یارب ای کاش آشناییها نبود...............
یا به دنبالش جداییها نبود.............
یا که او با من نمیشد آشنا.............
یا که او را از من نمیکردی جدا..........
جویمش با چشم گریان کو به کو.......
نقش دل کردم رخ زیبای او...............
بی تو می سوزد دل بی تاب من .........
روز شب خورشید من مهتاب من........

متین ازت پرسید اسمت چیه؟
تو گفتی زلال
الان متوجه شدی باهوش؟

دادا متین لطف داری

به نام خدا دادا بامداد کالاس تحویل شما
زبون یادبده به خانم زالال
موفق باشین

خخخخخخخخخخخخخخ

زلال این زبونه:
یاد گرفتی؟

دستت درد نکنه مرسی متین عجب داداشی هستی

خب چی بگم هرکاری میکنم بیارمت تو جمعمون باهم بگیم بخندیم برا خودت خطو نشون میکشی

ببخشید شما خیلی وقته با همین من تازه وارد

من صد بار بهت گفتم من هستم غربت معنی نداره
اونم هم همشهری منی و هم هم زبان من جای خاصی تو دلم داری
دیونه داداش

مرسی اقا داداش

هیییییییییییییییییییی
در مورد من شاید اینطور باشه...

گریه نکن

این نیز بگذرد

پس کی میگذرد؟
ما که دق کردیم که!!!!!!!

حتما حکمتی داره نگران نباش خدا سرنوشت زیبایی برات نوشته صبر کن

بامداد از دست تو

همه راتوخطاب کردم؛ولی هیچکس تونشد

خیلی بی معرفتین بابا سایتو یه تکونی بدین نه لایکی نه پستی یعنی چی

ای نامرد کاش نمیرفتی

عمادووووووو جوادوووووووو فداتون بشه خاله