یافتن پست: #کوه

bamdad
bamdad
لطفا چاقو را بیرون نکش


بگذار راهی را که به درونم باز کرده ای


بسته بماند


نگاه نکن که عرق کرده ام


و خورشید


دارد تمام تلاشش را میکند که


سردی پیشانی ام را جبران کند


آن کوه یخ


که از قطب شمال گریخته بود


درون من پنهان شده است


چاقو را بیرون نکش

سوز می آید.

{-60-}
دیدگاه · 1393/02/26 - 21:31 ·
9
ıllı YAŁĐA ıllı
ب.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
Morteza
Morteza
@tarane اهنگ پروفایلت عالیه
صوفياجون
1975274_1422933001301907_8520001016929182319_n.jpg صوفياجون
، گاه‌شماری باستانی مردمان کوهستان‌های گیلان و مازندران است که به نام‌های گاهشماری گالشی، گاهشماری دیلمی و گاهشماری گیلان باستان نیز معروف است. این تقویم، از گاه‌شماری‌های خورشیدی‌ست که در میان گیلک‌زبانان کوهستان‌های گیلان و غرب مازندران (گالش) رایج بوده‌است و البته برخی از پژوهشگران معتقدند که این تقویم در میان گیلک‌زبانان جلگه‌نشین (گیله‌مرد) نیز رایج بوده‌است.[۱]
نوروز ما
از ۱۷ مرداد شمسی هجری آغاز می‌شود و تا ۱۵ شهریور ادامه دارد. این ماه و روز اول آن، آغاز سال دیلمی است و در بزرگ‌داشت آن شعله نوروزی (نوروزِ بلnoruzəbal) می‌افروختند و جشن آغاز سال می‌گرفتند.
کورچ ما
از ۱۶ شهریور تا ۱۴ مهر ماه هجری شمسی می‌باشد. در این ماه، کوه‌نشینان کم‌کم از کوه‌ساران سربلند به سوی جلگه‌ها سرازیر می‌شوند.
اریه ما
از ۱۵ مهرماه تا ۱۴ آبان هجری شمسی.
تیر ما
از ۱۵ آبان تا ۱۴ آذر طول می‌کشد
موردال ما
۱۵ آذر تا ۱۴ دی ماه هجری شمسی. کوه‌نشینان، لاشه گوسفند و گاو را مردال گویند.
شریر ما
۱۵ دی تا ۱۴ بهمن هجری شمسی.
امیر ما
۱۵ بهمن تا ۱۴ اسفند. به معنی نمیرماه، یا جاودان یا مهرماه دیلمی است. شانزدهم این ماه، امیر ِ مای هشت و هشت، یعنی ۱۶ مهرماه است که همان مهرگان معروف می‌باشد.
آوَل ما
از ۱۵ اسفند تا ۱۵ فروردین هجری شمسی (چون اسفندماه در سال‌شماری هجری شمسی ۲۹ روزه‌است) طول می‌کشد.
سیا ما
از ۲۱ فروردین تا ۱۹ اردیبهشت هجری شمسی.
دیا ما
از ۲۰ اردیبهشت تا ۱۸ خرداد ماه هجری شمسی.
ورفًنه ما
از ۱۹ خرداد تا ۱۷ تیر ماه هجری شمسی. ماهی که برف نمی‌آید، اوج گرما.
اسفندار ما
۱۸ تیر تا ۱۶ مرداد ماه هجری شمسی.

منبع : گاه‌شماری گیلانی. مسعود پورهادی. نشر ایلیا
... ادامه
صوفياجون
10312635_1423031661292041_5663590310562923894_n.jpg صوفياجون
...
تغییر نام عمدی شهرهای گیلان از زبان گیلکی به فارسی

وقتی یک محقق چنین تصور کند که مردم منطقه، «صومعه» را لهجه‌دار و به غلط «صوما» می‌خوانند، باید هم سوماسرا (sumäsarä) را صومعه‌سرا!!! ثبت کند و ما هرچه فکر کنیم ربط بین صومعه و سوماسرا را نیابیم.
و به همین خاطر است که هرگز نفهمیدیم که چرا کوجه‌اسبان (kujesbän) را اصفهان کوچک! یا همان کوچصفهان ثبت کرده‌اند. وقتی دلیل این اشتباه‌ها را نفهمیدیم دست به داستان‌سرایی و خلق وجه‌تسمیه‌های مسخره می‌زنیم.
لونَیْ (lonay) هم شد لونَک (لابد بر وزن پونک!) و لاجُؤن (läjon) هم تبدیل به لاهیجان شد و یا نام پولُرود (Pulorud) در روی نقشه‌ها، تبدیل به پُل‌رود (رودی با یک پل!) می‌شود و هیچ‌کس نیست که بگوید: پل که واژه‌ای فارسی است و در گیلکی، پل را پورد می‌گویند.

