یافتن پست: #پیراهن

MahnaZ
Avazak_ir-Love11181.jpg MahnaZ
امروز دوباره شدم

دادم به های ات

را می کردی…

مرا که می شناسی

زیاد می بافم



برای عطر تنگ شده بود

را گذاشتی

برای آن هم ؟
دیدگاه · 1392/06/24 - 03:01 ·
7
MahnaZ
pendar.jpg MahnaZ
و را در و این ببینید..
بعد از صحنه به دست ،
انگار داره به میکنه بده..
چقدر جالبه که حتی به نوشته های کتاب خودتان نیز نمیگذارید...
مگه و نگفتند را جلوی هم، ؟؟!!!!!
از فقط و را بلدید که را گول بزنید و بروید به ..
شخصاً با را می کرد،.
" اگر کسی را که درکنار منتظراست،
فرو بنشاند خواهند شد ".... این است ...
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/20 - 02:00 ·
5
mahya
mahya
شلوار رنگی میپوشی بپوش ...

ولی خدایی دیگه کفش زرد و شلوار قرمز و پیراهن سبز و باهم نپوش :|

اسمارتیز که نیستی لامصب :)
دیدگاه · 1392/06/19 - 15:54 ·
6
Mostafa
mo94231.jpg Mostafa
... ادامه
Mostafa
mo94221.jpg Mostafa
... ادامه
Mostafa
mo94211.jpg Mostafa
... ادامه
Mostafa
mo94201.jpg Mostafa
... ادامه
Mostafa
mo94191.jpg Mostafa
... ادامه
Mostafa
mo94181.jpg Mostafa
... ادامه
Mostafa
mo94171.jpg Mostafa
... ادامه
Mostafa
mo94161.jpg Mostafa
... ادامه
Mostafa
mo94151.jpg Mostafa
... ادامه
Mostafa
mo94142.jpg Mostafa
... ادامه
NILOOFAR
NILOOFAR
از پیراهن نه!!!
از خون و اکسیژن به من نزدیک تر باش…
صوفياجون
صوفياجون
چرا می گویند پیراهن و نمی گویند ” جوان آهن ” ؟
چرا می گویند اتوبوس و نمی گویند اتوماچ یا جاروبوس ؟
چرا می گویند خداحافظ و نمی گویند خداسعدی ؟
چرا می گویند اتومبیل و نمی گویند اتومکُلنگ ؟
چرا می گویند ماشین و نمی گویند شماشین ؟
چرا به طراح چنین سوالاتی می گویند دیوانه و نمی گویند غول آنه ؟
هااااااان ؟ آخه چرا ؟؟؟{-16-}{-16-}{-54-}
دیدگاه · 1392/06/8 - 14:52 ·
6
ıllı YAŁĐA ıllı
i199_200.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/30 - 09:42 ·
6
MahnaZ
two-day-detention-for-hugging-ronaldo-300x162.jpg MahnaZ
حبس دو روزه برای

بغل کردن کریستیانو رونالدو در بازی دوستانه با چلسی تاوان سختی برای یکی از هوادران رئال داشت.
“رونی” هوادار جوانی که برای بازی رئال و چلسی در استادیوم سان لایف در میامی
ستاره پرتغالی را در آغوش گرفته بود به خاطر این کارش و ورود به میادین دو روز حبس شد.
“رونالدو” در این بازی زننده دو گل برای رئال بود که وقتی این هوادار به سمتش آمد
او را با محبت بغل کرد و از مسئولان امنیتی خواست که بدون درگیری فیزیکی او را بیرون ببرند.

رونی که حالا آزاد شده است در این باره گفت: یک فرصت در تمام زندگی‌ام بود که با قهرمانم دیدار کنم.
در حالی که وی رونالدو را در آغوش گرفته بود، ستاره پرتغالی مادرید به او قول داد
که از وی مراقبت کند و وعده داد که پیراهنش را بعد از بازی به او بدهد.
دیدگاه · 1392/05/27 - 04:41 ·
3
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
این چه رسمیست ؟؟

پیراهنش را من برایش خریدم

دیگری از تنش درآورد ... !!
دیدگاه · 1392/05/25 - 17:16 ·
4
♥هـــُدا♥
جــدایی (1629).jpg ♥هـــُدا♥
پیراهن نگاه مرا مکش از پشت

که بر میگردم

و بی خیال عزیزهای مصری و یعقوبهای چشم به راه

چنان به خودم می فشارمت

که هفتاد و هفت سال تمام

باران ببارد و گندم درو کنیم....
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/24 - 15:18 ·
4
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
می خواهم زلیخای تو باشم و تو یوسف دست نیافتنی من

این زلیخا به طعم پیراهنت نیامده است

برای تصاحب قلبت می جنگد...
دیدگاه · 1392/05/24 - 15:17 ·
4
Morteza
Morteza
دختر گوشه ی پیراهن مادر را کشید و گفت : مامان کی برام کاپشن می خری ؟


مادر به چشمان معصوم دختر نگاه کرد و گفت : هر وقت برف بیاد .


