یافتن پست: #کوچولو

Noosha
koose_abadan.jpg Noosha
یک روز خیلی معمولی در آبادان{-16-}


اینجا آبادان ساعت 5 عصر
بازگشت جاسم پس از 6 ساعت غواصی بدون اکسیژن !
امروز هم بدترین صیدش بوده !
یه کوسه کوچولو گرفته !!!
چهره شرمندش هم گویای این موضوعه !
Noosha
flower-ghandoon-ir.jpg Noosha
ادامه....

البته جواب این سوالو چند ثانیه بعد فهمیدم! ساکت که شدم و دست از قدرت نمایی که برداشتم ، اومد جلو و با ترس گفت : آقا! من گل نمیفروشم! آدامس میفروشم! دوستم که اونور خیابونه گل میفروشه! این گل رو برای شما ازش گرفتم که اینقد ناراحت نباشین! اگه عصبانی بشین قلبتون درد میگیره و مثل بابای من میبرنتون بیمارستان، دخترتون گناه داره……. دیگه نمیشنیدم! خدایا! چه کردی با من! این فرشته چی میگه!؟

حالا علت سکوت ناگهانیمو فهمیده بودم! کشیده ای که دخترک با نگاه مهربونش بهم زده بود ، توان بیان رو ازم گرفته بود! و حالا با حرفاش داشت خورده های غرور بی ارزشمو زیر پاهاش له میکرد!

یه صدایی در درونم ملتمسانه میگفت: رحم کن کوچولو! آدم از همه ی قدرتش که برای زدن یک نفر استفاده نمیکنه! … اما دریغ از توان و نای سخن گفتن!

تا اومدم چیزی بگم ، فرشته ی کوچولو ، بی ادعا و سبکبال ازم دور شد! حتی بهم آدامس هم نفروخت!

هنوز رد سیلی پر قدرتی که بهم زد روی قلبمه ! چه قدرتمند بود!!

مواظب باشید با کی درگیر میشید! ممکنه خیلی قوی باشه و کتک بخورید!
... ادامه
آرماندو
آرماندو
دیشب مامانم داشت شام درست میکرد رفتم یه کوچولو ناخونک زدم , عصبانی شد گفت الهی دستت بسوزه!
به 24 ساعت نکشید که امروز دستم با آب جوش سوخت!!!
ینی اگه دعاهاشم اینطوری میگرفت الان میتونستم سهامِ مایکروسافت رو بخرم!!! :|
مجتبی جعفری
مجتبی جعفری
"پیک نیک لاک پشت ها"

یک روز خانواده لاک­ پشت ها تصمیم گرفتند که به پیک نیک بروند. از آنجا که لاک پشت ها به صورت طبیعی در همه ی موارد آهسته عمل می کنند، هفت سال طول کشید تا برای سفرشون آماده بشن. در نهایت خانواده ی لاک پشت ها، خانه را برای پیدا کردن یک جای مناسب ترک کردند. در سال دوم سفرشان بالاخره جای مناسبی که میخواستند را پیدا کردند. برای مدتی حدود شش ماه محوطه رو تمیز کردند، و سبد پیک نیک رو باز کردند، و مقدمات رو آماده کردند. بعد فهمیدند که نمک نیاوردند. پیک نیک بدون نمک یک فاجعه بود، و همه آن ها با این مورد موافق بودند. بعد از یک بحث طولانی، جوان ترین لاک پشت برای آوردن نمک از خانه انتخاب شد. لاک پشت کوچولو ناله کرد، جیغ کشید و توی لاکش کلی بالا و پایین پرید که من نمیرم. بخاطر اینکه او سریع ترین لاک پشت بین لاک پشت های کند بود او بالاخره قبول کرد که به یک شرط بره اینکه هیچ کس تا وقتی اون برنگشته چیزی نخوره. خانواده قبول کردن و لاک پشت کوچولو به راه افتاد.

سه سال گذشت ..... و لاک پشت کوچولو برنگشت. پنج سال ...... شش سال .... سپس در سال هفتم غیبت او، پیرترین لاک پشت دیگه نمیتونس
... ادامه
دیدگاه · 1391/04/13 - 08:10 ·
1
رضا
رضا
قرار شده چند تا چیز کوچولو به اضافه کنیم امیدوارم خوشتون بیاد :)
دیدگاه · 1390/10/17 - 23:50 ·
1
melodi
melodi
يک روز يک دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که داشت آشپزى مى‌کرد نگاه مى‌کرد. ناگهان متوجه چند تار موى سفيد در بين موهاى مادرش شد. از مادرش پرسيد: مامان! چرا بعضى از موهاى شما سفيده؟ مادرش گفت: هر وقت تو يک کار بد مى‌کنى و باعث ناراحتى من مى‌شوي، يکى از موهايم سفيد مى‌شود. دختر کوچولو کمى فکر کرد و گفت: حالا فهميدم چرا همه موهاى مامان بزرگ سفيد شده!
... ادامه
abbasali
abbasali
به غضنفر میگن با لوبیا عدس جمله بساز میگه کوچولو بیا ادس من ناراحتی؟
abbasali
abbasali
<strong>عاقبت کارتون های دوران کودکی مون!</strong>» آقای سکسکه عمل کرده, میره سر کار و میاد و زندگیشو می کنه! » لفی دیگه از هیچی نمی ترسه! » آلیس, شوهر کرده, دو تا بچه ام داره و یه زندگی حقیر توی یه آپارتمان 50 متری ساده, » آن شرلی! ارایشگر معروفی شده تو جردن و چند تا محله بالا شهر شعبه زده حسابی جیب مردم و خالی میکنه به اسم گریم و رنگ موهای عالی.... » ای کیو سان کراکی شده و مخش تعطیل تعطیله! » بامزی یه خرس بزرگ شد و شکارش کردن!... شلمان هنوزم خوابه! » پت پستچی بازنشسته شده و الانم تو خونه سالمندان منتظر مرگشه! » بنر رو یادته؟ پوستشو تو خیابون منوچهری 30 تومن می فروختن! » بالتازار و زبل خان آلزایمر گرفتن. » دامبو ، پلنگ صورتی, پسر شجاع, خانوم کوچولو, شیپورچی, یوگی و دوستاش همه توی یه سیرک بزرگن! » تام سایر حسابی با کلاس شده و موهاشو مدل جوجه تیغی درس میکنه! » تام و جری دوتا دوست صمیمی شدن! » تن تن تو یه روزنامه خبرنگار بود, الان تو زندانه!(لابد به جرم آزادی اندیشه!!) » ....
... ادامه
صفحات: 10 11 12 13 14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