یافتن پست: #نصف

shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
ﺑﻌﻀیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــا ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺯﯾﺮﺁﺑﯽ ﻣﯿﺮﻥ ﮐﻪ ﻧﺼﻒ ﺯﯾﺮ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﻫﺎﯼ ﺍﺭﺗﺶ ﺳﺮﺥ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﺸﻮﻥ ﯾﻪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻣﯿﺎﻥ ﺭﻭ ﺁﺏ ...!!؟؟؟{-15-}{-54-} سوت بعد از خودشون بپرسی میگن نَـــــــــــــــ
دیدگاه · 1392/09/23 - 00:29 ·
8
حامد@ پسر تنها
Un321titled-1.gif حامد@ پسر تنها
بعد عمری همسر گرامی از اقاشون میخواد که :الو عزیزم نصف سيب زميني ها رو پوست بكن و بنداز تو آب تا من برسم خونه
چیزی که خانوم فک میکنه
دیدگاه · 1392/09/21 - 16:51 ·
7
صوفياجون
صوفياجون
{-169-}{-169-}خیلی خسته شدم چرا تموم نمیشه اینا پس فقط یک صفحه و نصف مونده ولی واسم یه قرن داره طول میکشه خوب خیلی ریزه باید دقت کنم چیزی رو اشتباه ننویسم به عینک ته استکانی نیازمندم کسی نداره؟ {-14-}{-14-}{-14-}{-199-} {-110-}
... ادامه
nafas
nafas
بابا نان نداد

بابا به خاطر نان جانش را داد

و دیگر هیچ وقت به خانه باز نگشت

ولی آن مرد با الگانس آمد همان که حتی نصف بابا

هم برای نان سگ دو نزد...

معلم چرا هیچ وقت از بابای من حرفی نزد..!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/20 - 15:37 ·
7
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
url.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
دلم میخواد{-57-}
amir hossein
amir hossein
شـوهـر مظـلــوم! (شعر طنز)
«همسرم با غم تنهایی خود خو می کرد»

موقـع بحث هوو لیک هیاهـــــو می کرد!

بسکه با فکـــر و خیالات عبث می خوابید

نصف شب در شکـم آن زنه چاقو می کرد!

وقتی از رایحه ی عشق سخن می گفتم

زود پا می شد و تی شرت مرا بو می کرد

طفلکی مادر مــن آش که می پخت زنم-

معتقد بود در آن جنبـــــــل و جادو می کرد

بهـــر او فاخته می دادم و می دیدم شب

داخل تابـــه به آن سس زده کوکو می کرد!

آخـــــــر برج کــــه هشتم گرو نه می شد

باز از مـــــن طلب ماهــــی و میگو می کرد

فیش دریافتــــــــــی بنده از او مخفی بود

زن همکـــــار ولی دست مـــــرا رو می کرد

دخل یکمـــــــــاه مرا می زد و ظرف یکروز

خـــرج مانیکــــــــور و میزامپلی مو می کرد

گـــــر نمی دادم بــــــا اشک سر مژگانش

آب می زد بــــــــ

عصبی می شد و لعنت بـــه ترازو می کرد

عاقبت هیکل پنجــــــاه و سه کیلویی را

خون دل خورده و پنجــاه و دو کیلو می کرد

حسرت زندگی خواهــــر خود را می خورد

کاو بــــه مچ - تـــا سرآرنج- النگو می کرد

نظـــــــــــر مادرش از هر نظری حجت بود

هر چــــــــه می کرد فقط با نظر او می کرد

بر خلافش اگـــــر آن دم نظری می دادم

لنگــــــه ی کفش نثــــار من هالو می کرد

کاشکی دست بزن داشتم امــا چه کنم

که خدا قسمت او شوهـــــر مظلومی کرد!
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/15 - 23:37 ·
7
✲ميــMisS.ArEzoOــس✲
✲ميــMisS.ArEzoOــس✲
مرد نصفه شب در حالی که مست بوده میاد خونه و دستش می خوره به کوزه ی سفالی گرون قیمتی که زنش خیلی دوستش داشته، میوفته زمین و میشکنه مرد هم همونجا خوابش می بره...

