Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210
شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

 

یافتن پست: #کجا

✔♥Дℓɨ♥✔
1404116139840850_large.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
شرار تشنگی دارها
یکجا مشک (ع) کربلا...{-41-}

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شده ام ارباب به لطف پدرم
شكر آن رزق كه مرا نوكر كرد...
setareh 22
setareh 22
برای من همین خوبه....که با رویات می شینم...
تو رو از دور میبوسم تو رو از دور میبینم...
برای من همین خوبه بگیرم رد دنیاتو...
ببینم هر کجا میرم از اونجا رد شدم با تو.../
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/9 - 12:50 ·
5
zoolal
zoolal
طب سوزنی عجیبی ست مرور خاطراتت
تمام سوزن ها یکجا در قلب آدم فرو می رود !
دیدگاه · 1393/04/8 - 00:30 ·
3
bamdad
bamdad
به‌وقتِ دلتنگی

فرقی نمی‌کند کجا باشی:

پشتِ پنجره‌ی اتاقی در پاریس

میانِ ازدحامِ خیابانی در تهران

یا روی پُلی معلّق در جنگل‌های اِفریقا.

به‌ هر حال،

حتمن غروبی برای تماشا خواهی یافت!

{-195-}
دیدگاه · 1393/04/8 - 00:03 ·
4
صوفياجون
files_photos__MG_0486[7e7582581feea90b5574bd8ea39daba0].jpg صوفياجون

من که هیچ وقت نفهمیدم چجوری باهاش حساب میکنن{-7-}{-36-}
صوفياجون
عکس۰۹۸۲.jpg صوفياجون
{-7-}{-57-} عکس عمادووو از تو آینه معلومه {-7-}
... ادامه
5 دیدگاه · 1393/04/7 - 20:14 در طبيعت ·
5
صوفياجون
9©3ðùøõ.jpg صوفياجون
... ادامه
4 دیدگاه · 1393/04/6 - 20:07 توسط Mobile ·
3
zoolal
zoolal
خودت میدانی با خیالت
به کجا ها که نرفته ام
دیدگاه · 1393/04/6 - 19:37 ·
3
zoolal
zoolal
این بند دل آدم کجاست؟
که گاهی با
یک اسم
یا حضور یک نفر
و یا با یک لبخند "پاره" میشود...
دیدگاه · 1393/04/6 - 19:29 ·
2
bamdad
bamdad
تو که کنارم باشی...

هر کجا میخواهد باشد...

آسمان آبیست...

دلــــــم رنگی...

حـــالم خوش...

{-41-}
دیدگاه · 1393/04/6 - 18:57 ·
2
رضا
رضا
@oneill کجایی امید خیلی وقته سر نمیزنی .
soheil
soheil
متین (میراثدار مجنون) دلمون واسه داداش متینم تنگ شده رفتنی که وقت نکرد از بچه ها خدافزی کنه برگشتنی سو غاتی واسه همتون میاره بفکر همتون هستش{-35-}{-35-}
Mohammad
Dawah-Bg-12555602.jpg Mohammad
کارهای خود را به دیگران نسپارید

کاروان پیامبر نزدیک نماز خسته و تشنه به مکانی دارای آب رسید. حضرت برای اقامه نماز شتر خویش را خواباند ، پیاده شد و برای وضو گرفتن به طرف آب حرکت کرد ولی پس از اندکی ، بازگشت و بدون اینکه با کسی سخن بگوید به سوی شتر خویش رفت.
یاران رسول خدا پرسیدند: ای رسول خدا کجا می روید؟ آیا این مکان مناسب نیست و می خواهید حرکت کنید؟ حضرت خطاب به آنها فرمود: می خواهم زانوی شترم را ببندم. پس زانو بند را به زانوی شتر بست و برای وضو گرفتن به سمت آب روانه شد.
یاران گفتند: ما زانوی شتر شما را می بستیم. شما چرا به خود زحمت دادید و بازگشتید؟
پیامبر فرمود : هرگز در کارهای خود از دیگران کمک نخواهید و به دیگران زحمت ندهید اگر چه برای یک قطعه چوب مسواک باشد.