از این میان، دوست دارم وجه‌تسمیه واقعی سه اسم‌مکان را که به اشتباه ثبت شده‌اند نقل کنم:
اَته‌کو (ate-ku)، یعنی همان کوه معروف در جنوب لنگرود که امروزه همه به جز مردم محلی آن را «عطاکوه» می‌نامند. اته‌کو یعنی کوه رو به آفتاب. اَته از اَفتُؤ (aftow) یا آفتُؤ گرفته شده است و هیچ ربطی به نام آقایی به نام عطا ندارد!!! این قضیه در فرهنگ گیل و دیلم پاینده لنگرودی و نیز فرهنگ مرعشی به صراحت عنوان شده است.

منطقه‌ای که امروزه به آن جواهردشت گفته می‌شود، آن‌طور که از اهالی محلی آن شنیده‌ام جؤردشت (جؤر به معنای بالا) نام دارد. گرچه امروزه مردم محلی نیز جواهردشت بودن جؤردشت را کم‌کم باور کرده‌اند!

و دیگری، دیله‌مؤن (dilamon)، همان منطقه باستانی است که دیلمان (deylamän) ثبت شده است. دیل (dil) یعنی محوطه محصور. مانند گؤدیل (gow dil) به معنی جای محصور برای نگهداری گاو. دیل در برابر سرا (sarä) یا سارا (särä) به معنی جای باز و بدون دیوار است. جانِ دیل (jäne dil) هم معنی درون ِ جان و خیلی عزیز را می‌دهد.
مؤن(mon) نیز پسوند مکان بوده و بر استقرار و ماندن و سکون در برابر حرکت دلالت می‌کند. (در فارسی خانمان، گفتمان و…)
بر همین اساس؛ لوله‌مؤن یا لوله‌مان(lulamän) : نیستان. شلمؤن(shalmon) : جایی که شله (نوعی پیله ابریشم) وجود دارد. آله‌مان(älamän) : جایی که آل (نوعی پرنده) ساکن است.

منبع :"سایت ورگ"
... ادامه
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
کوههای عظیم پر از چشمه اند وقلبهای بزرگ پر از اشک...
دیدگاه · 1393/02/16 - 17:06 ·
6
Mohammad
65605_QASSdT8G.jpg Mohammad
یه شب مهتاب
ماه می‌آد تو خواب
منو می‌بره
کوچه به کوچه
باغ انگوری
باغ آلوچه،
دره به دره
صحرا به صحرا،
اون جا که شبا
پشت بیشه‌ها
یه پری می‌آد
ترسون و لرزون
پاشو می‌ذاره
تو آب چشمه
شونه‌می‌کنه
موی پریشون...

یه شب مهتاب
ماه می‌آد تو خواب
منو می‌بره
ته اون دره
اون‌جا که شبا
یکه و تنها
تک‌درخت بید
شاد و پرامید
می‌کنه به ناز
دس‌شو دراز
که یه ستاره
بچکه مث
یه چیکه بارون
به جای میوه‌ش
سر یه شاخه‌ش
بشه آویزون...

یه شب مهتاب
ماه می‌آد تو خواب
منو می‌بره
از توی زندون
مث شب‌پره
با خودش بیرون،
می‌بره اون‌جا
که شب سیا
تا دم سحر
شهیدای شهر
با فانوس خون
جار می‌کشن
تو خیابونا
سر میدونا:
عمو یادگار!
مرد کینه‌دار!
مستی یا هش‌یار
خوابی یا بیدار؟

*

مست ایم و هش‌یار،
شهیدای شهر!
خواب ایم و بیدار،
شهیدای شهر!
آخرش یه شب
ماه می‌آد بیرون،
از سر اون کوه
بالای دره
روی این میدون
رد می‌شه خندون...

یه شب ماه می‌آد
یه شب ماه می‌آد

Mohammad
65605_Rdzfh1q5.jpg Mohammad
با صدای بی‌صدا،
مث یه کوه، بلند،
مث یه خواب، کوتاه،
یه مرد بود، یه مرد!

با دستای فقیر،
با چشمای محروم،
با پاهای خسته،
یه مرد بود، یه مرد!

شب، با تابوت سیاه
نشس توی چشماش،
خاموش شد ستاره،
افتاد روی خاک.

سایه‌ش هم نمی‌موند
هرگز پشت سرش،
غم‌گین بود و خسته،
تنهای تنها!

