یافتن پست: #پتو

ebrahim
ebrahim
يك نفر سريع يك شماره يادداشت كرد:« 5555 »به او گفتم :از عددت خوشم اومد . شانس آوردي رند شدي.خنديد و پتو را دوباره روي خودش كشيد . اين قدر بالا كشيد تا پاهايش بيرون باشد . گفت: به دردعكس گرفتن مي خوره.گفت:به دوستت بگو بياد كنار پاي من بشينه.آن مردي كه گفت مرده مرا ياد آن عكسي مي اندازد كه ترسيده بودي و بند نمي شدي. از دوست هايم عكس
گرفته بودم كه يكي از آنها خودش را خاك كرده بود و آن يكي كنارش خوابيده بود و تو فكر مي كردي
مرده اند ولي بازي م ي كردند. بچه ها كه دائم تماشاچي بودند و زل زده بودند به اين بازي نمرده بودند . اگر
مرده بودند حتما پتو داشتند.پایان قسمت هفتم
... ادامه
ebrahim
ebrahim
آن زن كه بر سر خودش م ي كوبيد و
« . اين بچه ي من است » : دستانش را در هوا مي چرخاند م يگفت
« !؟ سردش بود » : از او پرسيدم
با دست روي پاهايش مي زد و جوابي نداد . شايد اصلا نشنيد من چه گفتم. تو داشتي با نوكت پتو را بيرون
مي كشيدي و بالاخره توانستي . يك نفر از تو عكس گرفت ولي تو را نديد . توي عكس بالاي سر يك پتوي
نه . » : گفت « ؟ سردته » : مچاله شده بودي كه روي يك نفر انداخته بودند . چون پتو روي سرش بود گفتم
.« فقط مردم پابان قسمت ششم
... ادامه
ebrahim
ebrahim
و
و oh , my god.: پاهايشان از آن بيرون افتاده بود و عكاسي دائم عكس مي گرفت و زير لب مي گف ت
juses juses : دائم تكرار مي كرد
جات خوبه؟ توي اين عكس » : پر كشيدي . بالهايت را به هم مي زدي و مي رفتي. به ديوار نگاه كردم و گفتم
« . مي خواي همين طوري بيافتي؟! حداقل بلند شو سر پا. خودتو مرتب كن
جواب نمي داد. آستين هايم را بالا زدم و شروع كردم به چيدن ديوار . چارك و نيمه مي دادم و اوستا شاقول
مي انداخت.
نشستي جلوي يكي از كپرها . دوربين را برداشتم و از چشمي نگاه كردم . تو بودي و يك كپر كه يك بچه
داشت از داخل كپر بيرون را آرام نگاه مي كرد. اين تنها عكسي است كه تو در آن هستي . بچه ها مي گويند باز
هم نيستي ولي من مي بينمت. من هميشه تو را مي بينم . مثل آن دفعه كه يك پتوي خاكي را پنجه
مي كشيدي تا از زير اين ديوارها بيرون بياوري . كمكت كردم ولي نشد . پایان قسمت پنجم
... ادامه
ebrahim
ebrahim
مي گويند اول
گِل مي شود و بعد جوب و آخر رود و بچه ها از ترس سيل به سينه ي مادرهاي شان مي چسبند . بچه ها
.« هر كي بيشتر آب جم كنه خدا مي بردش بهشت » : تشت هاي آب مي گرداندند توي كپرها و مي گفتند
« !؟ تو نمي خواي بري بهشت » : گفتم
.« ننم مي گه هر كي مرد خونشون باشه مي برندش بهشت » : گفت
آستينش را پشت هم مي كشيد زير دماغش و خط بي رنگ خيسي روي آستينش جا مي انداخت. چفيه اي كه
به سرم بسته بودم تا خاك ننشيند روي سرش انداختم . مثل همان موقع كه پتوها را روي سرشان انداختيم پایان قسمت چهارم
... ادامه
LeilA
LeilA
من هیچوقت نفهمیدم چرا آدما زیرِ پتو احساس امنیت میکنن...
حالا گیریم یه قاتل اومد توی اتاق خواب بعد حتما ً
میگه :
الان اومــــــدم بکــــشمـــــــِــــت... اَه لعنتی پتو داره نمیشه!
... ادامه
دیدگاه · 1392/01/22 - 19:09 ·
2
Mohammad
0.56205000.jpg Mohammad
شیرینی های محبوب چند صد ساله ایرانی
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
تا حالا به بچه ۳ ساله آدامس اُکالیپتوس اوربیت دادین ؟
بعد از بیست ثانیه ، همه شکلک های یاهو رو می تونین تو صورتش ببینین !{-18-}
نگار
نگار
شب جلو تلویزیون خوابم برده بود
مامانم اومد ساعت 2 نصفه شب پتو انداخت روم بوسم کرد ، کلی هم قربون صدقم رفت بعد موقع رفتن پامو لگد کرد، داد زدم و گفتم : اهههههههههههه پام داغون شد
جواب داد: خاک تو سرت کنن آخه اینجا جای خوابه؟{-7-}
LeilA
LeilA
میگن تو بهشت وقتی‌ سر کلاس می‌خوابی ، استاد میاد پتو میندازه روت ، هیچکسم حرف نمیزنه تا تو راحت بخوابی
دیدگاه · 1391/12/6 - 16:34 ·
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
normal_Avazak_ir-Love201.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
من عاشق اون دیالوگم که پدر ژپتو به پینوکیو میگه:

پینوکیو ...چوبی بمان... آدمها سنگی اند، دنیایشان قشنگ نیست...
رضا
رضا
قاصله مردم تا مسولین فاصله میان زمین تا ماه هست . این فاصله کم کم به نپتون هم میرسه .
دیدگاه · 1391/11/27 - 01:39 ·
MONA
285029_270604933042617_1891541308_n.jpg MONA
گروه خوني B

تقريبا 10 هزار سال است كه اين گروه خوني در انسان وجود دارد و دليل آن هم مهاجرت انسان‌ها در پي تغييرات آب‌وهوايي است.

آمار نشان مي‌دهد اين گروه خوني بيشتر در اروپاي شرقي شایع است. ميزان سازگاري اين گروه خوني با هر نوع آب‌وهوايي بسيار بالاست و افراد با اين گروه خوني به‌طور كلي سيستم ايمني، عصبي و فيزيكي خوبي دارند.

دارندگان اين گروه خوني در برابر بيماري‌هاي ويروسي بسيار ضعيف هستند.

علاوه بر اين، افراد دارنده گروه خونی ب به احتمال زياد به عفونت‌هاي باكتريال مانند استرپتوكوك پنومونيا و اشرشياكولي مبتلا مي‌شوند. دستگاه گوارش اين افراد تقريبا با هر ماده غذايي سازگار است و به عنوان مثال مي‌توانند به‌راحتي لبنيات مصرف كنند
... ادامه
دیدگاه · 1391/11/19 - 22:32 ·
6
ღ sepide ღ
ღ sepide ღ
عاشق اون دیالوگم که پدر ژپتو به پینوکیو میگه:
پینوکیو... .!
چوبی بمان... .
ادم ها سنگی اند... .
دنیایشان قشنگ نیست... .
دیدگاه · 1391/11/6 - 12:00 ·
5
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
- این آقایون محترم همچین میگن دخترای امروزی آشپزی بلد نیستن، خونه داری بلد نیستن که یکی ندونه انگار خودشون مثل مردای قدیم میرن از صبح کار میکنن تا بوق سگ!! بابا شماها رو که باید با بیل ساعت ۱۲ از زیر پتو بیرون آورد!
... ادامه
Noosha
8b21bdda736df9b1076b47dbcbd28d76-300.jpg Noosha
تنهــایــی هـــایــم را دانــه دانـــه میشمارم . . . !
چه کـــــم میشوم از حس عاشقی . . . !
و چه راحـت میشوم از تعلق خاطر . . . !
چه آسوده میشوم از دغدغه . . . !
و آرام . . .
آرام میشوم از تنهــایی ام . . .
... ادامه
MONA
louise-brown-am2.jpg MONA
نخستین نوزاد آزمایشگاهی جهان 34 سال دارد..

