یافتن پست: #کاش

bamdad
bamdad
روزی می رسد که در خیال خود ؛

جای خالی ام را حس کنی !

در دلت با بغض بگویی :

" کاش اینجا بود " ....

اما ....

من دیگر به خوابت هم نمی آیم ... !!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/16 - 22:37 ·
9
zoolal
zoolal
کاشها ادمها هم مثل اسکناس بودند
می شد اونا رو بگیری جلوی نور تا بفهمی اصل هستن یا تقلبی
دیدگاه · 1393/02/16 - 20:39 ·
4
zoolal
zoolal
بعضی وقتا آرزو می کنم ای کاش گربه بودم
چون هر چه چاق تر باشه مردم بیشتر دوستش دارن
در ضمن می تونه کل روز رو بخوابه
دیدگاه · 1393/02/16 - 20:37 ·
4
Noosha
download (1).jpg Noosha
پس این فرشتگان به چه کاری مشغولند

که مثل پرندگان راست راست می‌چرخند در هوا

سر ماه

حقوق‌شان را می‌گیرند

پس این فرشتگان به چه کاری مشغولند

که مرگ تو را ندیدند.



کاش پر وبال‌شان در آتش آفتاب تیر بسوزد

ما با ذغال‌شان

شعار خیابانی بنویسیم.



پس این فرشتگان پیر شده

جز جاسوسی ما

به چه کار بد دیگری مشغولند

که فریاد ما به گوش کسی نمی‌رسد.

{-35-}
دیدگاه · 1393/02/16 - 19:26 ·
4
Mohammad
3098_1837088199_amirkabir.jpg Mohammad
ببین یک لحظه یاد چه می کند !!!!!!!! حضرت آیت الله اراکی رحمة الله علیه می فرمودند: شبی خواب امیرکبیر را دیدم؛ جایگاهی رفیع و متفاوت داشت پرسیدم : چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت: خیر سوال کردم : چون چندین فرقه ی ضاله را نابود کردی؟ گفت : نه . . . با تعجب پرسیدم : پس راز این مقام چیست؟ جواب داد : هدیه ی مولایم حسین علیه السلام است! گفتم : چطور ؟؟؟ با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم می رفت، تشنگی بر من غلبه کرد. سر چرخاندم تا بگویم: قدری آبم بدهید، ناگهان با خود گفتم: میرزا تقی خان دو تا رگ بریدن، این همه تشنه ای! پس چه کشید، پسر فاطمه سلام الله علیها ؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود. از عطش امام حسین علیه السلام حیا کردم ، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد ... آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند، امام حسین علیه السلام تشریف آوردند و فرمودند: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی و آب ننوشیدی. این هدیه ی ما در برزخ ؛ باشد تا در قیامت جبران کنیم...
Majid
Majid
چشمهایش سگ داشت ، اخلاقش هم سگی بود ؛ هار هم که میشد دوست و دشمن نمیشناخت ولی ای کاش وفایش هم مانند سگ بود !
دیدگاه · 1393/02/15 - 09:13 ·
4
Majid
akserver.ir_13924937851.jpg Majid
ﭘﺴﺮﻩ:ﺑﺮﻭ ﺩﻳﮕﻪ ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻣﺖ ﺩﻳﮕﻪ ﺗﻤﻮﻣﻪ


ﺩﺧﺘﺮ:ﻋﺸﻘﻢ ﻣﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﺑﺨﺪﺍ ﻣﻴﻤﻴﺮﻡ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﻴﻔﻬﻤﻲ


ﭘﺴﺮ :ﺩﻳﮕﻪ ﺍﺯﺕ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ ﻋﺸﻘﺖ ﺑﺮﺍﻡ ﺗﮑﺮﺍﺭﻱ ﺷﺪﻩ.


