یافتن پست: #پنجره

zoolal
zoolal
ما آدم معمولیا وقتی دلمون میگیره
میریم لب پنجره
با یه لیوان چایی خیره میشیم به دور دستا
احساس آرامش می کنیم...
سلامتی ما معمولیا
که نه "آرزوی" کسی هستیم
و نه "آویزون" کسی...
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/13 - 22:12 ·
5
zoolal
zoolal
بازکن چشمت را...تا دلم باز شود..تاکه از پنجره ی چشمانت عشق آغاز شود
دیدگاه · 1393/04/13 - 09:23 ·
4
bamdad
bamdad
حالا من مانده ام...


و پنجره ای خالی ...


و فنجان قهوه ای


که از حرف های نگفته

پشیمان است ...

:(
دیدگاه · 1393/04/11 - 23:37 ·
5
bamdad
bamdad
روزنامه ها را که به پنجره می کشیدم


نمی دانستم پشت پنجره ها


خبری نیست


نمی دانستم خبر های خوب


توی مشت تو جا ماندند....

:(
دیدگاه · 1393/04/8 - 23:04 ·
7
zoolal
zoolal
از شاملوی عزیز،
بعد از یک فنجان قهوه
به هوایی سرد برمی گردم
در پی رویاهایم …
در پی تو …
احتیاجی به مستی نیست
یک فنجان قهوه هم دیوانه ام می کند
وقتی میزبانم چشمان تو باشد …
یک استکان چای از میان دستانت و یک جرعه غزل از میان چشمانت
دلم آرام ، نگاهت را می خواهد و شهد شیرین کلامت
خسته ام
دوباره باورم میکنی؟
عصرانه ای به طعم همین واژه های تلخ
من تو ، غروب ، و لبخندهای تلخ
تف می کنی تو شعر مرا روی میز و بعد
می ریزد از دهان تو این قطره های تلخ
- —– – —– – —— – —– – —– -

گارسون کمی شکر و تو لبخند می زنی
حالم به هم می خورد از طنزهای تلخ
گفتم هوا چه گرم و سر حرف باز شد
گفتی هزار لعنت بر این هوای تلخ
عادت کرده ام به طعم قهوه
به آد مهای پشت پنجره کافه
دست هایی که می روند
آدم هایی که نمی مانند
به تو
که روبرویم نشسته ای
قهوه ات را به هم می زنی
می نوشی
می روی
یکی به آدم های پشت پنجره ی کافه اضافه می شود…
حالا فهمیده ام که چرا قهوه و کیک را با هم می خورم
قهوه می نوشم برای زندگی تلخم و همراهش کیک برای شیرینی لحظاتی که با تو بودم
اما باز تلخی قهوه بر شیرینی کیک پیروز می شود
لحظات با تو بودن کوتاه بود… خیلی کوتاه…
ولی زندگی تلخم خیلی بلند است … خیلی…
لعنت بر قهوه تلخ سرد شده ام
تو
پاییز
قهوه
اکنون کنارم هست
پاییز
قهوه
اما تو…
روی صندلی همیشگی می نشینم و سفارش میدم : دو فنجون قهوه
هنوز هم با این که نیستی ولی برات سفارش میدم…
خودت نیستی خیالت که هست…
یک فنجان درد دل بدون شکر برای تو آورده ام
بنوش … تا از دهان نیفتاده … بنوش …
آب در هاون کوبیدن است اینکه من شعر بنویسم و تو فال قهوه بگیری
وقتی آخر همه شعرهای من تو می آیی و ته همه فنجان های تو من می روم …
امشب دلم تو را می خواهد
نشسته روبروی صندلی مقابلم
در سکوت سرد این جا
هوا سرد شده …
نه ! نه …
هوای من سرد شده …
حتی گرفتن فنجان قهوه هم ، دردی را دوا نمی کند …
چرا صندلی رو به رو خالی ست ؟
در ته فنجان قهوه ام کفش های توست
فقط نمی دانم می آیی یا می روی …
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/8 - 19:19 ·
6
bamdad
bamdad
نه پنجره ای اضافی دارم،

که تو را در آن بگذارم،

و نه میزی،

معشوقه ای نیز در این شهر ندارم

ای گل! تو را بخرم و چکارت کنم؟

{-28-}{-28-}
دیدگاه · 1393/04/8 - 00:08 ·
3
bamdad
bamdad
به‌وقتِ دلتنگی

فرقی نمی‌کند کجا باشی:

پشتِ پنجره‌ی اتاقی در پاریس

میانِ ازدحامِ خیابانی در تهران

یا روی پُلی معلّق در جنگل‌های اِفریقا.

به‌ هر حال،

حتمن غروبی برای تماشا خواهی یافت!

