یافتن پست: #هوای

رضا
1390649843_0419.jpg رضا
رضا
Flightradar24.com   Live flight tracker .png رضا
دیدگاه · 1393/05/28 - 17:54 ·
6
bamdad
bamdad
از من که گذشت؛

اما ؛

اگر باز در سرت هوای خداحافظی داشتی،

از همان ابتدا سلامی نکن،

لطفا...

:(
دیدگاه · 1393/05/27 - 21:27 ·
5
soheil
soheil
هوای پیما ی تهران - طبس در شهرک ازادی سقوط کردش {-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}
رضا
373271_330.jpg رضا
حمید
94450324668353068554.gif حمید
شب که می‌شود دلم هوایت را می‌کند. امشب سَری به آسمان دنیا زدم. همین چند لحظه پیش!

نگاهم که به ماه زیبا افتاد، به‌ناگاه به یادت افتادم که چقدر جای صورت آسمانی‌ات بر سینه آبی آسمان خالی است مولاجان!
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/11 - 22:22 ·
4
bamdad
bamdad
اگه نوشابه نخوری

قهوه نخوری

چایی نخوری

سیگار نکشی

روغن نخوری

فست فود نری

گوشت قرمز نخوری

در معرض هوای آلوده نباشی

سکته قلبی نمیکنی ..

ولی

آخرش افسرده میشی

مث سگ دق میکنی میمیری

{-105-}
bamdad
bamdad
کاش هوای یادهای آمدن‌ات

خالی از پیش‌بینی دیروقت رفتن بود.

تا تمام تابستان را منتظر پاییز نمی‌ماندم.....



حالا نمی‌دانم دزدانه به کدام ستاره‌ی دنباله دار وعده داده‌ای

اما از قرار من اگر می‌پرسی

با تمام احتمالات سرزده‌ی این روزها

آمدن‌ات هم شعر است

نیامدن‌ات هم!

:(
دیدگاه · 1393/05/3 - 20:57 ·
10
رضا
b48c5caa270b97eebb29a18949290e5d_500.jpg رضا
اگر حوصله داشته باشن کنیم .

فقط چند تا نکته رو رعایت کنید :
1. فقط یک بیت از شعر رو تو نظرات بنویسید و حتما اسم شاعر هم همراهش باشه در صورت امکان بزنید مثلا و...

2. شعری که می نویسید حرف اولش باید مشابه آخرین حرف شعری باشه که نفر قبلی نوشته .

3. طوری شعرها رو اضافه کنید تا بقیه هم مشارکت کنن یعنی بعد از نوشتن یک بیت شعر صبر کنید نفر بعدی جواب بده .

4. نظرات اضافی حذف میشن .

من یک بیت از حافظ رو میگذارم تا بقیه ادامه بدن .
دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید/زینهار ای دوستان جان من و جان شما
soheil
soheil
چه خوش گفت مولانا ..
شرح حال امروز ما ..

ای قـوم بــه حج رفتـه کجایید کجایید
معشــوق همیــن جـاست بیایید بیایید

معشــوق تــو همسـایه و دیــوار به دیوار
در بادیه ســـرگشته شمـــا در چــه هوایید

گــر صـــورت بی‌صـــورت معشـــوق ببینیــد
هــم خـــواجه و هــم خانه و هم کعبه شمایید

ده بـــــار از آن راه بـــدان خـــانه بـــرفتیــــد
یــک بـــار از ایـــن خانــه بــر این بام برآیید

آن خانــــه لطیفست نشان‌هـــاش بگفتیــد
از خــواجــــه آن خــــانـــــه نشانـــی بنماییـــد

یک دستـــه گــل کــو اگـــر آن بـــــاغ بدیدیت
یک گـــوهر جــــان کـــو اگـــر از بحر خدایید

با ایــــن همـه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید
مولانا

چراغى كه به خانه رواست به مسجد حرام است ..
از زيادى مال خود به هموطنان خود انفاق كنيد نيكو تر است ..
قبله اى ما در كنار ما واطراف ما است نه در بت كده اى دشت هاى حجاز ..
چشم بصيرت ميخواهد كمى چشمانمان را باز تر كنيم ..
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/28 - 11:10 ·
4
bamdad
bamdad
سکوت می کنم!

نه اینکه دردی نیست...!

گلویی برای فریاد نمانده است...!

