یافتن پست: #جدول

しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
خانوما به خدا پارک دوبل اصلا سخت نیست…! فقط کافیه حواستون به جدول و تیر چراغ برق و ماشین پشتی و ماشین جلویی و دسته برف پاک کن و روسریتون و کفش پاشنه بلند و ناخون مصنوعی و کلاچ و ترمز و گاز و فرمون و پسر همسایه که داره کف زمین غلت میزنه از خنده.. باشید. همین!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/21 - 21:55 ·
2
صوفياجون
صوفياجون
اینم از ما
تو تلویزیون ۲ ساعت در مورد سرویس جاسوسی گوگل صحبت می‌کنند! آخر برنامه که میخواد پست الکترونیک بده آدرس جیمیل میده !!!!!
مجری 20:30 راس هشت و نیم اومده میگه: با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد بقیه اخبار رو بعد از اذان مغرب به سمع و نظر شما میرسونیم !!!!!!
تو مملکتی که کنجد روی نون بربری یه نوع آپشن حساب می‌شه دیگه ...!؟!؟!؟!؟!؟
مجری از طرف می‌پرسه نظرتون راجع کتاب تو اتوبوس چیه؟ میگه خوبه، هوا گرمه تو اتوبوس باهاش خودمو باد میزنم !!!!!
طرف عروسیشو مختلط می‌گیره و توش مشروب سرو می‌کنه ولی تاکید عجیبی داره که حتما عروسیش باید شب تولد یکی از ائمه باشه !!!!
توی تهران، کل جدول مندلیف رو با یه نفس میکشی تو بدن !!!!!
رفتم داروخونه میگم پماد ضد خارش میخوام, یارو زیر لب میگه نیگا جوونای این مملکت حال ندارن خودشونو بخارونن !!!!!