ﻭﺗﻠﻔﻦ ﻗﻄﻊ ﺷﺪﺩﺧﺘﺮﺧﻴﻠﻲ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﻭﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﻴﺮﻩ ﺗﻮﺍﺗﺎﻗﺶ


ﭼﺸﻤﺶ ﻣﻴﻮﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﻧﻴﺘﻮﺭ ﮐﺎﻣﭙﻴﻮﺗﺮﻋﮑﺲ ﻋﺸﻘﺸﻮﻣﻴﺒﻴﻨﻪ


ﺍﺷﮏ ﺗﻮﭼﺸﺎﺵ ﺣﻠﻘﻪ ﻣﻴﺰﻧﻪ ﺁﻫﻨﮓ ﻣﻮﺭﺩﻋﻼﻗﻪ ﻱ


ﻋﺸﻘﺸﻮﻣﻴﺬﺍﺭﻩ ﻭﮔﻮﺵ ﻣﻴﺪﻩ ﺩﻳﮕﻪ ﺍﺷﮑﺎﺵ ﺗﺎﺏ ﻧﻤﻴﺎﺭﻥ


ﻭﻣﻴﺮﻳﺰﻥ ﺩﺧﺘﺮﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﻴﮑﺮﺩﻳﻪ ﺗﻴﮑﻪ ﺍﻱ ﺍﺯﻭﺟﻮﺩﺷﻮ ﺍﺯﺩﺳﺖ


ﺩﺍﺩﻩ .ﺍﻭﻥ ﺷﺐ ﺩﺧﺘﺮﺧﻮﺍﺑﺶ ﻧﺒﺮﺩ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﭘﻴﺎﻡ ﺩﺍﺩ :ﺍﻻﻥ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ


ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺎﻣﻮﻣﻴﺨﻮﻧﻲ ﺟﺴﻤﻢ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﻏﺮﻳﺒﻪ ﺷﺪﻩ ﻭﻟﻲ ﺩﻟﻢ


ﻫﻤﻤﻤﻤﻴﺸﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺪﺑﻴﺪﺍﺭﻱ ﺟﺴﻢ ﻫﺎ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ


ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻴﺸﻪ . ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻱ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﻣﻴﺮﻩ ﺳﺎﻋﺖ


ﺩﻗﻴﻘﺎ 3:34ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭﺳﮑﻮﺕ ﻭﺗﺎﺭﻳﮑﻲ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭﺍﺯﺑﺎﻻﻱ


ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﭘﺮﺕ ﮐﺮﺩ ﺩﺧﺘﺮﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺗﻮﺗﻨﻬﺎﻳﻲ


ﻣﺮﺩ. ﺻﺒﺢ ﻣﺎﺩﺭﺩﺧﺘﺮ ﻃﺒﻖ ﻋﺎﺩﺕ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﺧﺘﺮﺵ


ﺭﻓﺖ ﺗﺎﺑﻴﺪﺍﺭﺵ ﮐﻨﻪ ﺍﻣﺎﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭﻧﺪﻳﺪ .ﺗﻠﻔﻦ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺧﺘﺮﮐﻪ


ﻣﺪﺍﻡ ﻭﭘﻴﺎﭘﻲ ﺯﻧﮓ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩﺗﻮﺟﻬﺶ ﺭﻭﺟﻠﺐ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ


ﮔﻮﺷﻲ ﺭﻓﺖ ﭘﺴﺮﻯ ﻣﺪﺍﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﻤﺎﺱ ﻣﻴﮕﺮﻓﺖ. ﭼﺸﻢ


ﻣﺎﺩﺭﺩﺧﺘﺮﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﻲ ﺍﻓﺘﺎﺩﮐﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ


ﺑﻮﺩ: ﻋﺰﻳﺰﻡ،ﻋﺸﻘﻢ،ﺑﺨﺪﺍ ﺷﻮﺧﻲ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ


ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﻴﮑﻨﻢ ﻋﺸﻘﻢ ﻓﻘﻂ ﻳﻪ ﻓﺮﺻﺖ


ﺗﻮﺭﻭﺧﺪﺍ ....ﺍﻭﻥ ﭘﻴﺎﻡ ﺩﻗﻴﻘﺎﺳﺎﻋﺖ 3:35 ﺍﺭﺳﺎﻝ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ...