ما دل مردگان این تابوت بیخودی نفس میکشیم!

هوای بیرون سهم ما نیست...

{-118-}
دیدگاه · 1393/04/26 - 21:43 ·
8
✔♥Дℓɨ♥✔
10369203_814959441871333_6928357407004845311_n.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیست
تو مرا باز رساندی به یقینم کافیست

بیشتر ازاین چه بخواهم از
گاه گاهی که بنشینم کافیست

گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست

آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن
من همین قدر که گرم است زمینم کافیست

من همین قدر که با حال و هوایت گه گاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافیست

فکر کردن به تو یعنی غزل شور انگیز
که همین شوق مرا خوب ترینم کافیست

محمد علی بهمنی
ıllı YAŁĐA ıllı
lski.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
در افسانه‌های گیلکی راجع به لاک‌پشت روایت داریم که دختر جوان و زیبایی بوده است که در دهی زندگی می‌کرده و در یک هوای خوب و آفتابی در حیاط خانه‌شان توی تشت آبی مشغول شستن خودش بوده است که ناگهان متوجه می‌شود غریبه‌ای دارد یواشکی به او نگاه می‌کند، او از شرم؛ و از ترس نگاه غریبه، آب تشت را خالی می‌کند و تشت را روی سرش می‌گذارد و در همان حال از خدا می‌خواهد هیچ وقت چشمش به آدمیزاد نیفتد و خدا آن تشت را به لاکی تبدیل می‌کند و به پشتش می‌چسباند و قیافه‌اش را عوض می‌کند و اسمش را می‌گذارد لاک‌پشت. {-101-}
دیدگاه · 1393/04/24 - 21:03 در گیلک ·
7
bamdad
bamdad
Noosha
همیشه دیر می‌فهمیم!

وقتی چیزی در حال تمام شدن باشد

یک لحظه آفتاب در هوای سرد غنیمت می‌شود.

خدا در مواقع سختی‌ها تنها پناه می‌شود.

یک قطره نور در دریای تاریکی همه‌ی دنیا می‌شود.

یک عزیز وقتی که از دست رفت همه کس می‌شود.

پاییز وقتی که تمام شد٬ به نظر قشنگ و قشنگ‌تر می‌شود…

امروز به همه چیز خوب بنگر

قدر داشته‌هایت را بدان و سپاسگزار پروردگارت باش!

عزیزانت را در آغوش بگیر

بگو که چقدر آنها را دوست داری!

به زندگی‌ات عشق بورز و زیبا زندگی کن…

فرصت‌ها را از دست نده!

زندگی آنقدرها هم طولانی نیست…

شاید فردایی نباشد!

قدرش را بدان!

{-35-}
دیدگاه · 1393/04/23 - 19:37 ·
5
bamdad
bamdad
گاهی به یادت می افتم

نه اینکه عاشقت باشم

نه اینکه هوایت کلافه ام کند..!

به یادت می افتم

چون پنجره ات

به سمت باغی باز میشد!

که نرسیده به خرداد تمام شد.

پنجره ات..!

دوست داشتنی تر از تو بود

و این

برای ادامه ی یک عشق کافی نیست..!!

:(
دیدگاه · 1393/04/23 - 19:21 ·
4
bamdad
bamdad
گاهی شعر سراغم را میگیرد ؛ گاهـــــی ...


هوای تو ! فرقی نمیکند . . . .


هر دو ختم میشوند به دلتنگی من !!
دیدگاه · 1393/04/16 - 22:17 ·
4
...
170358_JmQCof1O.jpg ...
اززندگانیم گله دارد جوانی ام
شرمنده جوانی ازاین زندگانی ام
دارم هوای صحبت یاران رفته را
رحمی کن ای اجل که به یاران رسانی ام
شهریار

Noosha
امان ازدل ندا{-38-}
دیدگاه · 1393/04/14 - 05:35 ·
6
bamdad
bamdad
هی فلانی


دیگر هوای داشتنت را ندارم...


هرجا که دلت میخواهد برو....




فقط آرزو میکنم روزی هوای من به سرت بزند،


و


آنقدر آسمان دلت بگیرد که با هزار شب گریه چشمانت ،


باز هم آرام نگیری....






و اما من....




بر نمیگردم که هیچ .