زن اون رو می کشه کنار و همه چیو تمیز می کنه...
صبح که مرد از خواب بیدار میشه
انتظار داشت که زنش جر و بحث و شروع کنه و این کارو تا شب ادامه بده ...

مرد در حالی که دعا می کرد که این اتفاق نیوفته میره اشپزخونه تا یه چیزی بخوره ...
که متوجه یه نامه روی در یخچال می شه که زنش براش نوشته...

زن : عشق من صبحانه ی مورد علاقت روی میز آمادست ...
من صبح زود باید بیدار می شدم تا برم برای ناهار مورد علاقت خرید کنم...
زود بر می گردم پیشت عشق من
دوست دارم خیلی زیاد....

مرد که خیلی تعجب کرده بود
میره پیشه پسرش و ازش می پرسه که دیشب چه اتفاقی افتاده بود؟

پسرش می گه : دیشب وقتی مامان تو رو برد تو تخت خواب که بخوابی و شروع کرد به اینکه لباس و کفشت رو در بیاره تو در حالی که خیلی مست بودی بهش گفتی ...

هی خانوووم ، تنهااااام بزار ، بهم دست نزن...
من ازدواج کردم...

*´`*•.¸★★¸.• سلامتی همه ی مــــــــــردای پاک `*•.¸★★¸.•¨`*
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون
سلوووووو منم اوووومدم یعنی بودم هستم و دارم الان {-185-} سوپ جو میل میفرمایم بفرمایین ببخشید تعارف نکردما {-185-}{-185-} در ضمن امروز مامانم رفته شهسوار خونه خواهرم حاله خوب نبود {-190-}{-109-} و بد تر از اون اینه که من باید از فردا ناهارم درست کنم یعنی دوباره بشورم و بسابم و یخ حوض بشکنم {-184-} {-251-} {-122-}
رضا
رضا
تو نمیدونم داریم هم داریم :)
رضا
رضا
بچه ها دوستان از شهرهای دیگه هم مشکل دارن فکر کنم دارن رو زیر ساخت اینترنت تغییراتی میدن چون چند روزه سرعت من نصف قبل شده
amir hossein
amir hossein
کتری مثل مادر شوهره مدام در حال جوشیدن!
عروس مثل قوریه که با جوشیدن کتری اونم کم کم داغ میشه!
پسر مثل استکانه نصفشو کتری و نصفشو قوری پر میکنه!
خواهر شوهرم مثل قاشق چای خوریه میاد به هم میزنه و میره!
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/7 - 23:26 ·
5
Noosha
Dialog-6.jpg Noosha
کاش بعضی از آدما قده نصفه ماهی خاویار داشتن!!!

در فیلم ساخته
رضا
4 رضا
سلام به همه و تبریک بابت توافق و 5+1 بعد از 10 سال . از 1 نصف شب تا 7 صبح یک سر بیدار بودم وخوشحالم این اتفاق افتاد .
ReyHaNE (دختر همسایه)
ReyHaNE (دختر همسایه)
ساعت دو نصفه شب یکی اول زنگ زد بعد اس ام اس داد که من یه پسر ۲۶ سالم از ....

به قرآن شماره شما رو همینجوری گرفتم اگه دختری تو رو قرآن جوابمو بده خیلی خیلی دوستت دارم!!!

ملت تحت فشارن بخدا :|
Morteza
01115199908073252121.jpg Morteza
آخر مسابقه بوده و دونده اسپانيايي مي بينه که دونده کنيايي خيلي آروم داره

مي دوه. متوجه مي شه که دونده کنيايي فکر مي کنه مسابقه تموم شده. براي

همين به جاي اين که يک برد غيرمنصفانه به دست بياره، مي ره پشت حريفش و

خط پايان رو نشونش مي ده. توي مصاحبه اش هم گفته که وقتي ديدم سرعتش

رو کم کرد مي دونستم که مي تونم ازش جلو بزنم و برنده باشم، اما اين پيروزي

حق من نبود. براي همين رفتم سمتش و خط پايان رو نشونش دادم و اون تونست

اول بشه که البته لايق برنده شدن هم بود.
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/2 - 14:49 ·
11
صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