ﻣﺎﺩﺭﺩﺧﺘﺮﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻱ ﺍﺗﺎﻕ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﮐﺎﻣﻼﺑﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ


ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭﭼﻴﺰﻱ ﮐﻪ ﻣﻴﺪﻳﺪ ﺑﺎﻭﺭﻧﻤﻴﮑﺮﺩ ... ﻛﻠﻴﭙﺲ


ﺩﺧﺘﺮﺑﻪ ﺑﻨﺪﻟﺒﺎﺳﻰ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﮔﻴﺮﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ....ﺁﺭﻩ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮ


ﻫﻨﻮﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ :|خندهچشمکقلبماچ
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:12 ·
1
Majid
438892_0kI0ArkO.jpg Majid
شخصی به نام پل یک دستگاه اتومبیل سواری به عنوان عیدی از برادرش دریافت کرده

بود. شب عید هنگامی که پل از ادارهاش بیرون آمد متوجه پسر بچه شیطانی شد که

دور و بر ماشین نو و براقش قدم می زد و آن را تحسین می کرد. پل نزدیک ماشین که

رسید پسر پرسید: " این ماشین مال شماست ، آقا؟"


پل سرش را به علامت تائید تکان داد و گفت: برادرم به عنوان عیدی به من داده است".


پسر متعجب شد و گفت: "منظورتان این است که برادرتان این ماشین را همین جوری،

بدون این که دلاری بابت آن پرداخت کنید، به شما داده است؟ آخ جون، ای کاش..."


البته پل کاملاً واقف بود که پسر چه آرزویی می خواهد بکند. او می خواست آرزو کند. که

ای کاش او هم یک همچو برادری داشت. اما آنچه که پسر گفت سرتا پای وجود پل را به

لرزه درآورد:

" ای کاش من هم یک همچو برادری بودم."


پل مات و مبهوت به پسر نگاه کرد و سپس با یک انگیزه آنی گفت: "دوست داری با هم تو

ماشین یه گشتی بزنیم؟"


"اوه بله، دوست دارم."


تازه راه افتاده بودند که پسر به طرف پل بر گشت و با چشمانی که از خوشحالی برق

می زد، گفت: "آقا، می شه خواهش کنم که بری به طرف خونه ما؟"


پل لبخند زد. او خوب فهمید که پسر چه می خواهد بگوید. او می خواست به

همسایگانش نشان دهد که توی چه ماشین بزرگ و شیکی به خانه برگشته است. اما

پل باز در اشتباه بود.. پسر گفت: " بی زحمت اونجایی که دو تا پله داره، نگهدارید."


پسر از پله ها بالا دوید. چیزی نگذشت که پل صدای برگشتن او را شنید، اما او دیگر تند و

تیـز بر نمی گشت. او برادر کوچک فلج و زمین گیر خود را بر پشت حمل کرده بود.


سپس او را روی پله پائینی نشاند و به طرف ماشین اشاره کرد :" اوناهاش، جیمی،

می بینی؟ درست همون طوریه که طبقه بالا برات تعریف کردم. برادرش عیدی بهش داده

و او دلاری بابت آن پرداخت نکرده. یه روزی من هم یه همچو ماشینی به تو هدیه خواهم

داد ... اونوقت می تونی برای خودت بگردی و چیزهای قشنگ ویترین مغازه های شب

عید رو، همان طوری که همیشه برات شرح می دم، ببینی."


پل در حالی که اشکهای گوشه چشمش را پاک می کرد از ماشین پیاده شد و پسربچه

را در صندلی جلوئی ماشین نشاند. برادر بزرگتر، با چشمانی براق و درخشان، کنار او

نشست و سه تائی رهسپار گردشی فراموش ناشدنی شدند.
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:05 ·
✔♥Дℓɨ♥✔
1238384_725290434196851_504371248024653801_n.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
کاش آدمها وقتی که می رفتن خاطره هاشونم با خودشون می بردن...
ıllı YAŁĐA ıllı
tf6fan870pew9zg3vbch.jpg ıllı YAŁĐA ıllı


