یافتن پست: #بغض

bamdad
bamdad
بغض هایم هم ساخت چینن!!لعنتی ها هر شب میشکنند...
دیدگاه · 1392/12/9 - 18:16 ·
6
iman
iman
امشب میزنم به سلامتیه اون لامصبی که از زندگیم رفت...

اما هنوز از این دل لعنتی نرفته....!!!

به سلامتی اونیکه تا بود؛ امید بود ...

آرامش بود...

رویا بود ...

ولی خاطره شد ...

بغض شد ...

درد شد ...

کابوس شد ...

به سلامتیه کسی که عادت کردم به نبودنش، ولی....

ولی باز دلم بودنشو میخواد ....

سلامتی اون بی معرفتی که پا پیش گذاشتم واسه برگشتش

اما فهمیدم دیگه ازم سیر شده...!!!!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/9 - 01:33 ·
6
iman
iman
چه کسی گفته که من تنهایم ؟
من ، سکـوت ، خاطرات ، بغض و اشک همیشه با همیم …
بگذار تنهایی از حسودی بمیرد !
دیدگاه · 1392/12/8 - 23:54 ·
6
bamdad
bamdad
بغض های مرطوب مرا باور کن ،


این باران نیست که می بارد....


صدای خسته ی قلب من است که از چشمان


آسمان بیرون می ریزد......!
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/8 - 19:47 ·
3
bamdad
bamdad
ای مرد!

هر وقت احساس کردی

حجم درد آور سکوتی بغض آلود خفه ات می‌‌کند
مطمئن باش
هنوز حرف‌های زیادی برای گفتن داری...
دیدگاه · 1392/12/8 - 19:43 ·
2
bamdad
bamdad
برایت خواهم نوشت ...
از ابهام لحظه ها
از تردید..
از حجم مرگ آور نبودنت..
از کسانی‌ که ردّ می‌‌شوند و بوی تو را می‌‌دهند...

برایت خواهم نوشت ...
از حدیث تلخ بغض‌های تا ابد
از قناعت به یک خاطره ، یک یاد ،یک شب مهتاب...
از صبوری من و جای خالی‌ تو ..

برایت خواهم نوشت ...
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/8 - 19:37 ·
2
bamdad
bamdad
ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺘﻪ ...
ﺍﻭﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﺰﺭﮔﯽ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ!
ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺗﺒﺎﻩ ﺷﺪﻥ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ . . . !
ﻭ ﺗﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﻭﺍﻧﻤﻮﺩ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ . . .
ﺑﻐﺾ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ . . .
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﺭﻭ ﻟﺒﺎﺕ ﯾﺦ ﻣﯽ ﺯﻧﻪ:
ﭼﻄﻮﺭ ﺩﻟﺖ ﺍﻭﻣﺪ؟!!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/8 - 17:29 ·
4
bamdad
bamdad
بغضهای مرطوب مرا باور کن،
این باران نیست که میبارد ،
صدای خسته ی قلب من است که از چشمان آسمان بیرون میریزد
دیدگاه · 1392/12/8 - 17:27 ·
4
bamdad
bamdad
میسپارمت به "لبخندها"... گرچه خودم مهمان"بغض"های بی دلیلم.
دیدگاه · 1392/12/7 - 20:16 ·
7
شهرزاد
عکس-عاشقانه123-500x500.jpg شهرزاد
مائده میسپارمت به "لبخندها"...گرچه خودم مهمان"بغض"های بی دلیلم...!
دیدگاه · 1392/12/7 - 11:28 ·
10
مائده
مائده
بغضی که در گلوی من چادر زده
نه رها میشود ...
نه کَنده !!!
حتی با یک مَشک ، اَشک هم فرو نمیرود
گاهی تیز میشود نگاهش
زخم میزند بر قلبم
این مستبد ِ بیگانه
هم چون پادشاهان عصر یخبدان ِ احساس ها
قلمرو ِ جسم و روحم را مالکیت میکند
اما هنوز هم :
من از جشن تولد های یک نفره
دلم نمیگیرد
من از قدم زدن با رد ِ پای خودم
دلم نمیگیرد
من از پژواک هق هق گریه در کنج ِ اتاق
دلم نمیگیرد
من از خاموشی یک روزنه
دلم نمیگیرد
من فقط من از این عادت های بی رحم
عادت زده شده ام
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/7 - 11:25 ·
8
محسن
محسن
آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
حق با سکوت بود صدا در گلو شکست
تا آمدم با تو خدا حافظی کنم
بغض امان نداد و در گلو شکست
دیدگاه · 1392/12/7 - 00:23 ·
5
صفحات: 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