یافتن پست: #گوشه

parastou
parastou
پسرخالم میگه:
یه بار رفته بودم دریا شنا کنم
متاسفانه اب مایومو برد
دیگه دیدم همه جا خلوته تا پلاژ هم راهی نیست سریع بدو بدو دویدم طرف پلاژ
یهو دیدم یه دختره اون گوشه نشسته داره کتاب میخونه
منم یه سطل بزرگ افتاده بود رو زمین جلو خودم گرفتم رفتم سمت پلاژ
دختره منو دید
گفتم حواسشو پرت کنم
پرسیدم دختر خانوم شما چه کتابی میخونید
گفت فلسفه
گفتم فلسفه یعنی چی؟
گفت :ثابت کردن چیز های که ما فکر میکنیم وجود داره ولی در حقیقت وجود نداره
گفتم:میشه یه مثالی بزنید
گفت:همین سطلی که شما جلو خود گرفته اید شما فکر میکنید سطل ته دارد ولی ندارد
.
حیثیتم رفت . . .
... ادامه
iman
iman
همونایی که خنده هاشون گوشه فلک رو کر می کنه …
همونایی هستن که صدای گریه های آرومشونو حتی بالشتشون نمی شنوه …
دیدگاه · 1392/06/22 - 01:50 ·
6
LeilA
LeilA
هر زمان لواشک رو گذاشتى گوشه لــُـپـِت و تونستى نَجُوییــش
یَنـى به نفسِت مــُــسَلط شد
Majid
loveTree.jpg Majid
صاحب عشق

روزی شیوانا پیر معرفت یکی از شاگردانش را دید که زانوی غم بغل گرفته و گوشه‌ای غمگین نشسته است. شیوانا نزد او رفت و جویای حالش شد، شاگرد لب به سخن گشود و از بی‌وفایی یار صحبت کرد و اینکه دختر مورد علاقه‌اش به او جواب منفی داده و پیشنهاد ازدواج با دیگری را پذیرفته است.
شاگرد گفت که سال‌های متمادی عشق دختر را در قلب خود حفظ کرده بود و با رفتن دختر به خانه مرد دیگر او احساس می‌کند باید برای همیشه با عشقش خداحافظی کند.

شیوانا با تبسم گفت: اما عشق تو به دخترک چه ربطی به دخترک دارد؟
شاگرد با حیرت گفت: ولی اگر او نبود این عشق و شور و هیجان هم در وجود من نبود.
شیوانا با لبخند گفت: چه کسی چنین گفته است؟ تو اهل دل و عشق ورزیدن هستی و به همین دلیل آتش عشق و شوریدگی دل تو را هدف قرار داده است، این ربطی به دخترک ندارد! هر کس دیگری هم جای دختر بود، تو این آتش عشق را به سمت او می‌فرستادی. بگذار دختر برود! این عشق را به سوی دختر دیگری بفرست؛ مهم این است که شعله این عشق را در دلت خاموش نکنی معشوق فرقی نمی کند چه کسی باشد! دختر اگر رفت با رفتنش پیغام دادکه لیاقت این آتش ارزشمند را ندارد چه بهتر! بگذار او برود تا صاحب واقعی این شور و هیجان فرصت جلوه گری و ظهور پیدا کند.
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/20 - 14:10 ·
4
✔♥Дℓɨ♥✔
✔♥Дℓɨ♥✔
تنهایی این نیست که هیچکس اطرافت نباشه!
این نیست که با کسی دوست نباشی!
این نیست که آدمی گوشه گیر و منزوی باشی!
این نیست که کسی باهات حرف نزنه!
این نیست که هیچوقت نتونی خوشحال باشی!
این نیست که کسی دوستت نداشته باشه! تنهایی، یه حس درونیه!
تنهایی یعنی "هیچکس نمیفهمه حالت بده ...
... ادامه
MahnaZ
MahnaZ
روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است .
تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد .
در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود
با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند .
اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود
و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد:

