گفت از عشق بگو پنجره لرزید و شکست/ ناگهان اینه هم پنجره را دید و شکست/ نام عشق امد و هر واژه شعرم از درد/ مثل گلدان لب طاقچه لرزید و شکست/ گفت از درد بگو!سینه نشانش دادم/ مثل یک ساحره از اینه ترسید و شکست/ قامت شعر من از درد بخود می پیچید/ جای شلاق به هر قافیه ام دیدو شکست/ ما چرا دیر از این حادثه اگاه شدیم؟/ عشق دیریست که در طاقچه پوسید و شکست/ اری مردم!همه عاشقیم درد شماست/ دلم از درد شما چشم نپوشید و شکست
... ادامه
شكوفه سلامممممممم خوش پيوستي به شبكه اجتماعي ِ نميدونم
1391/06/9 - 14:05خانم شکوفه خوش اومدی.
1391/06/9 - 23:11ميدونم خوش اومد
1391/07/18 - 09:24