یافتن پست: #ساحل

ıllı YAŁĐA ıllı
2292.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
2960.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
دیدگاه · 1392/05/30 - 07:39 ·
4
MahnaZ
1298826466_sd.jpg MahnaZ
هست، هست، هست،
اما نيز هست، هست، هست،
هست.
، همچون ، است.
همچون كه به می رود،
دامان را می جويد .
هنوز ميكند
هنوز از آويخته است :
مدام می خرامد و را بر مي كشد :
، می خوانند،
بر ميخيزند و خود را در گم ميكنند.
ها باز می شوند و می كنند و می روند .
.
.
.
.
هر ، نشان آن است كه :
هنوز از نشده است
... ادامه
Morteza
Morteza
تنها نجات یافته کشتی، اکنون به ساحل این جزیره دور افتاده، افتاده بود.
او هر روز را به امید کشتی نجات، ساحل را و افق را به تماشا می نشست.
سرانجام خسته و نا امید، از تخته پاره ها کلبه ای ساخت تا خود را از خطرات مصون بدارد و در آن بیاساید.
اما هنگامی که در اولین شب آرامش در جستجوی غذا بود، از دور دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود.
بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود.
از شدت خشم و اندوه در جا خشک اش زد. فریاد زد:
« خدایــــا! چطور راضی شدی با من چنین کاری بکنی؟ »
صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید.
کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، و حیران بود.
نجات دهندگان می گفتند:
“خدا خواست که ما دیشب آن آتشی را که روشن کرده بودی ببینیم
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/24 - 11:56 ·
4
iman
iman
دختر و پسر جوانی کنار ساحل نشسته بودند . آقاهه می پرسه : عزیزم من اولین عشق تو هستم؟ خانمه می گه: بله، البته که هستی… من نمی دونم چرا شما مردا همه تون همین سوال تکراری رو می پرسید !
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/24 - 11:43 ·
5
alireza
alireza
زوج جواني کنار ساحل نشسته بودند. آقاهه مي پرسه: عزيزم من اولين عشق تو هستم؟ خانمه مي گه: بله، البته که هستي... من نمي دونم چرا شما مردا همه تون همين سوال تکراري رو مي پرسيد!
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/24 - 01:00 ·
3
alireza
alireza
ساحل افتاده گفت گر چه بسي زيستم /هيچ نه معلوم گشت آه كه من كيستم/ موج خروشنده اي تيز خراميد و گفت/ هستم اگر مي روم گر نروم كيستم
دیدگاه · 1392/05/24 - 00:54 ·
4
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
بر روی ما نگاه خدا خنده میزند

هرچند ره به ساحل لطفش نبرده ایم

زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش

پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم


پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود

بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا

نام خدا نبردن از ان به که زیر لب

بهر فریب خلق بگویی خدا خدا
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/23 - 11:47 ·
6
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
خدا لعنت کند بر واژه ها حتی خداحافظ !
که یعنی آتشی افتاده در من با خداحافظ !
سکوت افتاده مثل رعشه ای بر استخوانهایم
شبیه موج سرد ساحل
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/21 - 23:29 ·
4
مائده
Exis-عکس های تنهایی-76863.jpg مائده
موجیم و وصل ما ، از خود بریدن است ساحل بهانه ای است ، رفتن رسیدن است تا شعله در سریم ، پروانه اخگریم شمعیم و اشک ما ،در خود چکیدن است ما مرغ بی پریم ، از فوج دیگریم پرواز بال ما ، در خون تپیدن است
پر می کشیم و بال ، بر پرده ی خیال اعجاز ذوق ما ،
در پر کشیدن است ما هیچ نیستیم
جز سایه ای ز خویش آیین آینه
خود را ندیدن است گفتی مرا بخواهن
خواندیم و خامشی پاسخ همین تو را
تنها شنیدن است بی درد و بی غم است
چیدن رسیده را خامیم و درد ما،از کال چیدن است....
قیصر امین پور
... ادامه
MahnaZ
MahnaZ
خداییش خیلی حال میده که فامیلیت صالح باشه
بعد اسم بچه ات رو بزاری ساحل
اونوخت ملت دچار خود درگیری میشن
Morteza
Morteza
یک بنده خدایی، کنار اقیانوس قدم میزد و زیر لب، دعایی را هم زمزمه میکرد. نگاهى به آسمان آبى و دریاى لاجوردی و ساحل طلایى انداخت و گفت :

- خدایا ! میشود تنها آرزوى مرا بر آورده کنى ؟
ناگاه، ابرى سیاه، آسمان را پوشاند و رعد و برقى در گرفت و در هیاهوى رعد و برق، صدایى از عرش اعلى بگوش رسید که میگفت :
- چه آرزویى دارى اى بنده ى محبوب من ؟
مرد، سرش را به آسمان بلند کرد و ترسان و لرزان گفت :
- اى خداى کریم ! از تو مى خواهم جاده اى بین کالیفرنیا و هاوایی بسازى تا هر وقت دلم خواست در این جاده رانندگى کنم !
از جانب خداى متعال ندا آمد که :
- اى بنده ى من ! من ترا بخاطر وفادارى ات بسیار دوست میدارم و مى توانم خواهش ترا بر آورده کنم، اما، هیچ میدانى انجام تقاضاى تو چقدر دشوار است ؟ هیچ میدانى که باید فرمان دهم تا فرشتگانم روى اقیانوس آرام را آسفالت کنند ؟ هیچ میدانى چقدر آهن و سیمان و فولاد باید مصرف شود ؟ من همه ى اینها را مى توانم انجام بدهم، اما، آیا نمى توانى آرزوى دیگرى بکنى ؟
مرد، مدتى به فکر فرو رفت، آنگاه گفت :
- اى خداى من! من از کار زنان سر در نمى آورم ! میشود به من بفهمانى که زنان چرا
... ادامه
hadis
hadis
تا حالا دقت كرده بودين تام و جري تمام مدت لخت بودن اما وقتي ميرفتن لب ساحل شورت پاشون مي كردن !؟چرا اخه؟؟؟
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
شـن هــای سـاحل , دلـــتـنـگ گـام هـای تـــــــو انـد ...
بـیا , تا جای پایـت , سـرمه ای بر چـشم هایـشان باشـد ...
از دوری تو , خرچنگ ها بین صخره ها پنهان , منزوی شده اند ...
دلـفـین ها هـم از دلـتنگی تو , تـن به ایـن ساحل مـنـتـظر زده اند ...
نمـی دانم دیگر چـه چــیـز را بـهانه کنم , بیا که دل تــنگ است , بـــیـا
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/15 - 13:37 ·
2
LeilA
LeilA
یارو رفته لب ساحل ۱۰۰۰تومن داده ۳۰ثانیه سوار اسب شده ،
عکس انداخته گذاشته توی پروفایلش
زیرش نوشته “من عاشق سوارکاریم”
.
Morteza
Morteza
به آب میاندیشم وبه دریا
وبه ماهی افتاده در تور صیاد
اونیز به آب میاندیشد وبه دریا
برای انسان ساحل آغاز زندگی است
وبرای ماهی پایان دنیا ...
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/12 - 15:26 ·
8
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
گفتی که می ترسی آری، کز عشق ها، می گریزی
اما تو خود نفس عشقی ، از خود کجا می گریزی؟

دیگر ، که ات می رهاند ، از ورطه ها ، زورق من؟
وقتی به سودای ساحل ، از ناخدا می گریزی
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/12 - 11:12 ·
1
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
گفتی که می ترسی آری، کز عشق ها، می گریزی
اما تو خود نفس عشقی ، از خود کجا می گریزی؟

دیگر ، که ات می رهاند ، از ورطه ها ، زورق من؟
وقتی به سودای ساحل ، از ناخدا می %D
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/12 - 11:00 ·
1
MahnaZ
MahnaZ
روزی دروغ به حقیقت گفت : میل داری با هم به دریا برویم و شنا کنیم ؟
حقیقت ساده لوح پذیرفت و گول خورد .. آن دو با هم به کنار ساحل رفتند وقتی به ساحل رسیدند
حقیقت لباس هایش را در اورد . دروغ حیله گر لباس های او را پوشید و رفت ..
از آن پس حقیقت همیشه عریان و زشت است اما دروغ در لباس حقیقت با ظاهری اراسته نمایان می شود
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
f5cb75cf186e533a39c61447ee2feaa5_large.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
دیدگاه · 1392/05/9 - 20:06 ·
8
مائده
636736_XmeXbTCZ.jpg مائده
لطفا به من عشق تعارف نکنيد
سيرم...
من به تنهايي کنار ساحل قدم ميزنم
به تنهايي به ديدن غروب ميروم
به تنهايي تنها ميمانم!
عشق را ميسپارم به چشمان آزاد و نترس ِ موش هاي صحرايي
من شکستم ، ديروز تکه تکه هايم را با دست جمع کردم ،
دستم بريد ! از فردا خودم را گچ ميگيرم
شايد ديگر هرگز پرواز نکنم،اما هرگز زمين نميخورم...
شايد نخندم،اما گريه هم نميکنم...
شايد جاودانه نشوم،اما آسوده ميميرم...
فردا قلبم را از جا ميکنم ، چالش ميکنم زير خروارها خاک نم کشيده ي کوير
شما هم ميتوانيد در مراسم تدفينش شرکت کنيد
فقط لطفا قلبم را ندزديد
من عاشق نميشوم
حتي به قيمت پوسيدن...!
... ادامه
LeilA
LeilA
دنیاى مزخرفیه ، دو ساعت به موج و ساحل فکر کنى انگار نه انگار

اما دو دقیقه که به مورچه فکر کنى، تمام تنت شروع میکنه به خاریدن !
Mostafa
Mostafa
عدالت و لطف خدا
صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