گیرنده : همسر عزیزم
موضوع : من رسیدم


میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش انها اینجا کامپیوتر دارند
و هر کس به اینجا می اد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته .
من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا میبینمت .
امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه !!
... ادامه
Noosha
12089-5e59175e53f1431606a9a738312983ca-m.jpg Noosha
گوشه چشماتونو بکشید از دو طرف ببینید چی میبینید....{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}
mahya
mahya
جنبه ندارید نخونید لطفا***
ﺁﻳﺎ ﻣﻴﺪﺍﻧﺴﺘﻴﺪ " ﺟﻦ ﻫﺎ" ﻋﻼﻗﻪ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ شبها وقتی شما خوابید رو صندلی ها یا مبلهای دور ورتون بشینن و تا صبح نگاتون کنن:|
.
ﺁﻳﺎ ﻣﻴﺪﺍﻧﺴﺘﻴﺪ " ﺟﻦ ﻫﺎ" ﻋﻼﻗﻪ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ شبهاﺍز زیر تخت وقتی می خواید برید آب بخورید یا دستشویی پاتون و بگیرن :|
.
ﺁﻳﺎ ﻣﻴﺪﺍﻧﺴﺘﻴﺪ " ﺟﻦ ﻫﺎ" ﻋﻼﻗﻪ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ شبها ﺍﺯ توی کمد دیواری که درش نیمه لا هستش با یه چشم بهتون تا صبح نگاه کنند :|
.
ﺁﻳﺎ ﻣﻴﺪﺍﻧﺴﺘﻴﺪ " ﺟﻦ ﻫﺎ" ﻋﻼﻗﻪ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ ﺍز ﮔﻮﺷﻪ ﺑﺎﻻﻱ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻮﺭﺏ ﺟﻠﻮ ﺑﻴﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻨﻨﺪ؟ :|
.
ﺁﻳﺎ ﻣﻴﺪﺍﻧﺴﺘﻴﺪ " ﺟﻦ ﻫﺎ" ﻋﻼﻗﻪ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺩﺍﺭﻧﺪ وقتی تو حموم دارید شامپو میزنید و چشمتون بسته هست روبروتون هستن و بهتون نگاه می کنن البته در بعضی از مواقع هم پشتتونن و میزنن پشتتون :|

آیا میدانستید من به روح اعتقاد ندارم؟؟:))
دیدگاه · 1392/06/17 - 20:06 ·
8
๓เรร-รєթเ๔єђ
๓เรร-รєթเ๔єђ
ی صدایی داره همش بهم میگه ............


؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


{-75-}
Noosha
naghmehsara.com01241.jpg Noosha
هیچ چیز از تو نمی خواهم ...

جز

گوشه ی کوچکی از قلبت ...

برای دوست داشتنم...
دیدگاه · 1392/06/17 - 00:34 ·
9
MahnaZ
MahnaZ
برای که را گرفته
تو
شبیه در آوردن است . . .
MahnaZ
173069.jpg MahnaZ
طنز جالب : من کی‌ام؟ اینجا کجاست؟ این بچه رو کی زده؟
MahnaZ
4c969ab7e57bec5acdff566ce9423e2d-300.jpeg MahnaZ
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/16 - 01:15 ·
8
MahnaZ
29921176242523620009-300x225.png MahnaZ
بچگیام که فامیلامون میومدن خونمون بچه هاشونو یه گوشه گیر میاوردم تا میخوردن میزدم !
البته خونشون که میرفتم تاااااا میخوردم میزدنماااا …
فک و فامیل انتقام گیره داریم ؟؟؟
... ادامه
MahnaZ
22597590655412032797.gif MahnaZ
این نیست که نباشه!
این نیست که با کسی نباشی!
این نیست که آدمی و باشی!
این نیست که کسی !
این نیست که نتونی باشی!
این نیست که کسی نداشته باشه! ، یه !
یعنی " ...
... ادامه
iman
iman
عشق نفرين شده



هرکس به طريقي دل ما مي شکند بيگانه جدا دوست جدا مي شکند



گر بيگانه بشکند حرفي نيست من درعجبم، دوست چرا مي شکند



* اين داستاني که مي نويسم ، يک داستان واقعي مي باشد.اين داستان را با زبان شخصيت اصلي داستان بيان مي کنم.

من علي هستم ، 24 ساله، ساکن تهران . از آن پسرهايي که به دليل غرور زياد اصلا فکر عاشق شدن به سرم نميزد.

در سال 1375، وقتي در دوره ي راهنمايي بودم با پسري آشنا شدم.اسم آن پسر آرش بود . لحظه به لحظه دوستي ما بيشتر و عميق تر مي شد تا جايي که همه ما را به عنوان 2 برادر مي دانستند . هميشه با هم بوديم و هر کاري را با هم انجام مي داديم . اين دوستي ما تا زماني ادامه داشت که آن اتفاق لعنتي به وقوع پيوست .

