یافتن پست: #پاییز

Noosha
249781-da5a47d98da1c2ff2a0b20ca8010d9a1-m.jpg Noosha
طبیعت زیبای پاییزی {-41-}
mostafa AZ
mostafa AZ
باران که می بارد،
چشمهایم با آسمان به تفاهم میرسند...
چه وجه اشتراک لطیفی است، 
بین هوای دل من، 
با این روزهای پاییزی...
حامد@ پسر تنها
حامد@ پسر تنها
رسیدن

شاید نرسیدن به رسیدن باشد وشاید رفتن

وتو اکنون در گوشه تنهایی خود مانده ای که به کجا رسیدی

رسیدن همیشه رسیدن نیست گاهی رفتن است

رفتن به کنج باغ تنهایی کنار گل سرخ آرزوها

ونوازش تن زخمی احساست که چرا رسیدی

وشاید کندن علفهای هرز کنار باغچهء احساست باشد

نمیدانم آیا این رسیدن بخیر است یا ...

ولی هر چه که هست حس خوبی نیست

دستان سرد پاییز را دیگر چه باید کرد که صورت سبز برگهای

درخت تنهاییت را چنگ میزند

ویکی یک آنهار از تن خسته آرزوهایت جدا میکن

نمیدانم ......

خط خطيهاي من حامد پسرتنها
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/11 - 21:32 ·
8
ıllı YAŁĐA ıllı
442287_ZXZhbyWF.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
چشمای منتظر به پیچ جاده
دلهره های دل پاک و ساده
پنجره ی باز و غروب پاییز
نم نم بارون تو خیابون خیس

یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من می کوبه
سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه
غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده
برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده

چشمای منتظر به پیچ جاده
دلهره های دل پاک وساده
پنجره ی باز و غروب پاییز
نم نم بارون تو خیابون خیس

یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من می کوبه
سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه
غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده
برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده

تو ذهن کوچه های آشنایی
پر شده از پاییز تن طلائی
تو نیستی و وجودم و گرفته
شاخهء خشک پیچک تنهایی

یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من می کوبه
سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه
غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده
برام یه یادگاریه جزءاون چیزی نمونده

{-35-}
...
...
باتوأم
این منم نیما
ازتبارعشاق اساطیری
که تورامیخوانم...
خوب گوش کن..
اینک
بازبان بی زبانی
واژه واژه
سطربه سطر
تورامیسرایم
تویی که هم
زخم بودی
هم مرحم
هم دوست بودی
هم دشمن
هم آشنابودی
هم غریبه
هم بیگانه بودی
هم خودی
هم بامن ازعشق میگفتی
هم انکارمیکردی
عاشقانه هایت را
هم محرم بودی
هم مجرم
گه چون رفیق بودی
گه چون رقیب
گه باطرف بودی
گه بیطرف
گه آسایه خاطربودی
گه بارخاطر
گه خواندی
گه راندی
گه پابه پایم آمدی
گه ماندی
... ادامه
...
...
ساعت۵:۱۵دقیقه صبح
پاییزی
تهران
حیاط خانه امان
آرمین
صداموداری
نمیدونم
بیخوابی
وپستی که
وقتی همه خواب بودن گذاشته شد
فارغ از هر
لایک
و
نظر
فقط وفقط
برای دل تنگم
""به عشق تویی که نشناختمت""
****************************
****************************
... ادامه
bamdad
bamdad
سهم من از دنیا نداشتن است

