انسان ها تغییر کرده اند ...
چه کسی برای یک کودک گرسنه و یا تشنه محبت، دست به کاری می زند؟
هر روز از کنار این کودکان رد می شویم ...
بی هیچ دغدغه ای!
اما فکرمان مشغول بزرگ کردن ورسیدن به پو است!!
که مبادا گرسنه بماند!
که پو الان بازی می خواهد!!
که پوی من هفتاد و اندی سالش شده، پوی تو چند سالش است؟؟
کاش در گذشته می ماندیم
کاش دغدغه فکری ما کمک به انسان ها بود
مثل کودکی که می خواست با آب نباتش دریا را شیرین کند،
لااقل در حد توان اندکمان به اصلاح جامعه کمک می کردیم!
کاش وقتمان را به جای رسیدن به "پو" در پرورشگاه ها در حال نوازش پوهای واقعی سپری می کردیم!
حتما مادربزرگ هفتاد و چند ساله ی من از بودن با من بیشتر لذت خواهد برد، تا پوی بی احساس!
نمی دانم باید از پیشرفت تکنولوژی خوشحال باشم یا ...
تکنولوژی ای که به من می آموزد هر روز بی تفاوت تر باشم
هر روز بیشتر و بیشتر نفسم را در مرکز توجه قرار دهم ...
و هر روز احساسات و غرایز درونی قشنگ مرا با نوع مصنوعی و مجازیش ارضا می کند . . .
والا منم ندیده بودم ... چه روان نویس قشنگ و بسته شکلاتی پارسال بردم براش....
1393/12/9 - 09:11موندم چه جوری تخصص به این مهمی اونم تو بهترین دانشگاه ایران ، دانشگاه تهران قبول شده!
1393/12/9 - 09:24از مزایای دانشگاه آزاد اینه آدم تیز بار میاد تیییییییز!
از مزایای دانشگاه آزاد اینه آدم تیز بار میاد تیییییییز!
1393/12/9 - 09:58مرجان از دست تو
1393/12/9 - 13:10من متعلق به همتونم....
1393/12/9 - 13:19خب چه فرقی داره
1393/12/9 - 19:34اونم الکی مثلا هست دیگه