مشخصات

موارد دیگر
zoolal (آفلاين)
2299 پست
884 ديدگاه
4332.5 امتياز
1370-06-06
f - مجرد
اسلام
آذربایجان شرقی
لیسانس

دنبال‌کنندگان

(95 کاربر)

آخرین بازدید کنندگان

حس من


برچسب ‌های کاربردی

چت روم نمیدونم
برای ورور به چت روم نمیدونم
کلیک کنید
zoolal
zoolal
به درگاهی پناه آورده‌ام کز در نمی‌راند
که هرکس را که درمانده‌ست سوی خویش می‌خواند
*****
امید اولی که هر زمان او را رها کردم،
امید آخرم شد نام او را تا صدا کردم
*****
خداوندا، خداوندا قرارم باش و یارم باش
جهان تاریکی محض است، می‌ترسم، کنارم باش
*****
اگر گم کرده‌ام در این همه بی‌راهه راهم را
تویی که می‌بری سوی سپیدی‌ها نگاهم را
*****
صدایم می‌کنی وقتی صدایم غیرِ آهی نیست
خطابخشی، به اشک و توبه می‌بخشی گناهم را
*****
خداوندا، خداوندا قرارم باش و یارم باش
جهان تاریکی محض است، می‌ترسم کنارم باش
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/5 - 17:13 ·
6
zoolal
zoolal
خداوندا، پناهم باش، یارم باش... جهان تاریکی محض است
دیدگاه · 1393/04/5 - 17:12 ·
7
bamdad
bamdad
دلم دیگر به زندگی گرم نیست
مادر می‌گوید : باید کمی به خودت برسی !
اما چگونه ؟ وقتی از هر طرف میروم به تو می‌رسم ؟!
دیدگاه · 1393/03/30 - 21:23 ·
5
اين ارسال را بازنشر کرده است.
bamdad
bamdad
تمام غصه هاي دنيارا ميتوان بايک جمله تحمل کرد..
.
.
.
خدايا ميدانم که ميبيني!
دیدگاه · 1393/03/30 - 21:20 ·
5
اين ارسال را بازنشر کرده است.
zoolal
zoolal
میگن لبخندربطی به مرگ نداره ولی تو بخندتا من برات بمیرم
دیدگاه · 1393/03/30 - 09:12 ·
5
zoolal
zoolal
هیچ كس نمی تواند به عقب برگردد و از نو شروع كند،
اما همه می توانند از همین حالا شروع كنند و پایان تازه ای بسازند
دیدگاه · 1393/03/30 - 09:08 ·
4
zoolal
zoolal
سلام ،چقدر اینجا ساکته!!!!!!!!!!!!!!!
دیدگاه · 1393/03/29 - 17:38 ·
4
zoolal
zoolal
اگر صادق و روراست باشید
ممكن است مردم فریبتان بدهند،
با وجود این صادق و روراست باشید. مادر ترزا
دیدگاه · 1393/03/28 - 23:17 ·
5
zoolal
zoolal
اجازه نده كسی نزد تو بیاید،
مگر اینكه هنگام بازگشت،
شادتر و خوشحال تر باشد.مادر ترزا
دیدگاه · 1393/03/28 - 23:15 ·
5
zoolal
zoolal
خدایا چرا هیچی تو دنیا خوشحالم نمیکنه؟؟
مگه من بندت نیستم؟؟؟؟؟
چرا منو دوست نداری؟؟؟؟؟
مگه خوودت منو نیافریدی؟؟؟؟؟
دیدگاه · 1393/03/28 - 23:12 ·
5
zoolal
zoolal
به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد؛
به من گفت:
نرو که بن بسته!
گوش نکردم، رفتم.
وقتی برگشتم
و به سر کوچه رسیدم؛
پیر شده بودم!
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/28 - 23:09 ·
4
zoolal
zoolal
برای "یکی" درد داشت، اما بقیه را "هشیار" کرد.
دیدگاه · 1393/03/28 - 23:08 ·
3
zoolal
zoolal
پسرک شش ساله پتویش را روی سرش کشید،
او هم خسته بود از قصه‌ی پری رویایی!
دیدگاه · 1393/03/28 - 23:07 ·
3
zoolal
zoolal
یک روز صبح،
در هنگام طلوع آفتاب،
«خواستن تو»
را حلقه آویز می‌کنم،
رضایت نمی دهم،
او قاتل «من» است!
دیدگاه · 1393/03/28 - 23:06 ·
3
zoolal
re.jpg zoolal
{-35-}
zoolal
7.jpg zoolal
{-35-}
دیدگاه · 1393/03/28 - 18:39 ·
6
zoolal
غ.jpg zoolal
{-35-}
دیدگاه · 1393/03/28 - 18:37 ·
6
zoolal
zoolal
گفت جبران میکنم............
گفتم کدام را؟
عمر رفته را؟
دل مرده اما تپیده را؟
دیدگاه · 1393/03/28 - 18:32 ·
6
zoolal
zoolal
تا شقایق هست، حسرتی باید خورد
zoolal
zoolal
گاهــی آدمـ دلــــشـــ مـیــخواهــد
کـفـــش هـاشـ را دربـیـــاورد
یــواشکیـ نوکـــ پـــا , نـوکــ پــا
از خـودشــ دور شــود
دور دور دور ........
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/28 - 18:29 ·
6
zoolal
zoolal
هیچ وقت گریه کردن آدمها رو از این زاویه قضاوت کردید؟
برخی گریه میکنند...
نه به خاطر اینکه ضعیف هستند!!!
بلکه به این خاطر که برای مدت طولانی قوی بوده اند....
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/28 - 18:28 ·
5
zoolal
zoolal
با همه‌ی بی سر و سامانی‌ام
باز به دنبال پریشانی‌ام
طاقت فرسودگی‌ام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنی‌ام
آمده‌ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه‌ی طوفانی‌ام
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده‌ام تا تو بسوزانی‌ام
آمده‌ام با عطش سال‌ها
تا تو کمی عشق بنوشانی‌ام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانی‌ام
خوب‌ترین حادثه می‌دانمت
خوب‌ترین حادثه می‌دانی‌ام؟
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانی‌ام
حرف بزن، حرف بزن، سال‌هاست
تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام
ها به کجا میکشی‌ام خوب من؟
ها نکشانی به پشیمانی‌ام!
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/28 - 18:27 ·
6
zoolal
zoolal
مناظره با جناب خر ........