با لب‌های تشنه
به عکس یه چشمه
نرسید تا ببینه
قطره... قطره... قطره‌ی آب... قطره‌ی آب!

در شب بی‌تپش،
این طرف، اون طرف
می‌افتاد تا بشنفه
صدا... صدا... صدای پا... صدای پا!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/16 - 14:05 ·
4
کوه با اولین سنگا کوه شد ! مَرد با اولین دردا . . .
دیدگاه · 1393/02/15 - 15:59 ·
7
Majid
Majid
آدم مغرور مثل کسی است که بالای کوه ایستاده باشد و
همه را کوچک ببیند
غافل از اینکه مردم هم از پایین او را کوچک میبینند . . .
دیدگاه · 1393/02/15 - 09:01 ·
Majid
Majid
«به کسی گفتند امامزاده یعقوب را در کوه، پلنگ خورد! آنکه می دانست تصحیح کرد که اولاً: امامزاده نبود و پیغمبر بود، ثانیاً: یعقوب نبود و یونس بود، ثالثاً: کوه نبود و دریا بود، رابعاً: پلنگ نبود و نهنگ بود و خامساً: او را نخورد و در شکمش نگه داشته و به ساحل رساند.»
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:54 ·
1
Majid
Majid
شوالیه ای به دوستش گفت: بیا به کوهستانی برویم که خداوند در آنجا

سکنی دارد. می خواهم ثابت کنم که خداوند فقط بلد است که از ما چیزی

بخواهد، در حالی که خودش برای سبک کردن بار ما کاری نمی کند.

دیگری گفت: خوب، من هم می آیم تا ایمانم را نشان دهم. همان شب به

قله کوه رسیدند... و از درون تاریکی آوایی را شنیدند که گفت: سنگ های

روی زمین را بر پشت اسبان تان بگذارید!!!

شوالیه اول گفت: دیدی؟! بعد از این کوهنوردی، می خواهد بار سنگین تری

را هم با خود ببریم! من که اطاعت نمی کنم. اما شوالیه دوم به دستور آوا

عمل کرد.
وقتی پای کوه رسید، سپیده دم بود، و نخستین پرتوهای آفتاب بر سنگ

های شوالیه پارسا تابید: الماس های ناب بودند که می درخشیدند!!!

استاد می گوید: تصمیم های خداوند اسرارآمیز، اما همواره به سود ماست.
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:51 ·
Majid
Majid
هر کسی گمشده ای دارد.
و خدا گمشده ای داشت.
هر کسی دوتاست و خدا یکی بود
و یکی چگونه می توانست باشد؟!
هر کسی به اندازه ای که احساس می کند، هست.
و خدا کسی که احساسش کند...نداشت!
عظمت ها همواره در جست و جوی چشمی است که آن را ببیند
خوبی ها همواره نگران، که آن را بفهمند
و زیبایی همواره تشنه ی دلی است که بر او عشق بورزد...
و قدرت نیازمند کسی است که در برابرش رام گردد.
و غرور در جست و جوی غروری است که آن را بشکند!
و خدا عظیم بود و خوب و زیبا و پراقتدار و مغرور...
اما کسی نداشت. و خدا آفریدگار بود و چگونه می توانست نیافریند؟!
زمین را گسترد و آسمان ها را بر کشید
کوه ها برخاستند و رودها سرازیر شدند و دریاها آغوش گشودند
و طوفان ها برخاست و صاعقه ها در گرفت.
و باران ها و باران ها و باران ها...
در آغاز هیچ نبود. کلمه بود و آن کلمه...خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا...هیچ نبود.
و با نبودن چگونه توانستن بود؟!
و خدا بود و با او عدم بود
و عدم گوش نداشت!
حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن.
و سرمایه های هر دل ، حرف هایست که برای نگفتن دارد!
حرف های بی قرار و طاقت فرسا.
که هم چون زبانه های بی تاب آتشند.
تحمل شان هر یک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جست و جوی مخاطب خویش اند
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.
و خدا برای نگفتن ، حرف های بسیار داشت!
درونش از آن ها سرشار بود
و عدم چگونه می توانست مخاطب خدا باشد؟!
و خدا بود و عدم
جز خدا هیچ نبود...
با نبودن نتوان بودن
و خدا تنها بود.
هر کس گمشده ای دارد.
و خدا گمشده ای داشت...
و " تو " آن گمشده ای...!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:29 ·
Majid
Majid
-4روش جاده ای:دراین روش لاستیک ماشین خود راپنچرکرده وکنارجاده ایستاده

تافردموردنظرپیداش شه بیادکمکتون،اگه ازطرف خوشتون نیومدبا اخم میگین مرسی

شوهرم الان میادعوض میکنه و یارومیره‏!‏ اگه ازطرف خوشتون اومد یه کلمه میگید،آخه

لباستون کثیف میشه‏!‏‏!طرف یه دل نه صد دل بااین یه کلمه عاشقتون میشه‏!


