تو را به جاي همه کساني که نشناخته ام دوست مي دارم
تو را به جاي همه کساني که نشناخته ام دوست مي دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
براي برفي که آب مي شود دوست مي دارم
تو را براي دوست داشتن دوست مي دارم
تو را به جاي همه کساني که دوست نداشته ام دوست مي دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست مي دارم
براي اشکي که خشک شد و هيچ وقت نريخت
لبخندي که محو شد و هيچ گاه نشکفت دوست مي دارم
تو را به خاطر خاطره ها دوست مي دارم
براي پشت کردن به آرزوهاي محال
به خاطر نابودي توهم و خيال دوست مي دارم
تو را براي دوست داشتن دوست مي دارم
تو را به خاطربوي لاله هاي وحشي
به خاطر گونه ي زرين آفتاب گردان
براي بنفشیِ بنفشه ها دوست مي دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست مي دارم
تو را به جاي همه کساني که نديده ام دوست مي دارم
تورا براي لبخند تلخ لحظه ها
پرواز شيرين خاطره ها دوست مي دارم
تورا به اندازه ي همه ي کساني که نخواهم ديد دوست مي دارم
اندازه قطرات باران ، اندازه ي ستاره هاي آسمان دوست مي دارم
تو را به اندازه خودت ، اندازه آن قلب پاکت دوست مي دارم
تو را براي دوست داشتن دوست مي دارم
تو را به جاي همه ي کساني که نمي شناخته ام ... دوست مي دارم
تو را به جاي همه ي روزگاراني که نمي زيسته ام ... دوست مي دارم
براي خاطر عطر نان گرم و برفي که آب مي شود و براي نخستين گناه
تو را به خاطر دوست داشتن ... دوست مي دارم
تو را به جاي تمام کساني که دوست نمي دارم ... دوست مي دارم ...
با توام ، با توخــــــــدا..
یک کمی معجزه کن
چند تا دوست برایم بفرست...
پاکتی از کلمه
جعبه ای از لبخند...
نامه ای هم بفرست
کوچه های دل من باز خلوت شده است...
قبل از اینکه برسم
دوستــی را بردند
یک نفر گفت به من: باز دیر آمده ای .... دوست قسمت شده است
با توام با تو خدا ....
یک دل قلابی ...
یک دل خیلی بد... چقدر می ارزد؟ ....
من که هرجا رفتم جار زدم : شده این قلب حراج ... بدوید... یک دل مجانی
قیمتش یک لبخند.... به همین ارزانــــی
هیچ وقت اما... هیچ کس قلب مرا قرض نکرد...
هیچ کس دل نخرید...
با توام... با تو خـــــدا...
پس بیا... این دل من ... مال خودت...
من که دیگر رفتم اما...
ببر این دل را...
دنبال خودت
رو پاکت سیگار نوشته بود "سیگار برای شما واطرآفیانتان زیان آور است" تو دلم گفتم : تو یه نفر اطراف من پیدا کن قول میدم به خاطر اونم که شده سیگارو ترک کنم.
وقتی پیکـر بابامو،روش دستاشون اونو بـردن
وقتی گل های شقایق، پشت به پشت هم می مردن
وقتی جـای یه گلولـه رو به روی قلب پاکش
وقتی سجاده خونی، پـره از تیره و ترکش
وقتی یه پلاک خونی، جـای بابامو میگیره
از ندیدن چشای یه کودک، یه پدر داره میمیره
وقتی سجاده ی خونی، واسه ی بابام آوردن
روزگار ما سیاه شـد، زود بابامو بردن
بابا جون ،خواستم بدونی، نمی دونی چی کشیدم
اومــدم کنار بابام ،امـا انگار دیـر رسیـدم
روی سینه ی باباییـم، هنـوزم، جای گلوله است
دلت از جنس خدا بود ،موندن و رفتن بهونه است
نا نجیبا چی آوردن به ســر بابای پیرم
با همین دستای خالیم، انتقـامتو می گیرم
بابا جون قربونت برم، قربون اون دل پاکت
باشه قرار بعـدی ،منو ماهو، سـر خاکت
بابا جون دورت بگردم، قربون اون دل پاکت
بابا جون قرار بعدی، شب جمعه سر خاکت
شعر پدر.اجرا شده در چالوس در تاریخ 28 شهریور 91
سلطان احساس این شعر به زلزله زدگان استان آذربایجان شرقی تقدیم کرد
خدا وصییته منو گوش بده ناممو بخون
شاید دیگه من نبآشم مواظب عشقم بمون
میسپرمش بهت میرم تمومه تآرو پودمو
یه وقت نیآد برنجونیش کسل کنی وجودمو
خدا یه وقت كسی نیاد بدزده قلب ساده شو بشینه زیر سایشو بهش بگه دوسش داره
خیلی بده زمونه آمون خدا سپردمش بهت
مواظب عشقم بمون فردا قراره منو تواز هم دیگه جدا بشیم
فردا قرار همدمه گریه بی صدا بشیم
تو کوچه های بی کسی نیستی و پرسه میزنم
آی آدما نگاه کنین غریب شهر تون منم
خدا این عشقی که من میگمو تو می شناسی. نزدیكترین کسم اونه خیلی دوسش دارم راستی! یادم نره بهت بگم عزیزترینه من اونه ....خودم مهم نیست اما اون.... نذاری تنها بمونه بمیرم واسه هق هقش... گریه چقدر بهش میاد ....وقتی که حرصش می گیره میگه از من بدش میاد ....اما وقتی آروم میشه میبینه من بغضم گرفت.... همین دیوونه بازیهاش ازاول چشممو گرفت..... حالا که دیگه مجبوریم با هم دیگه وداع کنیم بیا به یاد اون روزا همدیگرو دعا کنیم.... یه وقت دیدی دعا گرفت خدا نذاشت جدا بشیم.... ای وای داره فردا میاد باید دست به دعا بشیم ....با قلب پاکت از خدا بخواه منو صبرم بده هنوز نرفتی از پیشم دوریت داره زجرم میده