تنها قدم زدن در پیاده روهای پاییز

و فکرکردن به کسی که هیچوقت نبود
...
...
مراکشت
بابیوفایی..
گورتنهایی ام
راکند
وبادستان بیوفایش
خاکم کردورفت..
وحال که
مرده ام
بی اختیارمیگرید
برسرمزارم...
""دختر!""
این قبرکه برآن میگریی
درآن مرده ای نیست...
متن بداهه از:نیماراد
ساعت:۱۶:۱۰دقیقه
تهران
پاییز۹۲
دراتاقم{-38-}
دیدگاه · 1392/09/10 - 16:13 ·
6
...
...
میگن:""مرگ حقه""
تورفتی
من مردم
حق به حقداررسید...
متن ازنیما
تهران
ساعت۱:۵۶دقیقه
درحیاط خانه مان
هوای بهاری
پاییز۹۲
... ادامه
...
...
یادته بهت میگفتم:
""اگه بری میمیرم""
تورفتی
من مردم
حال بگو
کدام وفادارتریم؟!
متن بداهه از""نیماراد""
تهران
شبی پاییزی
ساعت:۲۲:۵۵دقیقه
دراتاقم{-38-}
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
نیمه گمشده من
ینی خاااااااااااااااااااااک تو سرت..........
پاییزم داره تموم میشه خبر مرگت پیدات نشد تو :|
من ک میدونم کی میای تو !!!!!!
یه ماه دیگه میای وسط امتحانای ترم........
زنده نیای ایشالا :|
...
...
حال که التماسم هم درتوتأثیری ندارد
حال که اشکهایم
همان که میگفتی:
""بهای عشقمان است""
سودی ندارد
حال که حال زارم
فرقی بحالت ندارد
برو
برو
آری!
برو
ولی اینرابدان...
که من هم میروم
آری!
بی تو
باپروبالی به وسعت عشق..
مگرآرزویت
پروازبامن نبود..
حال که بادیگری میپری
من نیز
بال وپرمیگشایم...
وپروازرا
نشانه رفتن میکنم..
نه !
نه!
من چون تو بیوفانیستم..
من میروم
چون تورفتی
من میروم
چون تونیستی...
من میروم
چون رفتنت راتاب ندارم..
چه میگویم!!
نمیدانم..
چه میگویم!!
نمیدانم..
هذیان!!
نمیدانم..
دنیاانگاردورسرم میگردد..
دنیای من
وقت پروازاست گویی..
قرصهااینبار
نبودنت رامسکن نیستند
قرصها..
قرصها..
آری!
قرصها..
قرصهاتنهابهانه ای هستند
برای پرواز..
برای اوج گرفتن
برای بی توپریدن..
___________
__________
شعراز""نیماراد
تهران
شبی پاییزی
ساعت:۲۰:۴۰دقیقه
... ادامه
...
...
التماست میکنم
به دست وپایت می افتم..
پایت رامیبوسم..
این همان لبهایی ست
که برآن بوسه میزدی..
حال ببین
چگونه
پای رفتنت رامیبوسند...
توراسوگند
به حرم لبهایم..
مرو..
مرو..
حال که میروی..
برو..
برو..
ولی بی من مرو...
توکه بی من آب هم نمیخوردی..
پس چسان
اینک
گونه های خیسم رامیبینی
میگذری و
میروی..
بیوفا..
مرو
مرو
بی من
مرو....
شعراز:""نیماراد""
تهران
شبی پاییزی...باهوایی بهاری...
دراتاقم
ساعت:۲۰:۳۰دقیقه
جمعه ای دلگیر
... ادامه
رضا
رضا
تو پاییز و زمستون که ها پیداشون نیست میرن دوره 6 ماهه واسه آموزش پرواز بعد میرسن خدمتمون {-7-}
...
...
همه میگن:
""که تورفتی""
همه میگن:
""که تو......
همه....
دروغه..
د..ر..و..غ..ه..
من...
مازیار..
""قلب یخی""
ورفتنت..
را
که همه باورکردند...
جزمن..
دروغه..
د...ر...و...غ...ه...
د...ر..
..
.نیما
تهران
پاییز
ساعت:۲۱:۵دقیقه
دراتاقم
... ادامه
roya
roya
سلام.کسی آن هست؟{-35-}
...
...
""بازم دلم گرفته تواین نم نم بارون""
من..
پاییز..
رضا..
بابک..
وبارون که دا ره میباره...
نم نم...
چشمام...
اشک..
قطره قطره..
بارون..
نم نم...
یادتو..
دلتنگی...
وشعری که
به رنگ پاییزه
زرد...
زرد..
زرد..
نیما..
تهران
...
پاییز۹۲
دراتاقم
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/7 - 13:21 ·
4
...
...
""خیلی وقته که میخوام بگم دوستت دارم"
من...
بابک...
پاییز...
خلوتی بکر..
تنهایی..
وحرفهای ناگفته ای که
هیچوقت
شعرنشدند..
نیما
تهران
... ادامه
...
...
پاییز...
اتاقی خلوت...
بابک
""برگردوآتیشم نزن""
شایدیه راهی باشه
این فاصله کوتاه شه..
یادتو..
گریه
اش..ک..
تنهایی
خلوت
وشعری که
واژه واژه اش
نبودنت رو
فریادمیکنه...
من..
بابک..
شعری ناتموم..
که پست شد..
....
..
.
نیما
تهران
پاییز۹۲
دراتاقم
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
سلامتی ما معمولیا که از پاییز هیچ خاطره ی عاشقانه ای نداریم بلکه فقط سرماخوردگی و آبریزش بینیش بهمون رسید!{-143-}
دیدگاه · 1392/09/7 - 12:15 ·
8
...
...
کاش بودی تادل من غم نداشت
اینهمه دلتنگی وماتم نداشت
کاش بودی بهردل همچون طبیب
تانگویند:زخم دل مرحم نداشت
کاش بودی درکنارم تاابد
تانگویند:مردمان همدم نداشت
مردم ازداغ فراقت عاقبت
دگراین جانم زهجرت دم نداشت
شعراز:""نیماراد""
ساعت:۲:۱۱دقیقه
نیمه شب
همه درخواب
ومن
شب زنده دار
تهران
پاییز۹۲
دراتاقم
... ادامه
...
...
نمیدانم
نمیدانی
که بی تومن
چه غمگینم...
توحتی
ازدوچشمانم
نمیخوانی
چه میبینم..!
خدارامن نمیخواهم
زمذهب هم گریزانم
تویی مذهب
تویی دینم...
نمیدانم
کنون بی من
کجایی؟!
باکه بنشستی..
نمیدام
ولی
شاید..
به کنج خلوتی مستی...
نمیدانم
نمیدان
نمیخواهم بدانم
کجایی
باکه بنشستی
فقط حسی درون من
””کندفریادنامت را””
شعراز""نیماراد""
درپاییزی بهاری

ساعت۱:۴۰دقیقه
نیمه شب
دراتاقم
... ادامه
صفحات: 12 13 14 15 16

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