شانس های ازدواج:دراین روش شما باچهره های مختلف امکان روبرو شدن

دارید،امانترسید،ازقبیل اکبر دماغ،چنگیزسیبیل،وحیدگوجه،علی بربری،حسن

خوشگله‏،مجیدکله،محمدگلخارومن و...


-5روش شماره ای:دراین روش شمادرخیابون به پسرها آمار داده وشماره میگیرید،

که من این روش روتوصیه نمیکنم‏!‏‏!‏‏!‏


شانس های ازدواج:مجیدکله،محسن پپه،حمیدخیارشور،رضاکره،کریم ببعی،

مهران ببو،ناصرکلم ومن و...


-6روش کوهی:دراین روش ش

مابه کوه رفته وبلندفریاد زده‏"من شیرینم‏"کجایی پس؟؟؟


شانس های ازدواج:

فرهادتیشه باز‏(که جدیدا محتادشده بهش میگن فرهادشیشه باز‏‏!‏‏!‏‏!‏ قهقههچشمکقلب
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:13 ·
Majid
Majid
«به کسی گفتند امامزاده یعقوب را در کوه، پلنگ خورد! آنکه می دانست تصحیح کرد که اولاً: امامزاده نبود و پیغمبر بود، ثانیاً: یعقوب نبود و یونس بود، ثالثاً: کوه نبود و دریا بود، رابعاً: پلنگ نبود و نهنگ بود و خامساً: او را نخورد و در شکمش نگه داشته و به ساحل رساند.»
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:00 ·
zoolal
zoolal
پشت هر کوه بلند،
سبزه زاری است پرازیاد خدا
و در آن باغ کسی می خواند
که خدا هست ، دگر غصه چرا؟!
دیدگاه · 1393/02/10 - 19:06 ·
4
Noosha
thumb_HM-201362214529112411398516787.3642.jpg Noosha
سخت است کوه درد باشی و

دیگران به آرامش ظاهرت حسادت کنند ...
bamdad
bamdad
انگار روزهای فراموش شدنم آغاز شده اند

از امروز

از حالا

تا زمانی که استخوانهایم به فرمان حق جمع شوند و انگاه

بایستم تمام قد رو به روی تو

چشم در چشم تو

و فریاد بر اورم

من همان خاطره ی یک عشق تلخم

یک عشق نافرجام

کوهی از حسرت بغض شده در گلو

مانده های آخرین احساس تو

تو چه داری به من بگویی

به چشمهایم نگاه کن و بگو...

:(
دیدگاه · 1393/02/5 - 20:53 ·
4
bamdad
bamdad
ماه من غصه چرا؟؟
آسمان را بنگر، که هنوز
بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم و آبی و پر از مهر به ما می‌خندد…

یا زمینی را که،
دلش از سردی شب‌های خزان
نه شکست و نه گرفت!
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید!

و در آغاز بهار،
دشتی از یاس سپید،
زیر پاهایمان ریخت
تا بگوید که هنوز،
پر امنیت احساس خداست…

ماه من غصه چرا؟؟
تو مرا داری و من هر شب و روز،
آرزویم همه خوشبختی توست…
ماه من، دل به غم دادن و از یاس سخن‌ها گفتن
کار آنهایی نیست که خدا را دارند.

ماه من، غم و اندوه اگر هم روزی،
مثل باران بارید
یا دل شیشه‌ای‌ات
از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا
چتر شادی وا کن
و بگو با دل خود
که خدا هست، خدا هست هنوز…


ماه من… غصه اگر هست بگو تا باشد
معنی خوشبختی
بودن اندوه است!
این‌همه غصه و غم
این‌همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه
میوه‌ی یک باغند…
همه را با هم و با عشق بچین!

