یافتن پست: #یَخ

ıllı YAŁĐA ıllı
89442115766869768805.jpg ıllı YAŁĐA ıllı

در ۸ کیلومتری نور در مسیر جاده نور به
چمستان قرار دارد و فاصله آن از جاده
اصلی نور به چمستان حدود ۳ کیلومتر
است.این دریاچه که در دل جنگل واقع
شده است به عنوان گردشگاه مورد
استفاده قرار می گیرد.
دریاچه‌ای که وقتی برای اولین‌بار بعد از
طی‌کردن و دور زدن در جاده‌ای پر درخت
به آن می‌‌رسید و وارد محوطه‌اش می‌شوید
شکوه طبیعت آن شما را می‌گیرد
و باورتان نمی‌شود که با چنین
منظره‌ای روبه‌رو هستید. این دریاچه
آنقدر زیباست که گویی ‌جنگل‌ را
در آغوش گرفته است.
در آنجا همه چیز برای چند ساعت
تفریح و البته آرامش مهیاست.
اتومبیل را که پارک کردید با شوق مسیری
پنج دقیقه‌ای را پیاده‌روی ‌کنید و
بعد از طی این مسافت از بلندی
به سمت پایین که دریاچه آنجاست
هدایت می‌شوید. پلی زیبا شما را
به آنجا وصل می‌کند. نمای زیر پل
سدی است که بعضی وقت‌ها پر آب است.
پس از پشت‌سر گذاشتن چند پله
به سنگ‌های زیبای کنار رودخانه
نزدیک می‌شوید. می‌توانید روی سنگ‌های
کنار رودخانه لم بدهید و ساعت‌ها به جنگلی
که دریاچه را بغل کرده است نگاه کنید
و از انعکاس آن همه درخت در آب،
آن را سبز ببینید و بعد از آن وقتی
به خود می‌آیید که زمان‌‌خیلی زیادی
گذشته و به غروب آفتاب نزدیک می‌شوید
و این توقف زمان برایتان از آن لحظه‌هایی
است که بسیار کم در زندگی پیش می‌آید
قایق‌ها برای رفتن به دریاچه منتظر شما
هستند؛ قایق‌های پدالی و موتوری‌ای
که برای مسافران پهلو گرفته‌اند و
با هر بادی که می‌وزد کمی در جایشان
تکان‌تکان می‌خورند و موج کوچکی را
در اطرافشان ایجاد می‌کنند.
دریاچه الیمالات در مسیر
جاده ارتباطی نور به چمستان قرار دارد
و در قسمت جنوبی دوراهی
روستای کارگرکلا جای گرفته است.
فاصله آن از جاده اصلی نور به چمستان
حدود سه کیلومتر برآورد می شود
این دریاچه در فصل پاییز باید بسیار زیبا باشد
چون اون جنگل انبوه وقتی رنگارنگ میشه
که پاییز از راه برسه! دریاچه الیمالات
در مسیر جاده ارتباطی نور به چمستان
قرار دارد و در قسمت جنوبی دوراهی
روستای کارگرکلا جای گرفته است.
فاصله آن از جاده اصلی نور به چمستان
حدود سه کیلومتر برآورد می شود.
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/23 - 13:58 ·
7
MahnaZ
پلکان پوتمکین در اوکراین.jpg MahnaZ
در
این در قرار دارد. این در واقع است.
وقتی می‌خواهید از سمت وارد شوید با این مواجه می‌شوید.
البته به صورت رسمی در حال حاضر به این پلکان، گفته می‌شود.
عرض این پلکان‌‌ها قبال توجه است و بین ۱۲٫۵ تا ۲۱٫۷ متر متغیر است.
ارتفاع این پلکان از سطح، ۲۷ متر و طول مسیر آن ۱۴۲ متر است.
... ادامه
maryam
maryam
گاهی وقت‌ها به ماهی‌های قرمز غبطه می‌خورم.
ظاهرا دامنه‌ی حافظه‌شان فقط در حد چند ثانیه است.
محال است بتوانند سلسله‌ای از افکار را پی‌گیری کنند.
آن‌ها همه‌چیز را برای اولین بار تجربه می‌کنند.
هر بار. و مادامی که از نقص و معلولیتشان بی‌خبر هستند حتما زندگی برایشان داستان بلند خوب و خوشی است. یک جشن.
شور و هیجان از سحر تا غروب...!
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/20 - 15:13 ·
8
MahnaZ
173069.jpg MahnaZ
طنز جالب : من کی‌ام؟ اینجا کجاست؟ این بچه رو کی زده؟
شهرزاد
شهرزاد
نگاهی‌ عمیق به تقویم سر رسیدش
فهمید وقت تفریح سر رسیده

