سافر تاکسی آهسته روی شونهی راننده زد چون میخواست ازش یه سوال بپرسه،
راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد،
نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس !
از جدول کنار خیابون رفت بالا
نزدیک بود که چپ کنه،
اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد . . .
برای چندین ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد !
سکوت سنگینی حکم فرما بود تا این که راننده رو به مسافر کرد !
و گفت: هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن،
من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!
مسافر عذرخواهی کرد و گفت:
من نمیدونستم که یه ضربهی کوچولو آنقدر تو رو میترسونه . . .
راننده جواب داد: واقعآ تقصیر تو نیست، امروز اولین روزیه که به عنوان یه
#رانندهی_تاکسی دارم کار میکنم،
آخه من ۲۵ سال رانندهی ماشین جنازه کش بودم…!
اهای کوچولو بهت اجازه نمیدم در مورد لرا اینطور بحرفی.همشو ک گفتی خرم اباد اون یه نفرشم میگی دیگه
1392/01/26 - 17:51لیلا جان واقعاً منظوری نداشتم ببخشید
1392/01/27 - 17:35اصلا منظوری نداشتم لیلا جان واقعا ببخشید من اینو جای دیگه خوندم
1392/01/27 - 17:39من اگه اینو یه لر بگه میخندم ولی دوس ندارم یه کسی جز لرا جک درمودرشون بگه.خواهش میکنم عزیزم.یکم تند رفتم ببخشید شماهم خوندم یهو امپرم زد بالا
1392/01/27 - 21:54