MahnaZ
#نصیحت #اوس #اصغر به #دخترش !! (طنز)
#اوس #اصغر به #دخترش #شبنم، گفت، بنشین که #صحبتی دارم،
#شاکی ام ، #دلخورم ، #پکر شده ام،
چون که امروز #باخبر شده ام،
که #تو در کوچه ای همین اطراف،
با #جوانی #جُلنبر و #الاف،
سخت #سرگرم گفت و گو بودی ،
چه #شنیدی از او ؟ چه #فرمودی؟
رفته بالا #فشارم ای گاگول،
#سکته کرده ام مطابق معمول،
ای #پدرسوخته ، بدم الان ،
#پدرت را درآورد #مامان،
میروی " #داف " میشوی حالا؟
فکر کردی که من #هویجم ، ها؟
بزنم توی #پوز تو همچین،
که بیاید #فکت به کُل پایین؟
#دخترم #جامعه #خطرناک است،
#بچه ای تو ، #مخت هنوز #آک است،
آن #پدرسوخته چه می نالید؟
بر #سرت داشت #شیره می مالید؟
بست لابد برای تو #خالی،
وای از این #عشقهای #پوشالی!
#شبنم آنگاه بعد از این #صحبت ،
گفت #بابا خیالتان #راحت ،
من فقط #فحش بار او کردم ،
#ناسزاها نثار او کردم،
پیش اهل محل به او گفتم :
به تو هم می شود که گفت #آدم؟
#بچه #در #راهه ، پس کجاهایی؟
#خواستگاری چرا نمی آیی؟
تا که #اوس #اصغر این سخن بشنید،
#کُل #فکش به #سمت #چپ #پیچید،
#کله اش روی #شانه اش #ول شد،
#سکته اش مثل این که #کامل شد
#اوس #اصغر به #دخترش #شبنم، گفت، بنشین که #صحبتی دارم،
#شاکی ام ، #دلخورم ، #پکر شده ام،
چون که امروز #باخبر شده ام،
که #تو در کوچه ای همین اطراف،
با #جوانی #جُلنبر و #الاف،
سخت #سرگرم گفت و گو بودی ،
چه #شنیدی از او ؟ چه #فرمودی؟
رفته بالا #فشارم ای گاگول،
#سکته کرده ام مطابق معمول،
ای #پدرسوخته ، بدم الان ،
#پدرت را درآورد #مامان،
میروی " #داف " میشوی حالا؟
فکر کردی که من #هویجم ، ها؟
بزنم توی #پوز تو همچین،
که بیاید #فکت به کُل پایین؟
#دخترم #جامعه #خطرناک است،
#بچه ای تو ، #مخت هنوز #آک است،
آن #پدرسوخته چه می نالید؟
بر #سرت داشت #شیره می مالید؟
بست لابد برای تو #خالی،
وای از این #عشقهای #پوشالی!
#شبنم آنگاه بعد از این #صحبت ،
گفت #بابا خیالتان #راحت ،
من فقط #فحش بار او کردم ،
#ناسزاها نثار او کردم،
پیش اهل محل به او گفتم :
به تو هم می شود که گفت #آدم؟
#بچه #در #راهه ، پس کجاهایی؟
#خواستگاری چرا نمی آیی؟
تا که #اوس #اصغر این سخن بشنید،
#کُل #فکش به #سمت #چپ #پیچید،
#کله اش روی #شانه اش #ول شد،
#سکته اش مثل این که #کامل شد
... ادامه
دیدگاه
Mostafa
1392/06/26 - 03:35