ولی از یاد مبر
پشت هر کوه بلند سبزه زاری‌ست پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می‌خواند
که خدا هست خدا هست خدا هست هنوز…

{-41-}
دیدگاه · 1393/02/5 - 19:00 ·
7
bamdad
bamdad
زمین دیگر ارزش ماندن ندارد...
این ور کوه باشی یا آن ور کوه ... همیشه کسی هست که دلت را بشکند...
این روزها گوسفندان هم گرگ شده اند...
میروم گرگ ها را به چرا ببرم...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/2 - 23:53 ·
11
محمدطاها
محمدطاها
حضرت محمد(ص) : دو گروره از دوزخيان را ديدم که در اين زمان هنوز نيامده اند زناني که پوشيده ولي برهنه اند... زنانی که سرهايشان را مانند کوهان شتر برجسته مي کنند اينان به بهشت نمي روند و بوي بهشت را که از فاصله اي بسيار زياد به مشام مي رسد، استشمام نمي کنند.
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/30 - 01:01 ·
4
مائده
مائده
من در امتداد خط نگاهت
در دور دست ها
پایین کوه
لب جاده
سرد...
مه زده
آرام
معصومانه و تنها
طعمه گرگ های بیابان شدم...!
دیدگاه · 1393/01/29 - 17:59 ·
3
صوفياجون
thumb_HM-20134261619161156691388068349.7721.jpg صوفياجون

اَمی ماران گیلکی دوعا کونید
گیلانِ لبظ خودایا صدا کونید
خوشانِ جی جاکی دستانِ ذرهَ
گیله تجربه مرهَ دوا کونید
دوشمنا نفرین و دوستانا دوعا
گوشت و ناخوناَ اَجور سیوا کونید
دمبتو ابریدی آسمان جیر
عروسهِ گریه مرهَ عزا کونید
پسرِه ... دُخترِه ... خانه مرداکهِ
خوشانِ جانَ ذرهَ فیدا کونید
نیشینید پینیک پاره سر تنایی
مرداکِ نیم تنه یاَ قبا کونید
عینهو بسوخته کوسر آدمان
هفت ساله کهنه جورفاَ پا کونید
فچمید وقتی کی آب واغوشتنهِ
آسمان کمراَ دولا کونید
همه تاَ سرده زمستان شبانهِ
موشاَ نقل میانی پیچا کونید
دیهاتِ کل کچلانَ اوسانید
نقلِ من ئی چکِ پادشا کونید
وختی که جوان اونه شین جاهیله
همساده کورکی یاَ کدخودا کونید
آفتابِ زال درون بج بنی وخت
فکر مشهد ذکر کربلا کونید
غریبهَ وقتی دینید بی کس و پوشت
بمیرم یادِ ایمام رضا کونید
نیبه هیچّی اوشانهِ ویرجا اویر
حقاَ حق گید ناحقا نیگا کونید
وختی دیلخور ج سال و زمانه اید
هاَچینهِ هیچّی ر کارِها کونید
دوکونید ئیشکورِ خوردهَ طبجَه
من نانم کو چشم اَمرهَ پا کونید
هرّه پیش وختی هوا خوشی کونهِ
کیشکاناَ دانه دهید بلا کونید
اُردیک وشلختاناَ هولی هولی
ئیشمارید ئی تا ئی تا بجا کونید
تا اَمی جنگلاَ اَربادار دره
غوله چمیایاَ دوشاب پلا کونید
اَمی ماران همه روز زندگی
مرگاَ رخشن گیریدی فنا کونید
دوتا پا دارید دوتام قرضاَ کنید
خانه کاروبارا روبرا کونید
روزی صدبار میریدی زندهَ بیدی
خوشانِ دیناَ اَجور ادا کونید
آشنا غورصه بیگانه دردسر
خوشاناَ صدجوری مبتلا کونید
نیشینید نماز سر روبه خودا
شیونم آخر پسر دوعا کونید
---------------------------------------------------------------------------------------------------
برگردان فارسی
مادران ما

مادرانمان به لهجه ی گیلکی دعا می کنند
و خدا را بهمان لهجه صدا می کنند
زخمهای دستانش را با تجارب
داروی گیاهی دوا می کنند

دشمن را نفرین و دوست را دعا
اینگونه گوشت را از ناخن جدا می کنند

در زیر آسمان ابر دلگرفته اند
گریه هایشان عروسی را عزا می کنند

بخاطر پسر و دختر و مرد خانه ی خود
جان شیرینشان را فدا می کنند
بر سر وصله پاره دوزی که تنهائی می نشینند
قبای مردخانه را کلاه می کنند
همچون آدمهای کوه نشین قحطی دیده
جوراب کهنه ی هفت ساله را بپا می کنند

بگاهی که برای برداشتن آب از چاه خم می شوند
کمر آسمان را میشکنند
... ادامه
1 دیدگاه · 1393/01/29 - 00:21 در گیلک ·
8
zahra
zahra
دلم کوه صبر است آبش مکن

گرفتار رنج و عذابش مکن

بیا خانه قلب من مال تو

ولی مرد باش و خرابش مکن .
دیدگاه · 1393/01/27 - 15:32 ·
4
صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