در سال 84، در يک روز تابستاني وقتي از کتابخانه بيرون آمدم براي کمي استراحت در پارکي که در آن نزديکي بود ، رفتم . هوا گرم بود به اين خاطر بعد کمي استراحت در پارک ، به کافي شاپي رفتم ، نوشيدني سفارش دادم . من پسر خيلي مغرور و از خود راضي بودم که جز خود کسي را نمي پسنديدم ...
... ادامه
zahra
zahra
رسیدم: چطور بهتر زندگی کنم ؟ با کمی مکث گفت: گذشته ات را بی هیچ تاسفی بپذیر. با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ، و بدون ترس برای آینده آماده شو. ایمان را نگاه دار و ترس را به گوشه ای انداز. شکایت هایت را باور نکن ، زندگی شگفت انگیز است در صورتیکه بدانی چگونه زندگی کنی. [تصویر: 6ata3zxm03wgrsylx4cs.jpg]
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/9 - 12:15 توسط Mobile ·
6
♥هـــُدا♥
جــدایی (1021).jpg ♥هـــُدا♥
دلــــــــــــــــــت که شکست،
ســـــــــــــــرت را بگیر بـــــــــــــالا ..!
تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش.
حواست باشد ؛ دل شکسته، گوشه هایش تیز است..
مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کین،
مبادا که فراموش کنی روزی شادیش، آرزویت بود…
صبور باش و ساکت.
بغضت را پنهان کن،
رنجت را پنهان تر....!
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/7 - 10:38 ·
6
♥هـــُدا♥
جــدایی (1144).jpg ♥هـــُدا♥
نگران نباش حال دلم خوب است!

نه از شیطنت های کودکانه اش خبری هست

نه از شیون های مداومش به وقت خواستن تو

آرام جوری که نبینی و نشنوی

گوشه ای نشسته

و رویاهایش را به خاک می سپارد...
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/7 - 10:26 ·
5
صوفياجون
36802_471.jpg صوفياجون
سال ها پیش از این

زیر یک سنگ گوشه ای از زمین

من فقط یک کمی خاک بودم همین

یک کمی خاک که دعایش

پر زدن آن سوی پرده ی آسمان بود

آرزویش همیشه

دیدن آخرین قله ی کهکشان بود


خاک هر شب دعا کرد

از ته دل خدا را صدا کرد

یک شب آخر دعایش اثر کرد

یک فرشته تمام زمین را خبر کرد

و خدا تکه ای خاک برداشت

آسمان را در آن کاشت

خاک را

توی دستان خود ورز داد

روح خود را به او قرض داد

خاک

توی دست خدا نور شد

پر گرفت از زمین دور شد


راستی

من همان خاک خوشبخت

من همان نور هستم

پس چرا گاهی اوقات

این همه از خدا دور هستم ؟
{-35-}عرفان نظر آهاری {-35-}
MONA
MONA
ماده گاو،سخت فرسوده،دندان ریخته
پیچ و تاب سال ها بر شاخ هایش
و آزرده از چوپان خشن
در چراگاه های اطراف می چرد

از صدای جویدن موش ها
در گوشه‌های طویله دل خوشی ندارد
و غمگنانه پهلوی گوساله اش
-کوساله سفیدش-نشخوار می‌کند

آه ،کودکش-نخستین مایه ی سروش-را
از او گرفتند
و پوستش بر میخی چوبی ،زیر سپیداری
در باد تکان می‌خورد

به زودی در گشتزار گندم سیاه
او نیز به سرنوشت کودکش دچار خواهد شد
ریسمانی به شاخ هایش
او را نزد قصاب خواهند برد

شاخ های رقت بار و بی رمق و شکوه آمیزش
در خاک فرو خواهد رفت
و به آرامی خواب بیشه ای روشن
و علفزاری سبز را خواهد دید. {-61-}
دیدگاه · 1392/06/4 - 21:54 ·
9
صوفياجون
صوفياجون
خواستم خودمو گول بزنم همه ی خاطراتم رو انداختم یه گوشه ای و گفتم : فراموش یه چیزی ته قلبم خندید و گفت : ..{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-15-}
دیدگاه · 1392/06/1 - 20:30 ·
5
MahnaZ
ikawyW.jpg MahnaZ
دیشب دیدم...

گوشه ای ...

هم کنارش رفتم و ...

یک داشتیم ...

" ها...."

از ، که ‌هایت را می‌بینند و می‌کند ...
و از که را میبینی و میکنی
دیدگاه · 1392/06/1 - 19:49 ·
8
ıllı YAŁĐA ıllı
2613.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
... ادامه
صفحات: 12 13 14 15 16

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