خب یک سری از کاربرها پسورد قوی برای حسابشون انتخاب نمی کنن. یک بار حساب یکی از کاربرهای قدیمی و فعال هک شد طرف حذفش کرد بعد از اون تصمیم گرفتم اون بخش رو غیر فعال کنم .
میخوای حسابت رو حذف کنی بگو حذفش کنم .
اینم بدون رضا جان مدیر
اون شعر سال 87 منتشر شد تو سایت و وبلاگ دوستم
که خودم گفته بودم
حالا یه فرد احمقی کپی کرده به من مربوط نیست
کاش حداقل یه وبلاگی میاوردی که فعال باشه بتونیم از مدیرش بپرسیم
نع یه وبلاگی که برا سال 91 هستش و دیگه فعالیتی نکرده
بعدم این چیزا برا من مهم نیستکه فک کنی من اون شعرو کپی کردم یا چیز دیگه چون اصلا حرف مردم برام مهم نیست
من عاشق کارمم و بازم میکنم
مرتضی جان باز میگم فقط ازت سوال پرسیدم خودت جبهه گیری کردی پست رو پاک کردی . وقتی نوشتی شعر خودم بعد از سوال من گفتی از جایی کپی کردی الان میگی تو وبلاگ دوستت منتشر شده باشه حرفت درست آدرس وبلاگ دوستت رو بده ببینیم.
وفتی موضوعی تموم شد کش نده .
کاش این قصه گو من نبودم
راوی تنهایی و درد و رنجتون نبودم
کاش بتونم همراه دلاتون بمونم
واسه تنهایی هاتون یه سر پناه بمونم
می دونم غصه زیاده واسه هممون
یادمون باشه اینجا کنار همیم، هممون ...
کاش میشد بچگی را زنده کرد
کودکی شد، کودکانه گریه کرد
شعر ” قهر قهر تا قیامت” را سرود
آن قیامت، که دمی بیش نبود
فاصله با کودکی هامان چه کرد ؟
کاش میشد ، بچگانه خنده کرد .
آب را گل نکنیم ؛ پدرم در خاک است …
وقتی دیروز باران بارید
“آن مرد در باران آمد” را به یاد آوردم
“آن مرد با نان آمد”
یادم آمد که دیگر پدرم در باران
با نانی در دست
و لبخند بر لب
نخواهد آمد
دیروز دلم تنگ شد و با آسمان و دلتنگیاش
با زمین و تنهائیش
با خورشید و نبودنش
به یاد پدر سخت گریستم
پدرم وقتی رفت سقف این خانه ترک بر میداشت
پدرم وقتی رفت دل من سخت شکست
خاطر خاطره ها رخ بنمود
زندگی چرخش یک خاطره است
خاطر خاطره ها را نبریدش از یاد
پدرم وقتی رفت آسمان غمزده بود
و زمین منتظر …..
زندگی چرخش ایام و گذار من و توست
و کسی گفت به من:
آب را گل نکنید
پدرم در خاک است
زندگی میگذرد
کاش یک فاتحه مهمان شقایق باشیم
و زمین کوچک نیست
دل ما تنگ و نفس سنگین است
کاش میشد آموخت که سفر نزدیک است
خاطر خاطرهها را نبریدش از یاد
زندگی میگذرد
کاش یک فاتحه مهمان شقایق باشیم
روحـــــت شاد پدر!!!
با یـــک دنیا دلتنـــگی و یــــک آوار بیــــ کسی
پ مثــــل پنــــاه پ مثل پدر..
همــــانکه نبــــودنش مــــرگ غــــرورمان را رقــــم زده و جــــای
خالــــی اش بار انــــدوه بر ســــرمان هــــوار میکــــشد
کاش ماهــــم پدر داشتــــیم تا بجای
خیــــرات هــــدیه میخریدیم و به جــــای روزت مبــــارک پدر
نمیگفــــتیم :روحتــــ شاد پدر
شــــادی روح هــــمه ی پــــدران آســــــــمان....صــــلوات
صوفیا
این چه حرفیه من الان عصبی هستم بگم یه چیزی میگم شاید برای تو مهم نباشه ولی برامن مهمه و بد میشه بزار آروم شم با وقار بهت خصوصی میگم که نادانها فکر بد نکنن اوکی
نموخوام چرااااااا من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/ دیوار کوتاه تر پیدا نکردین خودمم اصن اعصاب ندارم از این به بعد کسی به من گیر نده خواهشا اول بسم الاه هر وقت میام شروع میکنین مگه باهاتون چیکار داشتم حالا خوبه زیاد نمیام .