لوئیس براون، اولین نوزاد حاصل از تلقیح مصنوعی (IVF)،
والدین او،لسلی و جان، نه سال بود که به دنبال بچه‌دار شدن بودند، اما نمی‌توانستند ..
این زوج هنگامی که درباره پژوهشی شنیدند که بوسیله فیزیولوژیست دانشگاه کمبریج، و متخصص زنان پاتریک استپتو در حال انجام بود، برای درمان بوسیله آنها داوطلب شدند.
نوزادی که به این ترتیب به دنیا آمد، لوئیس بود،او اکنون ازدواج کرده و در سال 1999 به طورطبیعی بچه‌دار شد.
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
.
تا حالا به بچه ۳ ساله آدامس اُکالیپتوس اوربیت دادین ؟
بعد از بیست ثانیه ، همه شکلک های یاهو رو می تونین تو صورتش ببینین !
.
دیدگاه · 1391/10/16 - 02:59 ·
4
شهرزاد
شهرزاد
یک برنامه‌نویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند. برنامه‌نویس رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟ مهندس که می‌خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید. برنامه‌نویس دوباره گفت: بازى سرگرم‌کننده‌اى است. من از شما یک سوال می‌پرسم و اگر شما جوابش را نمی‌دانستید ۵ دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال می‌کنید و اگر من جوابش را نمی‌دانستم من ۵ دلار به شما می‌دهم.
مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد. این بار، برنامه‌نویس پیشنهاد دیگرى داد. گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید ۵ دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم ۵٠ دلار به شما می‌دهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با برنامه‌نویس بازى کند.

برنامه‌نویس نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟» مهندس بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نویس داد. حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چیست که وقتى از تپه بالا می‌رود ۳ پا دارد...
... ادامه
MONA
401329_295138050602739_1470118578_n.jpg MONA
الان ی خیــــــــلی میچسبه.. برم ی سر به آشپزخونه بزنم..
saeid
saeid
تا حالا به بچه ۳ ساله آدامس اُکالیپتوس اوربیت دادین ؟
بعد از بیست ثانیه ، همه شکلک های یاهو رو می تونین تو صورتش ببینین !
salar
salar
فکر کنم باید آدامس موزی بخورم ، اخه می شه شب روش شکر بزنی و بذاری تو یخچال و صبح دوباره استفاده کنی
اما آدامس اربیت اوکالیپتوس هیچ چاره ای نداره !!
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/23 - 00:56 ·
4
شهريار
شهريار
میدونین پينوكيو وقتی ميره سرِ قبرِ پدر ژپتو چــی فاتحـــه ميخونه..؟!
.
.
.
عــروسـكــى بـــودم بــــرات كــــــه تـــو بـهـــم نـفـــس دادى...! {-7-}
نگار
نگار
ما چقدر.......
بندﻩی من! نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.
- خدایا! خستـﻪام، نمـﻰتوانم نیمه شب یازده رکعت بخوانم!
- بندﻩی من! دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر را بخوان.
- خدایا! خستـﻪام، برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم
- بندﻩی من! قبل از خواب این سه رکعت را بخوان.
- خدایا! سه رکعت زیاد است!
- بندﻩی من! فقط یک رکعت نماز وتر را بخوان.
- خدایا! امروز خیلی خستـﻪ شدﻩام، آیا راهی دیگر ندارد؟
- بندﻩی من! قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله.
- خدایا! من در رخـﺖخواب هستم و اگر بلند شوم، خواب از سرم مـﻰپرد!
- بندﻩی من! همان جا که دراز کشیدﻩای تیمم کن و بگو یا الله.
- خدایا! هوا سرد است و نمـﻰتوانم دستانم را از زیر پتو بیرون بیاورم!
- بندﻩی من! در دلت بگو یا الله، ما نماز شب برایت حساب مـﻰکنیم.
بنده اعتنایی نمـﻰکند و مـﻰخوابد.
- ملائکـﻪی من! ببینید من ایـﻦقدر ساده گرفتـﻪام، اما بندﻩی من جیفة باللیل است، و خوابیده است. چیزی به اذان صبح نمانده است، او را بیدار کنید، دلم برایش تنگ شده است، امشب با من حرف نزده است
... ادامه
دیدگاه · 1391/08/29 - 15:32 ·
5
صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