دختر امیدوارانه به دانه های ریز برف نگاه کرد . گوشه ی پیراهن مادر را کشید و گفت : مامان داره برف میاد بریم کاپشن بخریم ؟!


مادر این بار به عکس پدر، روی تاقچه نگاه کرد و گفت : الان که داره برف میاد . باشه هر وقت بند اومد


……………………………………

یادمان باشد در اوج خوشی، بنده ای را فراموش نکنیم که در شبهای سرد زمستان، تنها همراهش اندوه و سرماست...
... ادامه
Majid
C_3_Media_1655445_immagine_ts673_400.jpg Majid
برای توز با شماره ی 10 من آروزی موفقیت می کنم
Morteza
Morteza
یکی از استاد های دانشگاه تعریف می کرد...
چندین سال قبل برای تحصیل در دانشگاه سانتا کلارا کالیفرنیا، وارد ایالات متحده شده بودم
سه چهار ماه از شروع سال تحصیلی گذشته بود كه یك كار گروهی برای دانشجویان تعیین شد كه در گروه های پنج شش نفری با برنامه زمانی مشخصی باید انجام میشد.
دقیقا یادمه از دختر آمریكایی كه درست توی نیمكت بغلیم مینشست و اسمش كاترینا بود پرسیدم كه برای این كار گروهی تصمیمش چیه؟
گفت اول باید برنامه زمانی رو ببینه، ظاهرا برنامه دست یكی از دانشجوها به اسم فیلیپ بود.

پرسیدم فیلیپ رو میشناسی؟

كاترینا گفت آره، همون پسری كه موهای بلوند قشنگی داره و ردیف جلو میشینه!
گفتم نمیدونم كیو میگی!
گفت همون پسر خوش تیپ كه معمولا پیراهن و شلوار روشن شیكی تنش میكنه!
گفتم نمیدونم منظورت كیه؟
گفت همون پسری كه كیف وكفشش همیشه ست هست باهم!
بازم نفهمیدم منظورش كی بود!

اونجا بود كه كاترینا تون صداشو یكم پایین آورد و گفت فیلیپ دیگه، همون پسر مهربونی كه روی ویلچیر میشینه...
این بار دقیقا فهمیدم كیو میگه ولی به طرز غیر قابل باوری رفتم تو فكر،
آدم چقدر باید نگاهش به اطراف مثبت باشه كه بتونه از ویژگی
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/12 - 16:01 ·
6
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
گاهی ، گاهی دلم سنگین میشود … کلافه میشود … کفشهایش را به پا میکند … عصای سپیدش را در دست میگیرد … عینکش را به چشم میزند و راهی میشود به دنبال نشانی از گمشده اش و نقطه به نقطه ی دنیا را بو میکشد برای یافتن بویی از آشنای دیرینش ؛ برای یافتن مرهم چشمان بی سویش ؛ برای یافتن بویی از پیراهن یوسفش
گاهی دست دلم را میگیرم و با هم پی یوسف دلم میگردیم !
تازگی ها دلم یوسفش را پیدا کرده سر همان سجاده ی ترمه ایکه مادربزرگم چندسال پیش برایم از مشهد سوغاتی آورده بود .....!
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/12 - 11:55 ·
3
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
چرا می گویند پیراهن و نمی گویند ” جوان آهن ” ؟
چرا می گویند اتوبوس و نمی گویند اتوماچ یا جاروبوس ؟
چرا می گویند خداحافظ و نمی گویند خداسعدی ؟
چرا می گویند اتومبیل و نمی گویند اتومکُلنگ ؟
چرا می گویند ماشین و نمی گویند شماشین ؟
چرا به طراح چنین سوالاتی می گویند دیوانه و نمی گویند غول آنه ؟
هااااااان ؟ آخه چرا ؟؟؟
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/12 - 10:42 ·
2
صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