عطر تنم را هم از کوچه های پشت سرم جمع میکنم ،






که نتوانی لم دهی روی مبل های راحتی ، با خاطراتم قدم بزنی.
:(
دیدگاه · 1393/04/9 - 22:49 ·
6
zoolal
zoolal
از شاملوی عزیز،
بعد از یک فنجان قهوه
به هوایی سرد برمی گردم
در پی رویاهایم …
در پی تو …
احتیاجی به مستی نیست
یک فنجان قهوه هم دیوانه ام می کند
وقتی میزبانم چشمان تو باشد …
یک استکان چای از میان دستانت و یک جرعه غزل از میان چشمانت
دلم آرام ، نگاهت را می خواهد و شهد شیرین کلامت
خسته ام
دوباره باورم میکنی؟
عصرانه ای به طعم همین واژه های تلخ
من تو ، غروب ، و لبخندهای تلخ
تف می کنی تو شعر مرا روی میز و بعد
می ریزد از دهان تو این قطره های تلخ
- —– – —– – —— – —– – —– -

گارسون کمی شکر و تو لبخند می زنی
حالم به هم می خورد از طنزهای تلخ
گفتم هوا چه گرم و سر حرف باز شد
گفتی هزار لعنت بر این هوای تلخ
عادت کرده ام به طعم قهوه
به آد مهای پشت پنجره کافه
دست هایی که می روند
آدم هایی که نمی مانند
به تو
که روبرویم نشسته ای
قهوه ات را به هم می زنی
می نوشی
می روی
یکی به آدم های پشت پنجره ی کافه اضافه می شود…
حالا فهمیده ام که چرا قهوه و کیک را با هم می خورم
قهوه می نوشم برای زندگی تلخم و همراهش کیک برای شیرینی لحظاتی که با تو بودم
اما باز تلخی قهوه بر شیرینی کیک پیروز می شود
لحظات با تو بودن کوتاه بود… خیلی کوتاه…
ولی زندگی تلخم خیلی بلند است … خیلی…
لعنت بر قهوه تلخ سرد شده ام
تو
پاییز
قهوه
اکنون کنارم هست
پاییز
قهوه
اما تو…
روی صندلی همیشگی می نشینم و سفارش میدم : دو فنجون قهوه
هنوز هم با این که نیستی ولی برات سفارش میدم…
خودت نیستی خیالت که هست…
یک فنجان درد دل بدون شکر برای تو آورده ام
بنوش … تا از دهان نیفتاده … بنوش …
آب در هاون کوبیدن است اینکه من شعر بنویسم و تو فال قهوه بگیری
وقتی آخر همه شعرهای من تو می آیی و ته همه فنجان های تو من می روم …
امشب دلم تو را می خواهد
نشسته روبروی صندلی مقابلم
در سکوت سرد این جا
هوا سرد شده …
نه ! نه …
هوای من سرد شده …
حتی گرفتن فنجان قهوه هم ، دردی را دوا نمی کند …
چرا صندلی رو به رو خالی ست ؟
در ته فنجان قهوه ام کفش های توست
فقط نمی دانم می آیی یا می روی …
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/8 - 19:19 ·
6
zoolal
zoolal
تا آسمان خیال تو چقدر راه است؟
دوبال برایم کافیست ؟
میخوام به هوای تو در هوای تو اوج بگیرم!
منتظرم می مانی؟
دیدگاه · 1393/04/6 - 19:36 ·
1
رضا
14-6-13-21123water_challenge_02.jpg رضا
...
tasliat1234.jpg ...
Nooshaدلم کرده هوای یاررفته
نه یک روزودوروزبلکه یه هفته
خوشاایام خوب آشنایی
دریغا!که جدایی هاچه سخته
همه گویند:که قسمت بوده هجران
که تقدیرجدایی کاربخته
به مکتب خانه عشق مینویسم
کلام عاشقی هایم به تخته
به باغ سبزرنگ زندگانی
دل بی یارچون مرگ درخته
درخت عشق من مردازغم یار
به باغ زندگانی چندوقته
شعرازنیما تقدیم به ندای بهترازجانم ندایی"وقتی گفتی:نیمادارم ذره ذره آب میشم آب شدم وزیرزمین رفتم که چرانمیتونم کاری کنم که ندا خوشحال شه هعی ی ی ی... افسوس.. هیهات وصددریغ..! {-31-}
دیدگاه · 1393/03/27 - 00:03 ·
5
صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