( ) {-130-} یعنی عاشقشم {-137-}



خانومیِ پشت میزی

نشستیُ هی کشته میدیُ

توی زنگ تفریحم

آویزونیم بهت مثه جا کلیدی



نه دیگه پا نمیدی

توی دلت ما رو راه نمیدی

دل سرد مثه یزیدی

ولی بازم واسم عزیزی



روسری رو میری عقب تو

ما داغ می کنیم مثه آدابتور

دورُ برت هست آدم پر

بپا نخورمت مثه آدمخور



پرت میکنه حواسمون خوشگله کلاسمون

هست نازُ مهربون خوشگله کلاسمون

چشماش رنگ آسمون خوشگله کلاسمون

هی کنار من بمون خوشگله کلاسمون



پرت میکنه حواسمون خوشگله کلاسمون

هست نازُ مهربون خوشگله کلاسمون

چشماش رنگ آسمون خوشگله کلاسمون

هی کنار من بمون خوشگله کلاسمون



چِشَم به درِ کلاسه تا تو بیای

قبل خودت بوی عطرت میاد

آخه میدونی که میدی کشته زیاد

با اون موی بلندتو چِشِ سیات



همه نگاها که شده خیره بهت

دلِ همه کلاس انگار گیرِ بهت

همه کَنه شدن نمیکنن ولت

اینا نمیدونن تو هم سنگ دلت



پاک کردی ما رو تو حواس پرت

پسرا کشیدن برات صف

از دور که میزنه لبات برق

دل منم میره برات ضعف



پرت میکنه حواسمون خوشگله کلاسمون

هست نازُ مهربون خوشگله کلاسمون

چشماش رنگ آسمون خوشگله کلاسمون

هی کنار من بمون خوشگله کلاسمون



خانوم نه پا میدی نه دست

حَدَقَل یه نگا بنداز از قصد

وای خانومی انگاری از دست تو ما خنگ شدیم

کاش تخته مثه تو جالب بود حالا یه چیزی من حالیم بود



میدونم دوس داری بم فوش بدی

ولی تقصیر خودتِ خوشگلی

تو کلاس بیدارم فقط به خاطر شما

رک بگم نبینمت مغزم میره کما



خوشگلِ دانشگاه، مشکلِ داشتنت

وای چقد قشنگه اون مانتوی کوتاه به تنت

خوشگلِ دانشگاه مشکل داشتنت

وای چقد قشنگه اون مانتوی کوتاه به تنت .
ıllı YAŁĐA ıllı
d.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
میخوام {-152-}
Morteza
Morteza
اینم یه دیس لاو از اهنگای البوم نظر بدید لطفا

ببین عزیزم
یادته بهم میگفتی بازیچه بودی واسه تفریحم ؟
ولی الان اینو من بهت میگم
بازیچه ای واسه تفریحم
اینو واسه اونایی میخونم که بازیچه ی دست اینو اون میشن

حیف خدا از این روزگار من
که نتای گیتار رفتن روی فاز غم
باشه من بد ، اصلا فدای سرت
انگار روزگار سخت فقط برای منه
که تو خوش باشی ، منم از غم بگم
تو که خوشحال میشی وقتی پشتم بد میگن
گلم فکر نمیکردم پشت رو شی
واسش ذوق مرگ میشی آره پشت گوشی
من که عکسم قاب بود گوشه ی اتاقت
دیدم انداختیش تو سطل زباله
ای دل اونکه میگفت فقط تورو داره
اونم شبا به یاد یکی دیگه ای بیداره
وقت رفتنت داشتم حسرت به چشم
الان پیش اونی به من میگی حسرت بکش
نمیدونی ، نه نمیدونی
تو که می گفتی تا تهش پیشم میمونی
باشه حالا بخند ، تو که درکم نداری
کاش میشد دستاتو توی دستم بزاری
درست مثل قدیما که خیلی دوستم داشتی
تو الان شعر نفرتو رو سینم کاشتی
همه دارن میگن که تو چقدر تغییر کردی
تو که عشقو جلو خودم تعبیر کردی
اما الان میگی واسه شروع خیلی دیره
رضا جلو چشات ، آره میزاره میره

نگیر سراغ از چشم گریون دل داغون
عمرمو دادم زندگیم سوخت اشتباه بود
داغ رو سینم بد میسوزونه رد میشی آروم
این عاشق دیوونه چشم به رات بود
میرم عزیزم من که از عشقت خیری ندیدم
نبین اشکامو از زمونه از خودم دلگیرم
بی ستارس شبای تار آسمونم
خستم از این دنیا دیگه بریدم

