عصریک روز دلگیر
، دلم گفت
بنویسم
در جواب پرسش
راز همسفری باد با قاصدک...؟
نجوا ی باد عاشق در لابلای زلف یار است
قاصدک در پی باد دوان دوان
حامل عاشقانه های یارمهربان....
دل انگیزی و خنکای نسیم صبا در صبحدم
حقیقت محض است .
حقیقتی بس هویدا
و درد صخره های ساحلی در سیلی امواج
و شکستن صخره به تکه های سنگ
تولدی دیگر
و حکایتی شنیدنی از پیروزی بعد از شکست. ..
تا نغمه ی چکاوکی تنها نباشد ، حضور معنا میشود آیا؟
فهم زخمی زخم زمانه با کیست ؟
التیام زمانه در گروهمدلی است
با همدمی زخم خورده از جور زمان
می توان حس کرد...
رهسپاری باد و قاصدک در سفر
التیام درد دل ها در همسفری است
و
تحمل حکایت رنج زمانه
تا ببری از یاد ...با یار برباد
... ادامه