تنها ترين تنها منم. دختری هستم از جنس تنهايي كه چشماني منتظر دارد و زخمهاي زمانه بر قلبش ، حكم مرگ را برايش صادر كرده است... انگاری يه عمر تنهام و خودم خبر ندارم .خدا جونم ازت يه خواسته بيشتر ندارم اونم اين كه منو خلاص کنی از این دنیا همين و بس فكرنكنم چيزه زيادي خواسته باشم ، ديگه قلبمو هر كسي شكسته دلمو هر كسي لهش كرد بسه ديگه بخدا دیگه بسه تو ديگه اذيتم نكن خلاصم کن ديگه،
دوستي يعني::::<br> عطوفت " رافت " سعه صدر و صداقت<br> حمايت از دوست خواه صميمي و خواه غير صميمي <br>دادن آزادي براي اشتباه و خطا كردن <br>خوش قول بودن و وفا كردن بعهد و پيمان ها
کسی چه میداند<br> شاید یکی از این همین شبها<br> از دوزخ بی پایان این روح سوخته <br>به بهشت لطیف سر انگشتانت پناه آوردم<br> آنجا که تمام تنم غرق نیکبختی ست<br> و رطوبت مطبوع لبهایت<br> کابوس خشک ِ شبهای منجمدم را به آخر میرساند...
آنجه را که دوست داری بدست آور وگرنه مجبور میشوی آنجه را که دوست نداری تحمل کنی .<br><br> همیشه باور داشته باش که خدا تو را فراموش نمی کند حتی اگر تو او را فراموش کرده باشی!!!!