روزی به رهی مرا گذر بود
خوابیده به ره جناب خر بود

از خر تو نگو که چون گهر بود
چون صاحب دانش و هنر بود

گفتم که جناب در چه حالی
فرمود که وضع باشد عالی

گفتم که بیا خری رها کن
آدم شو و بعد از این صفاکن

گفتا که برو مرا رها کن
زخم تن خویش را دوا کن

خر صاحب عقل و هوش باشد
دور از عمل وحوش باشد

نه ظلم به دیگری نمودیم
نه اهل ریا و مکر بودیم

راضی چو به رزق خویش بودیم
از سفرۀ کس نان نه ربودیم

دیدی تو خری کشد خری را؟
یا آنکه برد ز تن سری را؟

دیدی تو خری که کم فروشد ؟
یا بهر فریب خلق کوشد ؟

دیدی تو خری که رشوه خوار است؟
یا بر خر دیگری سوار است؟

دیدی تو خری شکسته پیمان؟
یا آنکه ز دیگری برد نان؟

دیدی تو خری حریف جوید؟
یا مرده و زنده باد گوید؟

دیدی تو خری که در زمانه؟
خرهای دیگر پیش روانه

یا آنکه خری ز روی تزویر
خرهای دیگر کشد به زنجیر؟

هرگز تو شنیده ای که یک خر؟
با زور و فریب گشته سرور

خر دور ز قیل و قال باشد
نارو زدنش محال باشد

خر معدن معرفت کمال است
غیر از خریت ز خر محال است

تزویر و ریا و مکر و حیله
منسوخ شدست در طویله

دیدم سخنش همه متین است
فرمایش او همه یقین است

گفتم که ز آدمی سری تو
هرچند به دید ما خری تو

بنشستم و آرزو نمودم
بر خالق خویش رو نمودم

ای کاش که قانون خریت
جاری بشود به آدمیت
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/28 - 18:21 ·
6
zoolal
zoolal
آنقدر تنهایم که در خودم خودی را ساخته ام تا با او ، ما شوم!
و اين طور شد که ناگهان تمام اطرافم پر شد
از تکثير وحشت آور آدمهايی که پر از « ما » های تنها بودند .
به راستی آيا من کپی نا شناخته ای از تنهايی آدمها نيستم ؟!!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/28 - 18:17 ·
6
zoolal
zoolal
باغبانی پیرم که به غیر از گلها از همه دلگیرم...
کوله ام غرق غم است...
آدم خوب کم است...
عده ای بی خبرند...
عده ای کور و کرند...
و گروهی پکرند...
دلم از اینهمه بد میگیرد...
وچه خوب...
آدمی می میرد...
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/28 - 18:13 ·
5
صفحات: 16 17 18 19 20