داری میخندی ؟ به این روزگار من ؟
کاش صدا خندت میشد آره زیر صدای من
اشکام چکید رو عکسای دو نفره
تو هم بد بگو پشتم پیش همه
تو که رفتی ، منم پر از استرسم
اما گریه نکن تو با قصه ی من
بخند ، به این روزای سختم
یه روز میشه میای سر سنگ قبرم
بخند ، خنده هام مال خودت
همه خوشی های زندگیم مال توئه
باهات پایه بودم همه جوره تو روزای بدت
دیگه منو میخوای چیکار ؟ همه هستن دورو ورت
همه دارن میگن سرت چقدر شلوغه
کاش میشد بگی اینا همش دروغه
میگن تو روزای بدت منو یادت میاری
کسی هست که سرتو روی شونش بزاری ؟
آره بزار قلبت انقدر آروم باشه
من که رفتم اصلا بی آبرو باشه
هرچی خدا بخواد ، هرچی قسمت باشه
اصلا بزار یکی دیگه توی قصه ت باشه
من که نبودم واست فرد ایده آلی
ولی رو اون یکی عقیده و ایده داری
تو که رفتی ، ازم فاصله داری
یادت باشه فقط توی خاطره هامی

نگیر سراغ از چشم گریون دل داغون
عمرمو دادم زندگیم سوخت اش
... ادامه
sam
sam
ﺩﯾﺸﺐ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺩﻋﻮﺍﺷﻮﻥ ﺷﺪ ...
ﺑﺎﺑﺎﻡ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﯿﺮﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ،ﺩﯾﮕﻪ ﺟﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﯿﺲ !!!
ﻣﻨﻢ ﮐﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮﻩ ﺳﻮﮊﻩ ﮐﻠﯽ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﺶ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ ...
ﺗﺎ ﺭﻓﺖ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﻬﺶ ﺍﺱ ﺩﺍﺩﻡ) "ﺧﻮﻧﻪ ﺧﻮﺑﻪ ("
ﺍﻭﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺲ ﺑﻪ ﺟﺰ ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ ﺑﺎﺭﻭﻧﯽ،
ﺑﻪ ﺟﺰ ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻣﺜﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺟﺒﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﺍﻭﻧﯽ ...
ﺑﻌﺪ ﺩﯾﺪﻡ ﺝ ﻧﺪﺍﺩ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺱ ﺩﺍﺩﻡ: ﺧﯿﻠﯽ ﺩﺭﺩ،ﺧﯿﻠﯽ ﻣﺸﮑﻼﺕ،ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯽ ﭘﻮﻟﯽ ﺩﺍﺷﺘﯽ،
ﭼﻘﺪﻩ ﺑﻬﺖ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﯽ ﻣﻮﻧﺪﯼ ﮐﺎﺷﮑﯽ،ﺣﺎﻻ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺟﺎﯼ ﭘﯿﺰﻭﺭﯾﺎﺵ ﻧﯿﺲ ...
ﺑﺎﺑﺎﻡ: ﺯﺭ ﻧﺰﻥ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺷﻮﺧﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ،ﻣﻦ ﻭ ﻣﺎﻣﺎﻧﺖ ﺍﯾﻨﺎ ﺭﻭ ﯾﺎﺩﺕ ﺩﺍﺩﯾﻢ ﺑﯿﺸﻌﻮﺭ؟؟؟
ﻣﻦ ﺩﻗﺎﯾﻘﯽ ﺑﻌﺪ :ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺎﻫﺎ ﺧﻮﺭﺩﯼ ﭘﺲ ﮔﺮﺩﻧﯽ،
ﺩﯾﮓ ﻭﻗﺖ ﻗﻬﺮ ﻭ ﻧﺎﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﻧﯿﺲ،
ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﮐﺘﮏ ﺑﻌﻀﯽ ﻣﺎﻣﺎﻧﺎ ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ ﺗﺮﻩ ﺍﺯ ﺑﺴﺘﻨﯽ ...
ﺑﺎﺑﺎﻡ:ﺑﺮﻭ ﭘﯿﺶ ﺩﮐﺘﺮ،ﺗﻮ ﺑــﯿـــﻤـﺎﺭﯼ ﺑــﻪ ﺧﺪﺍ،ﺑــــﯿـــــ ﻣــــﺎﺭ !!!
ﻣﻦ: ﻣﻦ ﺑﺎ ﯾﻪ ﻣﻮﺝ ﺑــﯿـﻤــﺎﺭ،ﺗﮑﯿﻪ ﺑﻪ ﮐﻨﺞ ﺩﯾﻮﺍﺭ،
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﮐﻨﺎﺭﻩ ﻣﺮﻏﻪ ﻣﯿﻨﺎﺵ !!!
ﺑﺎﺑﺎﻡ:ﺍﯼ ﺯﻫﺮ ﻣﺎﺭ،ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺯﺑﻮﻥ ﺭﻭ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺁﻭﺭﺩﯼ ﺁﺧﻪ ﺑﭽﻪ !!! ﻧﺮﻭ ﺭﻭ ﺍﻋﺼﺎﺑﻢ،ﻣﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿﺮﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﻋﺰﯾﺰ ﺍﯾﻨﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺯﻧﮓ ﻧﺰﻧﯿﺪ ﭘﺎﻣﻮ ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻡ،ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ!!!
ﻣﻦ: ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﺎﺑﺎﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺑﯽ ﻟﻄﻔﯽ ﺧﺪﺍﻓﻈﯽ ﮐﺮﺩﻥ،
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﺯﻥ ﺫﻟﯿﻠﻬﺎ،ﺳﻼﻣﺘﯽ ﮐﺘﮏ ﺧﻮﺭﻫﺎ،
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﺿﺎ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﻫﺎ،ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﭽﻪ ﻧﻨﻪ ﻫﺎ!!!
ﺑﺎﺑﺎﻡ:ﺍﯼ ﻧﻤﯿﺮﯼ ﺗﻮ ﺗﺮﮐﯿﺪﻡ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﺼﺎﻓﻂ،ﺗﻮ ﺍﻭﺝ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﻫﻢ ﺁﺩﻡ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﻭﻧﯽ توله خر ,ﺍﻻﻥ ﻣﯿﺎﻡ ﺧﻮﻧﻪ ... ﯾﻪ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺑﺎ ﻧﻤﮑﯿﻢ ﻣﻦ!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/11 - 17:36 ·
3
zoolal
zoolal
اولین روز دبستان بازگرد
کودکی ها شاد و خندان باز گرد
باز گرد ای خاطرات کودکی بر سوار اسبهای چوبکی
خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن ماناترند
درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود

درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکار و دزد و چاپلوس

روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر ز بوی نان گندم است

کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود

با وجود سوز و سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید

تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم

پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم

کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت

گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ کاه بود

کاش می شد باز کوچک می شدیم
لا اقل یک روز کودک می شدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچها که بودش روی دوش
ای معلم نام و هم یادت به خیر
یاد درس آب و بابایت به خیر

ای معلم ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشقها را خط بزن

بازگرد این مشقها را خط بزن . . .
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/11 - 16:05 ·
4
zoolal
zoolal
کاش خوشبختی هم مثل مرگ حق بود ..
دیدگاه · 1393/02/11 - 14:14 ·
5
zoolal
zoolal
گاهی کاش مردبودم می شدتنهاییم را به خیابان ببرم و با صدای بلند بخندم
شادی هایم را به کوچه بریزم و نگران نگاه های مردم نباشم
گاهی کاش مرد بود می شد بی مقصد در باران و تاریکی قدم بزنم
و هیچ ماشینی برای سوار کردنم تر مز نکن...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/11 - 11:11 ·
4
zoolal
zoolal
زیر دووش به کاشی های حموم خیره میشی..
غذاتو سرد می خوری..
ناهار ها نصفه شب، صبح ها ؛ شام!
لباسهات یه جووریه انگار بهت نمیان
ساعتها به یه آهنگ تکراری گووش می کنی
و هیچ وقت آهنگو حفظ نمیشی!
شبها تاصبح بیداری و فکر میکنی…
تنهائی از تو آدمی میسازه؛
که دیگه شبیه تو نیست…
... ادامه
zoolal
zoolal
ای کاش نگاه همه ، زیر نویس داشت ! تا معنی ومفهوم آن مشخص میشد
دیدگاه · 1393/02/10 - 18:32 ·
3
zahra
zahra
کاش هفت ساله بودم



