یافتن پست: #گذشت

bamdad
bamdad
متاسفانه بعضی از دوستان فکر میکنن که ما از هیچ چیز خبر نداریم؟!!!!!
اینکه یک نفر 3 تا یا شایدم حتی بیشتر حساب کاربری داره و با 3تا اسم مختلف میاد یا شایدم بیشتر و خودش چستای خودش رو که با یه اسم کاربری دیگه گذاشته لایک میکنه و حتی بازنشر!!!!!
تا یکی از کاربریا میره درست پشت سرش اونیکی میاد لایکش میکنه و جالبتر اینکه سومی بعد از دومی میاد و هیچ وقتم دوتا از اونا در آن واحد انلاین نیستن!!!!! :)
این دوستان گمان میکنن که ما متوجه نشدیم تا بحال!!!
ولی باید بدونن که اگه تا به امروز حرفی نزدیدم فقط و تنها فقط به خاطر این بوده که فکر کردیم ضرری واسه ما نداره و اجازه بدیم که با این کار به حس درونی ای که دوست دارن برسن ولی الان یه جوری شده که این دوست عزیز فکر میکنه ما ... هستیم
رفیق درسته ما از این کارا نمیکنیم ولی دیگه ... هم نیستیم که
یکم فیتیلشو بیار پایین
خیلی تابلو شده خداییش
{-195-}
رضا
رضا
هر چی اطلاعات سینک شده از گذشته تو جی میل بود رو حذف کردم یادآوری کمتر و بهتر .
دیدگاه · 1393/11/17 - 13:56 ·
4
bamdad
4529.jpg bamdad
bamdad
bamdad
رسیدن بخیر ıllı YAŁĐA ıllı
سلام
:)
bamdad
bamdad
نصیحت من به شمــا ..!



به جای اینکه به گذشته نگاه کنید و افسوس بخورید



.



.



.



به آینده نگاه کنید ومایوس شوید :|



الان قشنگ به زندگی امیدوار شدین یا بیشترتوضيح بدم؟؟

:)
رضا
رضا
سرعت اینترنت مثل 2 هفته گذشته کلا رو اعصابه .
دیدگاه · 1393/11/11 - 23:36 ·
5
bamdad
bamdad
بزرگترین اشتباه کسی که خرش از پل گذشته اینه که فکر می کنه دیگه پلی جلوش نیست
رضا
رضا
گذشت زمان خیلی چیزها رو عوض میکنه و خیلی از موارد روشن میشن .
دیدگاه · 1393/11/8 - 17:25 ·
3
bamdad
bamdad
نذر کرده ام

يک روزي که خوشحال تر بودم

بيايم و بنويسم که

زندگي را بايد با لذت خورد

که ضربه هاي روي سر را بايد آرام بوسيد

و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد

يک روزي که خوشحال تر بودم

مي آيم و مي نويسم که

اين نيز بگذرد

مثل هميشه که همه چيز گذشته است و

آب از آسياب و طبل طوفان از نوا افتاده است

يک روزي که خوشحال تر بودم

يک نقاشي از پاييز ميگذارم , که يادم بيايد زمستان تنها فصل زندگي

نيست

زندگي پاييز هم مي شود , رنگارنگ , از همه رنگ , بخر و ببر

يک روزي که خوشحال تر بودم

نذرم را ادا مي کنم

تا روزهايي مثل حالا

که خستگي و ناتواني لاي دست و پايم پيچيده است

بخوانمشان

و يادم بيايد که

هيچ بهار و پاييزي بي زمستان مزه نمي دهد

و

هيچ آسياب آرامي بي طوفان

{-35-}
دیدگاه · 1393/10/22 - 19:59 ·
4
مرجان بانو :)
screenshot_2015-01-10_1002.png مرجان بانو :)
رونوشت مستقیم به:
bamdad
Mohammad
رضا
{-15-}خدایا منو ببخش{-15-}{-15-}

موقت
رضا
social-media.jpg رضا
bamdad
5969889-d5709f70e9c209dcadbcb180c67f1436-l.jpg bamdad
به مناسبت 40مین روز در گذشت
دیدگاه · 1393/10/18 - 19:08 ·
6
رضا
ir.ashpazkhoneguilan0.jpg رضا
Majid
Majid
گیتار زدن مجید خراطها به یاد ناصر عبدالهی

به مناسبت سالروز درگذشت این هنرمند

به صورت کامل
[فایل]
bamdad
tanz-talkh.jpg bamdad
جوانی از بیکاری رفت باغ وحش پرسید:استخدام دارید؟
یارو گفت مدرک چی داری؟ گفت دیپلم!
یارو گفت یه کاری برات دارم،
حقوقشم خوبه پسره قبول کرد.
یارو گفت :
ما اینجا میمون نداریم میتونی بری توی پوست میمون
تو قفس تا میمون برامون بیاد!
چند روزی گذشت یه روز جمعه که شلوغ شده بود،
پسره توی قفس پشتک وارو میزد
از میله ها بالا پائین میرفت.
جوگیر شد زیادی رفت بالا از اون طرف افتاد تو قفس شیره!
داد زد کمکککککککک
شیره افتاد روش دستشو گذاشت رو دهنش گفت،
آبرو ریزی نکن من لیسانس دارم..!

{-91-}
bamdad
bamdad
از یارو میپرسن : تو از زنت میترسی؟
میگه :چرا باید بترسم؟
لباسارو شستم . . . اتو کردم
غذامو پختم . . . ظرفامو شستم . . . شیشه هارو تمیز کردم زیر بچه رو هم عوض کردم!
اونی که کاراش مونده باید بترسه . . . !!!

{-7-}

رونوشت برای Mohammad
{-1-}{-1-}
صوفياجون
صوفياجون
{-29-}{-29-}
فکر کن الان تو یک کافی دنج تنها کنار پنجره نشستی و باران میاد
بین نوشیدنی های زیر کدومو سفارش میدی؟
۱-قهوه تلخ
۲-قهوه شیرین
۳-نسکافه
۴-کاپوچینو
۵-چای ساده با قند
۶-چای با کیک
۷-چای با بیسکوییت
۸-چای میوه ای
۹-آب طعم دار
انتخاب هرکدوم از موارد بالا روحیه شمارو نشون میده.
انتخاب کن
Majid
10832244_1516427125300035_371965310_n.jpg Majid
به اون روزها که شعر من پوسید
به عشق اون که آخرین بیتش هم بوسید
به اون که با بد و خوبم ساخــــت ... به اون که بردم بــرد ، باختم باخـــت ...
گذشت از حس و دل و لذت بدنــــش ... نگران ِ دست ِ مــن بود ، نه ضربه ها به تـــنــش
... منو ببخش عزیزم ، منم یه انسانم ...نه از ترحم و حس عذاب وجدانم ...تو فرصت من شو برای جبرانم ...
نمیدونم من نبودم ، عزیزم چیا کشیـــدی ...
ولی خـب میدونم آره ، مثل ِ من عــاشق نـدیـدی ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/9 - 02:40 ·
4
zahra
zahra
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !


در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید


یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم


ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ


یادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن !


با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !


اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید


یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم


رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
فریدون مشیری
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/7 - 11:52 ·
zahra
zahra
دلم گرفته پدر...برایم بهار بفرستید ...
ز شهر کودکی ام یادگار بفرستید ...

دلم گرفته پدر ! روزگار با من نیست ...
دعای خیر و صدای دوتار بفرستید ...

اگر چه زحمتتان می شود ولی این بار ...
برای دخترک خود " قرار " بفرستید ...

غم از ستاره تهی کرد آسمانم را ...
کمی ستاره ی دنباله دار بفرستید ...

به اعتبار گذشته دو خوشه ی لبخند ...
در این زمانه ی بی اعتبار بفرستید ...

تمام روز و شب من پُر از زمستان است ...
دلم گرفته برایم بهار بفرستید ...
متین (میراثدار مجنون)
دیدگاه · 1393/10/7 - 11:45 ·
1
zahra
zahra
هرروز او متولد میشود؛
عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد...
و قرن هاست كه او؛ عشق می كارد و كینه درو می كند چرا كه در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛ گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛
سینه ای را به یاد می اورد كه تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می كند ... و اینها همه كینه است كه كاشته می شود در قلب مالامال از درد...! و این, رنج است


زن عشق می كارد و كینه درو می كند... دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر... می تواند تنها یك همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی .... برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج كنی ... در محبسی به نام بكارت زندانی است و تو ... او كتك می خورد و تو محاكمه نمی شوی ... او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می كنی...او درد می كشد و تو نگرانی كه كودك دختر نباشد ... او بی خوابی می كشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ... او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر .....
دکتر شریعتی
متین (میراثدار مجنون)
دیدگاه · 1393/10/6 - 22:40 ·
2
zahra
zahra
از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل
از همان روزی که فرزندان آدم
زهر تلخ دشمنی در خون شان جوشید
آدمیت مرد
گرچه آدم زنده بود
از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند
آدمیت مرده بود
بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب
گشت و گشت
قرنها از مرگ آدم هم گذشت
ای دریغ
آدمیت برنگشت
قرن ما
روزگار مرگ انسانیت است... فریدون مشیری
متین (میراثدار مجنون)
دیدگاه · 1393/10/6 - 22:27 ·
2
محسن
محسن
کامنت:


خوندی cm بزار :'(
ıllı YAŁĐA ıllı
Screenshot_2014-12-22-15-46-03-1.png ıllı YAŁĐA ıllı
رضا
14-12-21-1218302.jpg رضا
صفحات: 9 10 11 12 13

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