سر در گم تو کوچه‌ها سرگردونه
کاش میشد خدا قدیما رو برگردونه

گذشته‌هایی‌ که تو زمان حال مرده
جوونی‌ که تو چشماش یه فرد سالخورده

و اون قربانی منم که حالا تقریبا باختم
از آدمای اطرافم اهریمن ساختم

از پدر مادر هیچ خیری وقتی‌ من نبینم
انتظار داری دیگران رو اهریمن نبینم؟

عشق رو از کجا ببینم من با دو تا چشمم؟
از پدر مادری که میخوان جدا بشن؟

به ما که رسید دنیا دهن باز کرد
درد رو ریخت رو سرم و من رو برانداز کرد

من تو دلم از شما داشتم تصویر با هم
تیکّه پاره شدم از این تصمیم ناحق

وقتی‌ دنیا اینو که مخصوصاً بسوزم
چی‌ کار کنم؟ دلمو با نخ سوزن بدوزم؟

این دفعه منم که دارم شما رو نصیحت می‌کنم
من یه مردم که دارم دائماً وصیت می‌کنم
...
... ادامه
رضا
رضا
گفتی که تو را شوم مدار اندیشه/دل خوش کن و بر صبر گمار اندیشه

کو صبر و چه دل، کنچه دلش می‌خوانند/یک قطرهٔ خون است و هزار اندیشه

دیدگاه · 1392/06/9 - 00:18 ·
5
Mostafa
Mostafa
۱۰ توصیه به آقایان برای حفظ موها
MONA
MONA
بخشی از یکی از نامه‌های احمد شاملو به همسرش آیدا :

...بالاخره "فردا" مالِ من است. مالِ من و تو با هم. مالِ احمد و آیدا باهم... بالاخره خواهد آمد، آن شب‌هایی که تا صبح در کنار تو بیدار بمانم، سرت را روی سینه‌ام بگذارم و به تو بگویم که در کنارت چه‌قدر خوش‌بخت هستم.
چه‌‌قدر تو را دوست دارم!چه‌قدر به نفس تو در کنار خودم احتیاج دارم! چه‌قدر حرف دارم که با تو بگویم! اما افسوس! همه‌ی حرف‌های ما این شده است که تو به من بگویی: امروز خسته هستی یا چه عجب که امروز شادی! و من به تو بگویم که دیگر کی می‌توانم ببینمت؟ و یا تو بگویی: می‌خواهم بروم. من که هستم به کارت نمی‌رسی. من بگویم‌: دیوانه‌ی زنجیری حالا چند دقیقه‌ی دیگر بنشین!
و همین! همین و همین!

....

آیدای من : این پرنده؛ در این قفس تنگ نمی‌خواند. اگر می‌بینی خفه و لال و خاموش است، به این جهت است... بگذار فضا و محیط خودش را پیدا کند تا ببینی که چگونه در تاریک ترین شب‌ها، آفتابی ترین روزها را خواهد سرود.
به من بنویس تا هر دم و هر لحظه بتوانم آن را بشنوم.
به من بنویس تا یقین داشته‌باشم که تو هم مثل من در انتظار آن شب‌های سفیدی.
به من بنویس که می‌دانی این سکوت و ابتذال زائیده‌ی زندگی در این زندانی است که مالِ ما نیست، که خانه‌ی ما نیست، که شایسته ما نیست.

به من بنویس که تو هم در انتظار سحری هستی که پرنده عشق ما در آن آواز خواهدخواند.

احمدِ تو!
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/5 - 00:34 ·
12
MONA
MONA
ماده گاو،سخت فرسوده،دندان ریخته
پیچ و تاب سال ها بر شاخ هایش
و آزرده از چوپان خشن
در چراگاه های اطراف می چرد

از صدای جویدن موش ها
در گوشه‌های طویله دل خوشی ندارد
و غمگنانه پهلوی گوساله اش
-کوساله سفیدش-نشخوار می‌کند

آه ،کودکش-نخستین مایه ی سروش-را
از او گرفتند
و پوستش بر میخی چوبی ،زیر سپیداری
در باد تکان می‌خورد

به زودی در گشتزار گندم سیاه
او نیز به سرنوشت کودکش دچار خواهد شد
ریسمانی به شاخ هایش
او را نزد قصاب خواهند برد

شاخ های رقت بار و بی رمق و شکوه آمیزش
در خاک فرو خواهد رفت
و به آرامی خواب بیشه ای روشن
و علفزاری سبز را خواهد دید. {-61-}
دیدگاه · 1392/06/4 - 21:54 ·
9
Mostafa
Mostafa
داستان های شیوانا: برای یاد گرفتن فراموش کن!
MahnaZ
MahnaZ
مامانم میگه 25 سالت شده نمی‌خوای سر و سامون بگیری
میگم یعنی‌ زن بگیرم؟
میگه پـَـ نـَـ پـَـ ۱۲ ساعت کمه ۲۴ ساعته برو تو اینترنت باعث افتخار ما و فامیل شو {-15-}
شهرزاد
normal_Avazak_ir-Love10844.jpg شهرزاد
فصلی-تازه-در-راه-است
دست در دست هم
یک برگ سرخ
ورق-می‌خورد
دیدگاه · 1392/05/24 - 17:50 ·
7
Morteza
Morteza
نی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود.

ناگهان شوهرش سراسیمه وارد آشپزخانه شد و داد زد : مواظب باش ،

مواظب باش ، یه کم بیشتر کره توش بریز….

وای خدای من ، خیلی زیاد درست کردی … حالا برش گردون … زود باش

باید بیشتر کره بریزی … وای خدای من از کجا باید کره بیشتر بیاریم ؟؟

دارن می‌سوزن مواظب باش ، گفتم مواظب باش ! هیچ وقت موقع غذا پختن

به حرفهای من گوش نمی‌کنی … هیچ وقت!! برشون گردون ! زود باش !

دیوونه شدی ؟؟؟؟ عقلتو از دست دادی ؟؟؟ یادت رفته بهشون نمک بزنی …

نمک بزن … نمک …

زن به او زل زده و ناگهان گفت : خدای بزرگ چه اتفاقی برات افتاده ؟!

فکر می‌کنی من بلد نیستم یه تخم مرغ ساده درست کنم؟

شوهر به آرامی گفت : فقط می‌خواستم بدونی وقتی دارم رانندگی می‌کنم،

چه بلائی سر من میاری.
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/24 - 11:40 ·
4
iman
iman
خانمهای عزیز ، آیا می‌خواهید بدونِ ورزش لاغر بشوید ؟
آیا می‌خواهید بدون رژیم گرفتن لاغر شوید ؟
معلومه که میخواید ، اما همچین چیزی امکان نداره !
... ادامه
iman
iman
پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم.
دختر: می‌خوای از پیشت برم؟
پسر: حتی فکرشم نکن!
دختر: دوسم داری؟
پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز!
دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟
پسر: نه! برای چی می‌پرسی؟
دختر: منو می‌بوسی؟
پسر: معلومه! هر موقع که بتونم.
دختر: منو می‌زنی؟
پسر: دیوونه شدی؟ من همچین آدمی‌ام؟!
دختر: می‌تونم بهت اعتماد کنم؟!
پسر: بله.
دختر: عزیزم!
.

.

.

.

.

.

.

.

.


بعد از ازدواج :



کاری نداره متن قبلی رو از پایین به بالا بخون
... ادامه
شهرزاد
57532779999130750337.jpg شهرزاد
انسان‌های بزرگ دو دل دارند؛ دلی که درد می‌کشد و پنهان است و دلی که می‌خندد و آشکار است.
دیدگاه · 1392/05/22 - 23:01 ·
7
Morteza
Morteza
.
دم به دم با من است...
کنارم می‌نشیند،چشم در چشمم میدوزد و همدم تنهاییم میشود...
پرسیدی کی‌؟ ...تنهاییم را می‌گویم!
و من در آغوش می‌گیرمش و برایش شعر می‌خوانم ،
شعر‌هایی‌ که هیچ وقت نوشته نخواهد شد...هیچ وقت!
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/22 - 01:49 ·
7
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
به بعضی ها باید گفت هــــی‌ فـــلانــی نردبـــان هــوس را بـردار و از اینـجـا بــرو،
با ایــــــن‌ چــیــــزهــا قـــدت به عــــشــق نـمـی رسد !
عـــشـــق بـــال مـــی‌خــواهــد کـه تـــو نـــــــداری . . .
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/21 - 23:30 ·
3
مائده
b7OpYMyOF3.jpg مائده
عزیزدلم
می‌خواستم زیباترین کلام را برایت بنویسم اما پنداشتم ساده نوشتن همچون ساده زیستن زیباست
دوستت دارم ، تولدت مبارک....به ارزوهای قشنگت;قشنگ برسی{-41-}{-35-}
عمر باعزت داشته باشی خانوم گل{-29-}
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
دل است دیگر

یا شور می‌زند

یا تنگ می‌شود

یا می‌شکند

آخر هم مهر سنگ بودن

…می‌خورد روی پیشانی‌اش
دیدگاه · 1392/05/15 - 13:27 ·
2
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
کاش کسی یاد معلم ها می داد


اول مهر شغل پدر‌ها را نپرسند


وقتی هنوز احترام به همه‌ی شغل ها را و افتخار به همه‌ی پدر‌ها را یاد دانش آموزانشان نداده‌اند !


حالا قصه ی چشمان یتیمی که نم می‌خورد بماند
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/14 - 22:07 ·
3
شهرزاد
شهرزاد
خوبی بادبادک اینه که می‌دونه زندگیش فقط
به یک نخ نازک بنده ولی

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بازم تو آسمون می‌رقصه و می‌خنده
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/14 - 14:48 ·
8
مائده
gal444.jpg مائده
در من تنیده
راز خیال‌های مبهم تو
آنجا که حلزون‌های لزج
لابلای برگ‌هایم می‌لولند آرام...!
منتظر ماندم
دست‌هایت را باز کنی
صدایم بزنی
انگشت‌هایت را بلغزانی بر ساقه‌هایم؛
حلزون‌ها را برداری و به کوچه بسپاری
منتظر ماندم
پر از هیاهوی تکرار ساعت
پر از دشنام عشق
پر از ترس
اضطراب
دلتنگی
درد
راستش را بگو
پشت پرچین باغ چه کسی داری سیب می‌خوری؟
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/14 - 00:03 ·
9
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
در آینه دختـــری دارد بغض می‌کند
بیایید بغلش کنید
پشتش را بمالید
به او بگویید همه چیز درست می‌شود
دلش می‌خواهد کمی‌دروغ بشنود
آینه را پایین تر نصب کنید
گمانم دیگر به زانو در آمده
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/12 - 10:57 ·
1
صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