روی نیمکت چوبی می نشستم



مداد سوسماری در دست



باصدای تو دیکته می نوشتم



تو می گفتی بنویس دلتنگی



من آن را اشتباه می نگاشتم



اخمی بر چهره می نشاندی و من



به جبران



دلتنگی را هزار بار می نوشتم!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/10 - 14:56 ·
7
zoolal
zoolal
ﮐﺎﺵ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﯾﺎﺭﺍﻧﻪ ﻫﺎ ﻣﯿﺸﺪ
ﺍﺯدوستی ﺑﺎ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺍﻧﺼﺮﺍﻑ ﺩﺍﺩ............!!!
دیدگاه · 1393/02/8 - 23:42 ·
4
عسل
عسل
کاش تو روم یکم حس خجالت داشتی
و از اولش باهام صداقت داشتی
چی شد تا حرف از صداقت شد
یهو صدات قطع شد

تو با من گرم بودی

دستات چرا سرد شد …

.

چند وقتیه که خدارو شکر بهترم
ولی بازم نمیشه از تو بگذرم
هنوزم قفلم روت هر چند
که حضور همه جا فقط باعث افتم بود
خدا میدونه که کجا الان پلاسی و
ممکنه با هر ادمی هر ان بلاسی
ولی من چی یه خونه نشینم
که ممکنه ساکت مدت ها یه گوشه بشینم
چرا چون هنوز هستم تو شک کارت
ولی خب تو خداروشکر که حالت خوبه
بگو کنارش مستی یا خوابی
لباس براش چی پوشیدی رسمی یا عادی
بزار همه چی رو من رو راست بگم بهت
تو یه تیمی میخای که بهم پاس بدنت
اینم بدون که دیگه برام مهم نیستی
حالا برو با هر کی که میخای لاس بزن هی

برو که هیچی بین ما نی اصلا
زندگیم با تو پاشید از هم
من به نبود تو راضی هستم
چون تو رفتی و گذاشتی خالی دستم

دیگه برو چون نمیخام من اصلانشم
تو رو ، نباید حتی از اولشم
به تو دل میباختم
چون دوس نداشتم
به دست تو یا کسای دیگه مسخره شم
تو غرق خوشی و من از سر شب
اصلا خوابم نمیبره اصلنشم
انقدر قرص و دری وری با هم میخورم
که شاید استرسام کمتر بشن
چون خودم با یارو دیدمت
به حرفات شک کنم یا بو پیرهنت
که غرقه عطر مردونه س
حیف که خوردم از تو من رودست
پس برو گمشو تف به ذاتت
اینا همه کمبوده عقده هاته
جا زدی خوبیامو با بدی
جواب میدادی میمردی به همه پا ندی

برو که هیچی بین ما نی اصلا
زندگیم با تو پاشید از هم
من به نبود تو راضی هستم
چون تو رفتی و گذاشتی خالی دستم

هنوزم اخلاقای بدت رو باز داریشون
کصافط کاریاتو میکنی ماس مالیشون
این یارو کیه که همش بهت زنگ میزنه
نکنه رابطه ی کاری داری باز با ایشون
خدایی بگو یعنی انقدر خجالت داشت
حالا دوس پسرت یه تایمی کسالت داشت
مگه چیکار کرده بود که این مدلی
این کارا رو کردی توی کصافط باهاش
من هنوز همون ادمم هنوزم تخسم
واسه هر چیز الکی هم بغضم
نمیترکه تو بودی دلیل افتم
پس دیگه از ما بکش بیرون لطفا
چون دیگه همه جوره تو رو تست کردم
تو این شرایطم نبودتو حس کردم
بگو ببنم خب تو الان کجایی
که از غم نبودت یه گوشه کز کردم

برو که هیچی بین ما نی اصلا
زندگیم با تو پاشید از هم
من به نبود تو راضی هستم
چون تو رفتی و گذاشتی خالی دستم
آرمین 2afm
... ادامه
صفحات: 13 14 15 16 17

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