داستان هایی خواندنی از زندگانی حضرت رسول
تالیف: حسن زاده
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/4 - 11:42 در حسینیه ·
9
...
حيوانات لباس پوش (25 عكس)(21).jpg ...
من نگهبان نمیدونمم
دخمل صبح شده میخوام دراروببندم الان رییس
رضامیاد...بروبخواب
Bahador
10313959_325733110915401_7042253011907882895_n.jpg Bahador
وقتی همه فکر میکنن ! خیلی خوشبختی این بده
خدا تو سرنوشتم هر چی نوشت بد نوشت !
بازم خدایا شکرت ! دوستام که منو ول کردن ولی میدونم تو تا اخر بامنی
... ادامه
Mohammad
Mohammad
ســـلام به همه :)
...
siMzEHuT_530.png ...
ıllı YAŁĐA ıllı
کجایی شیکمو؟
واست آلاسکا خریدم..!
ıllı YAŁĐA ıllı
سش.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
3 دیدگاه · 1393/04/2 - 09:46 در ورزش ·
11
...
hasanak_1360-.jpg ...
حسنک کجایی؟
sam
sam
ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ،، ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺯﺍﺩﻡ ﮔﻮﺷﻴﻮ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ..
ﻣﻴﮕﻢ : ﺳﻼﻡ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻫﺲ؟
ﻣﻴﮕﻪ: ﺁﻟﻪ
ﻣﻴﮕﻢ : ﮔﻮﺷﻴﻮ ﺑﺪﻩ ﺑﻬﺶ
ﻣﻴﮕﻪ: ﻧﻤﻴﺘﻮﻧﻪ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﮔﻠﯿﻪ ﻣﻴﮑﻨﻪ .
ﻣﻴﮕﻢ : ﺑﺎﺑﺎﺕ ﭼﯽ؟
ﻣﻴﮕﻪ: ﺍﻭﻧﻢ ﺩﺍﻟﻪ ﺑﺎ ﭘﻠﻴﺴﺎ ﮐﻪ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺩﻟﻪ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﻴﺘﻮﻧﻪ .
ﻣﻴﮕﻢ : ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺭﺿﺎﺕ ﭼﯽ؟
ﻣﻴﮕﻪ: ﻟﻔﺘﻪ ﺑﻴﻤﺎﻟﺴﺘﺎﻧﺎ ﻟﻮ ﺑﮕﻠﺪﻩ .
ﻣﻴﮕﻢ : ﺑﺎﺑﺎ ﺑﺰﺭﮒ ﭼﯽ؟
ﻣﯿﮕﻪ: ﺍﻭﻧﻢ ﻟﻔﺘﻪ ﭘﺰﺵ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ .
ﻣﻴﮕﻢ : ﭼﺮﺍ؟
ﻣﻴﮕﻪ: ﺁﺧﻪ ﻣﻦ ﮔﻢ ﺷﺪﻡ .
ﻣﻴﮕﻢ : ﮐﺠﺎﯾﯽﺍﻻﻥ؟
ﻣﻴﮕﻪ: ﺯﻳﻠﻪ ﺗﺨﺖ
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/1 - 21:42 ·
5
soheil
soheil
کشتگاهم خشک ماند و یکسره تدبیرها

گشت بی سود و ثمر.

تنگنای خانه ام را یافت دشمن با نگاه حیله اندوزش

وای بر من می کند آماده بهر سینه ی من تیرهایی

که به زهر کینه آلوده ست

پس به جاده های خونین کله های مردگان را

به غبار قبرهای کهنه اندوده

از پس دیوار من بر خاک می چیند .

وز پی آزار دل آزردگان

در میان کله های چیده بنشیند .

سرگذشت زجر را خواند .

وای بر من!

در شبی تاریک از این سان

بر سر این کله ها جنبان

چه کسی آیا ندانسته گذارد پا؟

از تکان کله ها آیا سکوت این شب سنگین

- کاندر آن هر لحظه مطرودی فسون تازه می بافد-

کی که بشکافد؟

یک ستاره از فساد خاک وارسته

روشنایی کی دهد آیا

این شب تاریک دل را ؟



عابرین! ای عابرین!

بگذرید از راه من بی هیچ گونه فکر

دشمن می رسد می کوبدم بر در

خواهدم پرسید نام و هر نشان دیگر

وای بر من!

به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را؟

تا کشم از سینه ی پر درد خود بیرون

تیرهای زهر را دلخون

وای بر من!

نیما یوشیج
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/1 - 21:41 ·
4
صفحات: 14 15 16 17 18

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