{-195-}
دیدگاه · 1393/04/8 - 00:03 ·
4
bamdad
bamdad
هر پنجره ای زیباست...اگر



"تو" میان قاب آن طلوع کنی …

{-41-}
دیدگاه · 1393/04/6 - 18:54 ·
2
bamdad
bamdad
گذشته ی ما هر چه که باشد

هر کاری که کرده باشیم

هر چه که هست

باید بدانیم که خدا کنار پنجره ایستاده!

و همه چیز را دیده

همه ی زندگیمان را...

همه کارهایمان را...

خدا نشان داده که ما را دوست دارد و بخشیده است

بهترین چیز درباره ی خدا این است که بدانیم

هر وقت از او طلب بخشش کنیم

نه تنها می بخشد بلکه فراموش هم می کند

همیشه باید بدانیم خدا کنارپنجره ایستاده است...

{-23-}
دیدگاه · 1393/03/31 - 23:22 ·
8
zoolal
zoolal
خیلی زیباست
روز بعد از رفتن تو ، آینه جا خورد تا منو دید
آینه با من گفتگو کرد ، اول از حال تو پرسید
روز بعد از رفتن تو ، رازقی مُرد ، باغچه خشکید
دل اطلسی شکست و شعرم از دست تو رنجید
روز بعد از رفتن تو ظلمت تازه ورق خورد
نسترن های رو طاقچه ، بی تو پرپر شد و پژمرد
نفسام رو سینه پس زد، دل جای خالیش رو فهمید
شیشه ی پنجره یخ زد، بارون فاجعه بارید
دونه دونه اشک چشمهام ، روی گونه هام غلطید
عکس یادگاری ما بعدِ تو منو نبخشید !
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/14 - 18:43 ·
7
zoolal
zoolal
خانه ای خواهم ساخت
که در و پنجره اش قفل شود
تا کسی بی اذن من داخل خانه نشود
دیدگاه · 1393/03/14 - 11:33 ·
7
...
...
پنجره ها.....
پنجره هاکلافه اندازسنگینی نگاه منتظرم!
اگرنمی آیی
اینقدرپنجره هارازجرندهم
چشمهایم به جهنم....!{-60-}
دیدگاه · 1393/03/9 - 21:20 ·
6
zoolal
zoolal
خیلی زیباست حتما بخوانید
سر تا پایم را که‌ خلاصه‌ ‌کنند، می‌شوم‌ مشتی‌‌ خاک...!
که‌ ممکن‌ بود خشتی باشد در دیوار یک‌ خانه
یا سنگی در دامان یک‌ کوه
یا قدری سنگریزه در انتهای یک اقیانوس...
ویا شاید خاکی از گلدان...!
یا حتی غباری بر پنجره...!
اما مرا از این میان برگزیدند برای نهایت
شرافت
برای انسانیت...
و پروردگارم که بزرگوارانه اجازه ام داد به نفس کشیدن
دیدن...شنیدن...فهمیدن
و ارزنده ام کرد به واسطه ی نفسی که در من دمید...
من منتخب گشته ام برای قرب... برای سعادت...
من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده به انتخاب و تغییر...
به شوریدن...به عشق...
وای بر من اگر که قدر ندانم...
وای بر من اگر که باز هبوط کنم به خاک...!
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/6 - 23:34 ·
6
...
...
باران میبارد
پنجره رامیگشایم
بوی خاک باران زده
شامه ام رامینوازد..
صدای سمفونی باران
به رهبری ارکسترباد
گوشم رامینوازد...
وه!
چه زیباودل انگیزاست
ملودی زیبای باران
اثری زیبا ولایت از
خداوندگارعشق
متن ازنیما
تهران
شبی بارانی{-35-}
دیدگاه · 1393/03/4 - 21:24 ·
5
bamdad
bamdad
خدارو چه ديدي شايد دوام اوردم...


هرتمام شدني كه مرگ نيست...؟!


گاهي ميتوان كنار يك پنجره؛ سيگار به دست و منتظر پوسيد

:(
bamdad
bamdad
حالا كه نيستي

تا آمدنت زندگی می کنم..

من و

این ماه پشت پنجره

که هرشب

امتداد آرزوهایم می شود

برای ساختن دنیایی دیگر!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/3 - 20:12 ·
4
Mostafa
Mostafa
ﻻﻯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ٢ ﻣﻴﻠﻴﻤﺘﺮ ﻫﻢ ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺷﻪ ﻣﮕﺲ ﭘﻴﺪﺍﺵ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﻭ ﻣﻴﺎﺩ ﺗﻮ ﺧﻮنه

ﻭﻟﻰ ﺍﮔﻪ ۶ ﺗﺎ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻗﺪﻯ ﻫﻢ ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺷﻪ ﻧﻤﻴﺘﻮﻧﻪ ﺑﺮﻩ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻫﻰ ﻣﻴﺮﻩ ﻣﻴﺨﻮﺭﻩ ﺗﻮ ﺷﻴﺸﻪ!
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/1 - 11:10 ·
7
ReyHaNE (دختر همسایه)
ReyHaNE (دختر همسایه)
درست سر شب توی اوج اسمس بازیو اوج گرفتن بحث و دعـــــــــــوا دیگه جوابتونمیده یه اسمس دیگه دوتا اسمس دیگه سه تا....نه فایده نداره...جوابتو نمیده...حوصلتو نداره...چه فکرایی که درموردش نمیکنی...ناامید میشی گوشیو میذاری کنار...روی تختت کنار پنجرا دراز میکشی...پنجره بازه باد بهاریه شب که به گونه هات میخوره دوباره یادش میفتی....کم کم کم ارو اروم گریت میگیره...فقط اروم کسی نفهمه....اخه اگه بفهمن باید چی بگی؟چراگریه میکنی؟پس هــــــــــــــــــــــــــــیس اروم فقط اشک بریزو به بیرون و اسمون نگاه کن فقط وفقط...ازش گله کن..توی دلت بهش بگو چرا بام اینجوری رفتار میکنی؟چرا نمیگی حرفای اخرت شوخی بود؟چرا جواب نمیدی لعنتی؟...حرف کم میاری درموردش...میری سراغ خدا...خدایا چرا چرا چرا؟بعد کلی درد دل کردن باخدا اروم میشی دیگه اشکات از روی درد نیس..ازروی ارومیه....بلندمیشی نمازتو که از روی تنبلی قضا شده میخونی دیره ساعت از12 گذشته ولی بخون....یه ساعت با خداحرف بزن ازش بخواه که بجای عاشق بنده شدن بنده ای که همش دلتو میشکنه وهرکاری ازش برمیاد عاشق خودش خودش که خالق این بندس بشی....دیگه ارومی....فقط ازخدامیخای که کمکت کنه...دیگه ازونی که ازسرشب منتظرشی خبری نیس..ناامید شدی...چادر نمازتو درمیاریو با لبخند میری روتختو به اسمون دوباره نگاه میکنی خیلی ارومی ...تااشکاتو پاک میکنی که یهو صدای ویبره ی گوشی غافلگیرت میکنه...ساعت 1وشیش دقیقه اسمس از طرف اونی که بخاطرش اشک ریختی...نمیدونی بخندی یاگریه کنی...ولی گریرو ترجیح میدی همزمان میخندی...نمیدونی چیکارکنی...نوشته(دیرجواب دادم که خواب باشی صب بخونی..من عاشقتم وتواینو نمیفهمی چرا؟نمیدونم.تاحالا خیلی ناراحتم کردی ولی من چون دوست داشتم بروت نیاوردم حرفای امروزت سنگین بود بوی ضعف میداد بوی تحقیر....من بدون تو میمیرم...شب بخیر)
حالا بااین گریه ی دوباره چیکار کنی خدامیدونه ولی هـــــــــــــــــــــــــیس حالااروم اروم اروم بخواب ا
... ادامه
کاپیتـان رستمی
کاپیتـان رستمی
پنجره را باز میکنم طلوع را می بینم و غروب را فراموش میکنم...!

از این که هنوز در قلبم هستی و عشق من ماندی به خود افتخار میکنم@
bamdad
bamdad
کاش …
پرده میدانست …
تاپنجره باز است فرصت رقصیدن دارد…!!!
دیدگاه · 1393/02/24 - 21:52 ·
6
zoolal
zoolal
باران که میبارد
باید یه آغوشی …
پنجره ی بازی …
بوی خاکی …
صدای تپش قلبی …
گره ی کور دست ها و پاهایی …
باید چیزی باشد
باران که میبارد …
باید کسی باشد!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/24 - 21:19 ·
4
bamdad
bamdad
خدایا

پنجرهای احساسم را باز گذاشته ام

تا نسیم ملکوتیت را بر مشامم استشمام کنم

کاش لایق مهمانیت در زیر بارش رحمت آسمانت باشم
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/22 - 23:10 ·
8
zoolal
zoolal
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست
یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/22 - 08:12 ·
8
...
...
هرپنجره ای زیباست"
„اگرتومیان قاب آن طلوع کنی„
دیدگاه · 1393/02/21 - 18:41 ·
3
...
...
بعدازرفتن او
من وته سیگاروپنجره نیمه باز!
مانده ام که کدامیک برای یک سقوط مناسبتریم؟!
دیدگاه · 1393/02/21 - 16:49 ·
6
صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