امشب به خانمم میگم از پای سیستم پاشو میخام ایمیلامو چک کنم . میگه صداتو بیار پایین دیگه از روح الله داداشی که گنده تر نیستی !!!!
خواستگار اومده بابام میگه نمیدونم هر چی خودت میگی؟ منم گفتم نه ! میگه تو غلط کردی مگه بحرف توئه !!!!!
یه عمر رفتیم سی
Morteza
images.jpg Morteza
به امید برد پرسپولیس امشب در مقابل مس کرمان
Mostafa
Mostafa
انسانیت، ساده یا پیچیده!
Mostafa
Mostafa
"مادر"
مردی مقابل گل فروشی ایستاده بودو میخواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود.
وقتی از گل فروشی خارج شد ،دختری را دید که روی جدول خیابان نشسته بود و هق هق می کرد،مرد نزدیک رفت و از او پرسید دختر خوب ،چرا گریه می کنی؟
دختر در حالی که گریه می کرد ،گفت :می خواستم برای مادرم یک شاخه گل رز بخرم ولی فقط 75 سنت دارم در حالی که گل رز 2 دلار است.مرد لبخندی زد و گفت با من بیا،من برای تو یک شاخه گل رز قشنگ میخرم.
وقتی از گل فروشی خارج می شدند مرد به دختر گفت مادرت کجاست؟می خواهی تو را برسانم،دختر دست مرد را گرفت و گفت آنجا،و به قبرستان آن طرف خیابان اشاره کرد.مرد او را به قبرستان برد و دختر روی یک قبر تازه نشست و گل را آنجا گذاشت.
مرد دلش گرفت،طاقت نیاورد و به گل فروشی برگشت ،دسته گل را گرفت و 200 مایل رانندگی کرد تا خودش دسته گل را به مادرش بدهد
{-31-}
NEGAR
NEGAR
تیمای لیگ برتر رو می بینی...شک می کنی جدول لیگ برتره یاجدول مندلیفه...........
آلمینیوم!!
فولاد!!
مس!!
ذوب آهن!!
نفت.............!!
دیدگاه · 1392/03/29 - 23:46 ·
7
Mostafa
Azadeh_Akhlaghi_Photo-8.jpg Mostafa
فروغ فرخزاد – ۲۴ بهمن ۱۳۴۵ – تهران |
Forough Farokhzad – ۱۳ February 1967 – Tehran | Detail
.
.
خانه‌های جدول زندگیم را دستان مهربانت یک به یک پر کرد
و رمز جدول چنین بود:
دوستم بدار . . .{-41-}
دیدگاه · 1392/03/16 - 13:20 ·
2
sam
sam
تو دنیای زمین و توپ رنگـی یه پرسپولیس داریم به چه قشنگی
اسم قشنگش روی تخت جمشید از اون قدیم ندیما می درخشید
رنگِ آتـیش غـیرت پــیرهنش مـی یاره افـتخار واسـه مـیهنش
طرفداراش سر به فلك می كشن عــاشـق رنـگِ مـثِ آتـیشِشَن
دفـاع ِ مـحكمش مثِ یه سـدِه هر كسی از جـونش نذاره ، ردّه
دروازه بـاناش مثِ پـادشاهن شــاهینن و بـدون اشتــباهن
آقــای گل همیشه از قرمزاس حسابِ سرخ از همهُ لیگ جداس
یه پرسپولیسه با یه دنیا عاشـق یه دشـتِ غـرقِ گـلای شـقایق
قصّـه ی سُــرخا پـر افـتخاره از بس كه گل زدن ، همش بهاره
هركی كه پرسپولیسو خوب شناخته واسش ترانه خونده یا كه ساخته
تـیمِ بـزرگـمون از اون قـدیما سـر بـوده از قـوی ترین تـیما
حرفِ قشنگش بشه هر زمانـی می پیچه عطرِ خـوش ِ قهرمانـی
یه سر و گـردن از همه بـهتره پـرسپولیس از همه تـیما سـره
تو تاریخش اِسمای نـامی داره هر جای دنـیا بـری حـامی داره
سنگم از آسمون بیاد ، هوادار می یاد به عشقِ بردنِ یه دیدار
ما تـیمِ صـدر جدولیم همیشه خدا می دونه قهرمان كی میشه
هر جا كه پرسپولیس میشه برنده می شـكفه كلی گلِ سرخِ خنده
به غیرت بـازیكناش می نـازه فـردا رو با تعصّبش می س
... ادامه
رضا
رضا
جنس بعضی ها اینقدر خرابه تو جدول تناوبی مندلیف هم مشابهش پیدا نمیشه .
دیدگاه · 1392/03/1 - 21:44 ·
6
ebrahim
ebrahim
مسافر تاکسی آهسته روی شونه‌ی راننده زد چون می‌خواست ازش یه سوال بپرسه،
راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد،
نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس !
از جدول کنار خیابون رفت بالا
نزدیک بود که چپ کنه،
اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد . . .
برای چندین ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد !
سکوت سنگینی حکم فرما بود تا این که راننده رو به مسافر کرد !
و گفت: هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن،
من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!
مسافر عذرخواهی کرد و گفت:
من نمی‌دونستم که یه ضربه‌ی کوچولو آنقدر تو رو می‌ترسونه . . .
راننده جواب داد: واقعآ تقصیر تو نیست، امروز اولین روزیه که به عنوان یه
راننده‌ی تاکسی دارم کار می‌کنم،
آخه من ۲۵ سال راننده‌ی ماشین جنازه کش بودم…!
... ادامه
Mostafa
Mostafa
مسافر تاکسی آهسته روی شونه‌ی راننده زد چون می‌خواست ازش یه سوال بپرسه

راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد

نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس

از جدول کنار خیابون رفت بالا

نزدیک بود که چپ کنه

اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد

برای چندین ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد

سکوت سنگینی حکم فرما بود تا این که راننده رو به مسافر کرد

و گفت: هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن

من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!

مسافر عذرخواهی کرد و گفت:

من نمی‌دونستم که یه ضربه‌ی کوچولو آنقدر تو رو می‌ترسونه

راننده جواب داد: واقعآ تقصیر تو نیست، امروز اولین روزیه که به عنوان یه

راننده‌ی تاکسی دارم کار می‌کنم

آخه من ۲۵ سال راننده‌ی ماشین جنازه کش بودم...!
... ادامه
دیدگاه · 1392/01/30 - 22:36 ·
5
شهرزاد
شهرزاد
انسانیت، ساده یا پیچیده!

چند وقت پیش با پدر و مادرم رفته بودیم رستوران که هم آشپزخانه بود هم چند تا میز گذاشته بود برای مشتریها ,, افراد زیادی اونجا نبودن , 3نفر ما بودیم با یه زن و شوهر جوان و یه پیرزن پیر مرد که نهایتا 60-70 سالشون بود ...,,

ما غذا مون رو سفارش داده بودیم که یه جوان نسبتا 35 ساله اومد تو رستوران یه چند دقیقه ای گذشته بود که اون جوانه گوشیش زنگ خورد , البته من با اینکه بهش نزدیک بودم ولی صدای زنگ خوردن گوشیش رو نشنیدم , بگذریم شروع کرد با صدای بلند صحبت کردن و ...

بعد از اینکه صحبتش تمام شد رو کرد به همه ما ها و با خوشحالی گفت که خدا بعد از 8 سال یه بچه بهشون داده و همینطور که داشت از خوشحالی ذوق میکرد روکرد به صندوق دار رستوران و گفت این چند نفر مشتریتون مهمونه من هستن میخوام شیرینیه بچم رو بهشون بدم ,,

...
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
aks-ehsasi-57.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
عجب دنیایی شده..
کوچه ها را بلد شدم.. مغازه ها را..
و رنگ چراغ قرمزها.. حتی جدول ضرب را..
و دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم..!!
اما گاهی میان آدم ها گم میشوم..
آدم ها را بلد نیستم هنوز...
... ادامه
دیدگاه · 1392/01/25 - 01:04 ·
3
رضا
رضا
یعنی تو آپولو هم هوا کنی کسی نمی بینه اما پسر خاله تو جدول ضرب یاد می گیره همه می کوبن تو سرت :)
دیدگاه · 1392/01/8 - 03:56 ·
5
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
خسته ام از آرزو ها، آرزوهای شعاری

شوق پرواز مجازی، بالهای استعاری

حظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن

خاطرات بایگانی، زندگی های اداری

آفتاب زرد و غمگین، پله های رو به پایین

سقف های سرد و سنگین، آسمانهای اجاری

با نگاهی سر شکسته، چشم هایی پینه بسته

خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری

صندلی های خمیده، میزهای صف کشیده

خنده های لب پریده، گریه های اختیاری

عصر جدول های خالی، پارکهای این حوالی

پرسه های بی خیالی، نیمکت های خماری

رو نوشت روزها را، روی هم سنجاق کردم

شنبه های بی پناهی، جمعه های بی قراری

عاقبت پرونده ام را، با غبار آرزو ها

خاک خواهد بست روزی، باد خواهد برد باری

روی میز خالی من، صفحه ی باز حوادث

در ستون تسلیت ها، نامی از ما یادگاری
{-35-}{-35-}{-35-}
دیدگاه · 1392/01/5 - 00:57 ·
7
Mohammad
15.jpg Mohammad
بعضی از آدمها را بايد چند بار خواند تا معنی آنها را فهميد و
بعضی از آدمها را بايد نخوانده دور انداخت..
بعضی آدمها جلد زرکوب دارند٬بعضی جلد ضخيم،
بعضی جلد نازک وبعضی اصلا جلد ندارند.
بعضی آدمها با کاغذ کاهی نا مرغوب چاپ می شوند و
بعضی با کاغذ خارجی.
بعضی آدمها تر جمه شده اند و
بعضی تفسير می شوند.
بعضی از آدمها تجديد چاپ می شوند و
بعضی از آدمها فتو کپی آدمهای ديگرند.
بعضی از آدمها دارای صفحات سياه وسفيداند و
بعضی از آدمها صفحات رنگی و جذاب دارند.
بعضی از آدمها قيمت پشت جلد دارند.
بعضی از آدمها با چند درصد تخفيف به فروش می رسند.
بعضی از آدمها بعد از فروش پس گرفته نمی شوند.
بعضی ازآدمها را بايد جلد گرفت.
بعضی از آدمها را می شود توی جيب گذاشت و
بعضی را توی کيف.
بعضی از آدمها نمايشنامه اند و در چند پرده نوشته و اجرا می شوند.
بعضی از آدمها فقط جدول سرگرمی اند وبعضی ها معلومات عمومی.
بعضی از آدمها خط خوردگی و خط زدگی دارند و
بعضی از آدمها غلط های چاپی فراوان .
ازروی بعضی از آدمها بايد مشق نوشت و
از روی بعضی آدمها بايد جريمه نوشت..
... ادامه
دیدگاه · 1392/01/2 - 16:47 ·
1
صوفياجون
صوفياجون
سافر تاکسی آهسته روی شونه‌ی راننده زد چون می‌خواست ازش یه سوال بپرسه،
راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد،
نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس !
از جدول کنار خیابون رفت بالا
نزدیک بود که چپ کنه،
اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد . . .
برای چندین ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد !
سکوت سنگینی حکم فرما بود تا این که راننده رو به مسافر کرد !
و گفت: هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن،
من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!
مسافر عذرخواهی کرد و گفت:
من نمی‌دونستم که یه ضربه‌ی کوچولو آنقدر تو رو می‌ترسونه . . .
راننده جواب داد: واقعآ تقصیر تو نیست، امروز اولین روزیه که به عنوان یه
‌ی_تاکسی دارم کار می‌کنم،
آخه من ۲۵ سال راننده‌ی ماشین جنازه کش بودم…! {-54-}{-54-}{-7-}{-15-}
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
توی تهران، کل جدول مندلیف رو با یه نفس میکشی تو بدن!{-7-}
دیدگاه · 1391/12/18 - 02:15 ·
Mostafa
Mostafa
جدیدترین علل مرگ و میر در ایران


ذوق مرگ

علت : رفاه بیش از حد بعد از گرانیهای اخیر

.

زخم بستر

علت : کندی اینترنت برای دانلود مجموعه آثار افتخاری



.

پارگی روده

علت: خندیدن بیش از حد هنگام تماشای بیست و سی

.

سکته مغزی

علت : محاسبه قیمت ارز براساس نظر رییس جمهور (۱۲۲۶تومان) و قیمت آزاد آن

.

تومور مغزی

علت : تلاش برای درک جدول آمارتورم مورد نظر بانک مرکزی
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
xm9fahw1dp9mgoqeh2p.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
دکتر نیستــم اما برایت ده دقیقــه راه رفتن روی جدول های کنار خیابان را تجویز میکنم تا بدانی تعادل چیز مهمی ست اما دیوانـه بودن قشنگ تر است ...
... ادامه
Majid
Majid
گل هاش توی دستش بود ! نشسته بود لب جدول ! رفتم نشستم کنارش ! گفتم : برای چی نمیری گلات رو بفروشی ؟! گفت : بفروشم که چی ؟! تا دیروز میفروختم که با پولش آبجیمو ببرم دکتر ! دیشب حالش بد شد و مرد ! با گریه گفت : تو میخواستی گل بخری ؟! گفتم : بخرم که چی ؟! تا دیروز میخریدم برای عشقم ! امروز فهمیدم باید فراموشش کنم ! اشکاشو که پاک کرد ، یه گل بهم داد ؛ با مردونگی گفت : بگیر ؛ باید از نو شروع کرد ! تو بدون عشقت ، من بدون خواهرم . . . . !
... ادامه
دیدگاه · 1391/11/18 - 15:37 ·
4
رضا
11304_506.jpg رضا
20 میلیون تومان شد +جدول قیمت خودرو
انتشار مصوبه جدید دولت در قیمت‌گذاری خودرو آن هم براساس قیمت تجاری (حدفاصل قیمت بازار آزاد و قیمت محاسباتی با لحاظ کردن نرخ مبادله‌ای ارز) را باید یکی از عوامل موثر بر بازار خرید و فروش خودرو دانست. چراکه به محض انتشار آن مصوبه بازار نسبت به آن واکنش داده و دور جدید افزایش قیمت ها را تجربه کرد.

قیمتها تو لینک پیوست شده .
... ادامه
[لینک]
صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