یافتن پست: #گوشه

zoolal
zoolal
می خواهم از این آینه ها خانه بسازم

یک خانه برای تو جداگانه بسازم



یک خانه ی صحرایی بی سقف پُر از گُل

با دور نمای پَر پروانه بسازم



من در بزنم ، باز کنی ، از تو بپرسم

آماده ای از خواب تو افسانه بسازم؟



هر صبح مربای غزل ، ظرف عسل ، من

با نان تن داغ تو صبحانه بسازم



شاید به سرم زد ، سر ظهری ، دم عصری

در گوشه آن مزرعه میخانه بسازم



وقتی که تو گنجشک منی ، من بپرم باز

یک لانه به ابعاد دو دیوانه بسازم



می ترسم از آن روز خرابم کنی و من

از خانه آباد تو ویرانه بسازم
... ادامه
hastii
hastii
کاش..
کاش” باران “بگیره
کاش” باران “بگیره و شیشه بخار کنه…
و من همه دلتنگیهامو روش ها کنم…
و با گوشه آستین همه دلتنگی هامو پاک کنم…
و… خلاص…!
... ادامه
دیدگاه · 1393/11/20 - 13:59 ·
2
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
وقتی دلت رو با گیره به جایی گیر می دی، همین که گیره شل شد، دلت می افته.

دلت که بیفته زمین، ضربه می خوره،

بعد تکه تکه می شه

هر تکه اش می افته گوشه ای.

بعد اگه تکه های دلت، دلشون برای هم تنگ بشه، معلوم نیست

همه ی تکه ها پیدا بشن یا نه.


تازه ممکنه هر کسی یه تیکشو برداره و قصه سازی کنه


حواست به دلت باشه، با گیره به جایی وصلش نکنی، بزار دلت هر جا که می خواد بمونه
... ادامه
bamdad
bamdad
خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی,

بشنود يک نفر از نامزدش دل برده...
مثل يک افسر تحقيق شرافتمندی,
که به پرونده ی جرم دخترش برخورده...

خسته ام مثل پسر بچه که درجای شلوغ ,
بين دعوای پدر مادر خود گم شده است ...
خسته مثل زن راضی شده به مهر طلاق,
که پس از بخت بدش سوژه ی مردم شده است...

خسته مثل پدری که پسر معتادش,
غرق در درد خماری شده فریاد زده...
مثل يک پيرزنی که شده سربار عروس,
پسرش پيش زنش بر سر او داد زده...

خسته ام مثل زنی حامله که ماه نهم,
دکترش گفته به درد سرطان مشکوک است...
مثل مردی که قسم خورده خيانت نکند,
زنش اما به قسم خوردن آن مشکوک است...

خسته مثل پدری گوشه ی آسايشگاه,
که کسی غير پرستار سراغش نرود...
خسته ام بيشتر از پير زنی تنها که ,
عيد باشد نوه اش سمت اتاقش نرود...

خسته ام کاش کسی حال مرا می فهميد,
غير از اين بغض که در راه گلو سد شده است...
شده ام مثل مريضی که پس از قطع اميد,
در پی معجزه ای راهی مشهد شده است...


... سيمين بهبهانی ...

{-15-}{-15-}
Mohammad
Mohammad
ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﭘﯿﺶ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻋﺮﻭﺳﯽ
ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﯾﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ، ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ :
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺧﻮﺷﮕﻠﯽ ، ﺩﻝ ﻣﯿﺒﺮﯼ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯿﺮﻗﺼﯽ !!
ﻣﻨﻢ ﺩﯾﺪﻡ ﺧﺪﺍﯾﯿﺶ ﺭﺍﺱ ﻣﯿﮕﻪ
ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﻨﻢ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ ﺭﻗﺼﯿﺪﻡ{-7-}
bamdad
bamdad
بی وفایی هایت سینه به سینه..
به من رسید
کافی است کمی نزدیکتر بیایی
کمی نزدیکتر
گوشهایت,لبهایم..
گوش کن..
من ستاره ی دنباله داری هستم, که اگر امشب مرا نبینی
فردا خاموش می شود
تا دیر نشده بیا
بیا سینه به سینه ی هم
در دل سیاه چاله ای نا پدید شویم!

:(
دیدگاه · 1393/10/11 - 20:05 ·
2
bamdad
bamdad
خدایا وقتی دلت میگره چیکارمیکنی...؟


میری یه گوشه میشینی...

هی با نگات بازی میکنی که...یادت بره میخواستی گریه کنی...؟!

یه لیوان آب میخوری که همه ی بغضاتو قورت بدی...؟!

اونوقت یادت میاد خدایی وباید تنها باشی؟

خداجون نمیدونی این روزا چقدر خدا بودم..

:(
zahra
zahra
شبی با بید می رقصم، شبی با باد می جنگمکه چون شب‌بو به وقت صبح، من بسیار دلتنگم



مرا چون آینه هر کس به کیش خود پنداردو الّا من چو می با مست و هشیار یکرنگم



شبی در گوشه ی محراب قدری ربّنا خواندمهمان یک بار تار موی یار افتاد در چنگم



اگر دنیا مرا چندی برقصاند ملالی نیستکه من گریانده‌ام یک عمر دنیا را به آهنگم



به خاطر بسپریدم دشمنان! چون نام من عشق استفراموشم کنید ای دوستان! من مایۀ ننگم



“مرا چشمان دل سنگی به خاک تیره بنشانید”همین یک جمله را با سرمه بنویسید بر سنگم
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/9 - 10:29 ·
2
Majid
سلطانم.jpg Majid
تو بر جایی نشستی که به احترام تو برپاست


تو هر گوشه از این قلبم سر جا دادنت دعواست


من و تو نداریم...


منو تو نداریم...


همه عشقی دارن...


من و تو نداریم...


اگر که لج کنی با من


اگر که دیر برگردی


یه روز هستی کنار من


منم سردم تو هم سردی


میدونستم تو رودرواسی میمونی


زمانی که بهم گفتی میمونم


هنوزم تو واسم غریبه نیستی


هنوزم تو رو از خودم میدونم
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/9 - 02:33 ·
4
رضا
رضا
یه زمانی نمیدونم شلوغی داشت.
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
آرزومه
که بارون بیاد بارونی سه چهارساعته
منم زیر بارون برای خودم قدم بزنم بدون اینکه به چیزی و کسی فکر کنم
بدون هیچ دغدغه و نگرانی
فقط خودم باشم و خودم هیچکسی کاری بهم نداشته باشه ………
... ادامه
bamdad
bamdad
این روزهــا کـــــه آینه هم فکــر ظاهر است


هرکس که گفته است خدا نیست کافراست


با دیدن قیافه این مردمان ِ خوب


باید قبول کرد که گندم مقصّر است


آن سایه ای که پشت سرت راه می رود


گرگی مخوف در کت و شلوار عابر است


کمتر در این زمانه بـــه دل اعتماد کن


وقتی گرسنه مانده به هر کار حاضر است


شاعر فقط برای خودش حرف می زند


در گوشه اتاق فقط عکس پنجره ست


آن جاده و غروب قشنگی که داشتیم


حالا نمــاد فاصله در ذهن شاعر است


در ایــن دیار ، آمدن نــو بهـار ِ پوچ


تنها دلیل رفتن مرغ مهاجر است


دارد قطار فاجعـــه نزدیک مــی شود


بمبی هنوز در چمدان مسافر است

{-15-}
دیدگاه · 1393/09/1 - 22:46 ·
6
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
سلام{-7-}
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
روزی عده ای از شیخی پرسیدند؟
ای شیخ تورا چه شد ه که سالهاست در این کنج عزلت گزیده ایی ؟
شیخ فرمودند : اینترنت فقط همین گوشه آنتن میده......!
... ادامه
دیدگاه · 1393/08/11 - 09:16 ·
2
sam
sam
سرد بود ...
زمستونی که اون شب برامون قدر هزار شب گذشت
2 تا خورده بودیم و چند تام نخوردیم ...
حقیقتش ته دل خوش بین ترین هوادارم با اخراج اولادی یه حسی بود ...
خدایا
آبرومون رو حفظ کن ...
بغض ...
آخ آخ بغض داشت خفمون میکرد...
غلام تعویض شد ...
ای بابا این کـــــــــــــــیه اوردی تو ...
زد
ایمون زد
بغض بیشتر شد ... مثه بچه یی که گم شده باشه
ایمون دومی رو زد
اقا بغض داشت میترکید ...
وای
اوت دستی
افندی اشاره کرد رو به جلو
50 هزارتا سیخ واستاده بودن ما خوشحال بودیم با همین بازی باخت رو مساو کرده اشک هااا میخواسیم در بیاریم تو کوچه بازار
توپ رفت گوشه زمین همه گفتیم خوبه وقتو بکشید
حسین بادامکی چرخید فرستاد رو دروازه ایمون گرفت چرخید

دیگــــــــــــــــــــــــــه یادم نمیاد ....
... ادامه
bamdad
bamdad
غمگینی آدم هایی کـه دوستشــــان دارم غمگینم می کند.

گاهی دلـــــم می خواهد با انگشتم گوشه لب شان را بالا ببرم

شاید خنـــــــده یــادشــان بــیاید.

اینکه کاری از دستــــم بر نمــی آید..!

اینکه زورم به دنــــــیا نمی رسد ، تلـــــخ است !

خـــــــــــــــــــــــــــــــیلی تــــــــــــــلخ ......

:(
دیدگاه · 1393/07/25 - 15:13 ·
4
صوفياجون
صوفياجون
ﻫﯽ ﻧﮕﯿﺪ ﻫﻮﺍ ﺩﻭﻧﻔﺮﺱ !
.
.

.
.
.
.
ﺳﻪ ﻧﻔﺮﺱ ﻣﻨﻢ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﺑﺒﺮﯾﺪ .
ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﻡ ﯼ ﮔﻮﺷﻪ ﺑﺸﯿﻨﻢ ﻓﻘﻂ ﻧﯿﮕﺎ ﮐﻨﻢ{-7-}{-7-}{-163-}
bamdad
bamdad
ساعت آخر بود
دخترک گوشه کلاس نشسته بود
یکی از بچه ها خواست چیزی بخوره که معلم فهمید
گفت:زنگ آخره! اگه سرکلاس چیزی بخوری نمیتونی غذای خوشمزه مامانتو بخوری!
یکی با خنده گفت اگه غذا نداشتیم چی؟
دخترک درگوشه کلاس آرام زمزمه کرد که اگه مادر نداشتیم چی...؟

:(
ıllı YAŁĐA ıllı
04586495548025593071.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
جمعه های کن /

را پر از عطر کن /

یک گوشه از تو یعنی تمام /

یک دم فقط و از اینجا کن .

{-35-}{-35-}{-35-}
Majid
ketab.jpg Majid
یادش بخیر
لذتی که توی خوابیدن با لباس مدرسه توی رختخواب
بین ساعات ۷:۰۰ تا ۷:۱۵ وجود داشت
توی هیچ چیزی دیگه وجود نداشت و ندارد و نخواهد داشت
.
.
.
یادش بخیر؛ در به در دنبال یکی میگشتیم کتابامونو جلد کنه !
.
.
.
.
.
.
همیشه تو مدرسه عادت داشتم همکلاسی هامو بشمرم
تا ببینم کدوم پاراگراف برای خوندن به من می فته
.
.
.
.
.
یادش بخیر یکی از استرس های زمان مدرسه این بود که
زنگ ورزشمون چه روزیه و چه ساعتی ؟!!
افتادن زنگ ورزش اونم دو زنگ آخر پنجشنبه
.
.
.
وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم
الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم
گوشه کلاس دم سطل آشغال بتراشیم
.
.
.
.
تو مدرسه آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم
درستون کجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن
.
.
.
.
.
..
یادتون میاد
اوج احتراممون به یه درس این بود که دفتر صد برگ واسش انتخاب می کردیم !!!!!!!!!!
يادش به خير.........
... ادامه
√√★nima★√√
√√★nima★√√
ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، وﻗﺘﯽ ﺳﺮ ﮐﻼس ﺣﻮﺻﻠﻪ درس رو ﻧﺪاﺷﺘﯿﻢ، اﻟﮑﯽ ﻣﺪاد رو ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻣﯿﮑﺮدﯾﻢ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﺸﺪﯾﻢ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﮔﻮﺷﻪ ﮐﻼس دم ﺳﻄﻞ آﺷﻐﺎل ﮐﻪ ﺑﺘﺮاﺷﯿﻢ

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، ﯾﮏ ﻣﺪت ﻣﺪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮد دﺧﺘﺮا از اون ﭼﮑﻤﻪ ﻻﺳﺘﯿﮑﯽ ﺻﻮرﺗﯿﺎ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﯿﺪن ﮐﻪ ! دورش ﭘﺸﻤﺎﻟﻮﻫﺎی ﺳﻔﯿﺪ دارﻩ

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، ﺗﯿﺘﺮاژ ﺷﺮوع ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﮐﻮدک: اون ﺑﭽﻪ ﻫﻪ ﮐﻪ دﺳﺘﺸﻮ ﻣﯿﺬاﺷﺖ ﭘﺸﺘﺶ و ﻧﺎراﺣﺖ ﺑﻮد و ﻫﯽ راﻩ ﻣﯿﺮﻓﺖ، ﯾﻪ دﻓﻌﻪ ﭘﺮدﻩ ﮐﻨﺎر ﻣﯿﺮﻓﺖ و ﻣﯿﻨﻮﺷﺖ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﮐﻮدک و ﻧﻮﺟﻮان ﺑﺎ آﻫﻨﮓ …وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ وگ، وگ

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد ﮐﻪ ﮐﺎﻧﺎل ﻫﺎی ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮن دو ﺗﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﺒﻮد، ﮐﺎﻧﺎل ﯾﮏ و ﮐﺎﻧﺎل دو

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، دوﺳﺖ داﺷﺘﯿﻢ ﻣﺒﺼﺮ ﺻﻒ ﺑﺸﯿﻢ ﺗﺎ ﭘﺎی ﺑﭽﻪ ﻫﺎ رو ﺳﺮ ﺻﻒ ﺟﻔﺖ ﮐﻨﯿﻢ… ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، ﻋﯿﺪا ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﺧﺮﯾﺪ ﻋﯿﺪ، ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ ﮐﺪوم ﮐﻔﺸﻮ ﻣﯿﺨﻮای ﭼﻪ ذوﻗﯽ ﻣﯿﮑﺮدﯾﻢ ﮐﻪ ﻗﺮارﻩ ﮐﻔﺸﻤﻮﻧﻮ اﻧﺘﺨﺎب ﮐﻨﯿﻢ((( ﮐﻔﺶ ﺗﻖ ﺗﻘﯽ ﻫﻢ ﻓﻘﻂ واﺳﻪ ﻋﯿﺪا ﺑﻮد

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد: ﺧﺎﻧﻮم اﺟﺎزﻫﻬﻬﻬﻬﻬﻬﻪ ﺳﻌﯿﺪی ﺟﯿﺶ ﮐﺮددددددد

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، ﻣﻘﻨﻌﻪ ﭼﻮﻧﻪ دار ﻣﯿﮑﺮدن ﺳﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮﻣﻮن ﮐﻪ ﻫﯽ ﮐﻠﻤﻮن ﺑِﺨﺎرﻩ، ﺑﻌﺪ ﭘﺸﺘﺸﻢ (( ﮐﺶ داﺷﺖ ﮐﻪ ﭼﻮﻧﺶ ﻧﭽﺮﺧﻪ ﺑﯿﺎد رو ﮔﻮﺷﻤﻮن

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮدﯾﻢ وﻗﺘﯽ ﻣﯿﺒﺮدﻧﻤﻮن ﭘﺎرک، ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﻣﺜﻞ ﻣﻈﻠﻮﻣﺎ ﻣﯽ ﭼﺴﺒﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻣﯿﻠﻪ ی ﮐﻨﺎر ﺗﺎب، ﻫﻤﭽﯿﻦ ﻣﻠﺘﻤﺴﺎﻧﻪ ﺑﻪ اوﻧﯿﮑﻪ ﺳﻮار ﺗﺎب ﺑﻮد ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮدﯾﻢ، ﮐﻪ دﻟﺶ ﺑﺴﻮزﻩ ﭘﯿﺎدﻩ ﺷﻪ ﻣﺎ ﺳﻮار ﺷﯿﻢ، ﺑﻌﺪش ﮐﻪ ﻧﻮﺑﺖ ﺧﻮدﻣﻮن ﻣﯿﺸﺪ، دﯾﮕﻪ ﻋﻤﺮا ﭘﯿﺎدﻩ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، ﭘﺎﮐﻦ ﻫﺎی ﺟﻮﻫﺮی ﮐﻪ ﯾﻪ ﻃﺮﻓﺶ ﻗﺮﻣﺰ ﺑﻮد ﯾﻪ ﻃﺮﻓﺶ آﺑﯽ، ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﻃﺮف آﺑﯿﺶ ﻣﯽ ﺧﻮاﺳﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺧﻮدﮐﺎرو ﭘﺎک ﮐﻨﯿﻢ، ﻫﻤﯿﺸﻪ آﺧﺮش ﯾﺎ ﮐﺎﻏﺬ رو ﭘﺎرﻩ ﻣﯽ ﮐﺮد ﯾﺎ ﺳﯿﺎﻩ و .ﮐﺜﯿﻒ ﻣﯽ ﺷﺪ

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، وﻗﺘﯽ ﻣﺸﻖ ﻣﯿﻨﻮﺷﺘﯿﻢ ﭘﺎک ﮐﻦ رو ﺗﻮ دﺳﺘﻤﻮن ﻧﮕﻪ ﻣﯿﺪاﺷﺘﯿﻢ، ﺑﻌﺪ ﻋﺮق ﻣﯿﮑﺮد، ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮاﺳﺘﯿﻢ ﭘﺎک ﮐﻨﯿﻢ ﭼﺮب و ﺳﯿﺎﻩ ﻣﯿﺸﺪ و ﺟﺎش ﻣﯿﻤﻮﻧﺪ، دﯾﮕﻪ ﻫﺮ ﮐﺎر ﻣﯿﮑﺮدﯾﻢ ﻧﻤﯿﺮﻓﺖ، آﺧﺮ ﺳﺮ ﻣﺠﺒﻮر ﻣﯿﺸﺪﯾﻢ ﺳﺮ ﭘﺎک ﮐﻦ آب دﻫﻦ ﺑﻤﺎﻟﯿﻢ، ﺑﻌﺪ ﺗﺎ ﻣﯿﺨﻮاﺳﺘﯿﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎل ﺑﺸﯿﻢ ﮐﻪ ﺗﻤﯿﺰ ﺷﺪ، ﻣﯿﺪﯾﺪﯾﻢ دﻓﺘﺮﻣﻮن رو ﺳﻮراخ ﮐﺮدﻩ

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد: از ﺟﻠﻮ ﻧﻈﺎاااااااااااااااام … ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، اون ﻗﺪﯾﻤﺎ ﻫﺮ روزی ﮐﻪ ورزش داﺷﺘﯿﻢ ﺑﺎ ﻟﺒﺎس ورزﺷﯽ ﻣﯽ رﻓﺘﯿﻢ ﻣﺪرﺳﻪ… اﺣﺴﺎس ﭘﺎدﺷﺎﻫﯽ ﻣﯽ ﮐﺮدﯾﻢ ﮐﻪ ﻣﺎ اﻣﺮوز ورزش دارﯾﻢ، دﻟﺘﻮن ﺑﺴﻮزﻩ

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، ﺳﺮ ﺻﻒ ﭘﺎﻫﺎﻣﻮﻧﻮ ۱۸۰ درﺟﻪ ﺑﺎز ﻣﯽ ﮐﺮدﯾﻢ ﺗﺎ واﺳﻪ رﻓﯿﻖ ﻓﺎﺑﺮﯾﮑﻤﻮن ﺟﺎ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد: آن ﻣﺎن ﻧﻤﺎران، ﺗﻮ ﺗﻮ اﺳﮑﺎﭼﯽ، آﻧﯽ ﻣﺎﻧﯽ کَ. ﻻ. ﭼﯽ

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، ﮔﻮ
... ادامه
دیدگاه · 1393/06/20 - 14:05 ·
3
Mohammad
4712_960.jpg Mohammad
اسب و قورباغه
bamdad
bamdad
نگران نباش...

حال دلم خوب است


آرام ...

گوشه اي نشسته و روياهايش را به خاك ميسپارد..

:(
دیدگاه · 1393/06/13 - 19:53 ·
2
bamdad
bamdad
مردمان شهرم مرابه جرم بی گناهی به دارکشیدندومن مردم...

بدون اینکه کسی بفهمد...

ای کاش عقلشان درگوشهایشان نبود...ای کاش...

:(
دیدگاه · 1393/05/20 - 21:31 ·
8
soheil
soheil
ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﭘﯿﺶ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻋﺮﻭﺳﯽ ،

ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﯾﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ،

ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ :

ﺗﻮ ﮐﻪ ﺧﻮﺷﮕﻠﯽ ، ﺩﻝ ﻣﯿﺒﺮﯼ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯿﺮﻗﺼﯽ !!

ﻣﻨﻢ ﺩﯾﺪﻡ ﺧﺪﺍﯾﯿﺶ ﺭﺍﺱ ﻣﯿﮕﻪ

ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﻨﻢ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ ﺭﻗﺼﯿﺪﻡ
... ادامه
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