یافتن پست: #پدرت

مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
ﻟﺮﻩ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻕ ﻋﻤﻞ ﻣﯿﺎﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ... ﭘﺴﺮﻩ ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ ﺣﺎﻝ ﭘﺪﺭﻡ ﭼﻄﻮﺭﻩ؟ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﮕﻪ : ﭘﺪﺭﺕ ﺩﭼﺎﺭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﺷﺪﻩ،ﭘﺎﻫﺎﺵ ﻓﻠﺞ ﺷﺪﻩ،ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻪ، ﭼﺸﻤﺎﺷﻮ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ... ﭘﺴﺮ ﺑﺎ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪﯼ ﺗﮑﯿﻪ ﻣﯿﺪﻩ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻭ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻴﻜﻨﻪ ... ﻟﺮﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﺷﻮﺧﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﻣﺮﺩ
... ادامه
1 دیدگاه · 1394/06/12 - 23:21 توسط Mobile ·
7
شهرزاد
شهرزاد
قاضی روی میز خم شد: خب دخترم؛ دلت می خواد با مادرت زندگی کنی یا پدرت؟

دخترک زیر چشمی به قاضی نگاه کرد. چشم گرداند
چند لحظه به زن و مرد خیره ماند.
قاضی از مرد و زن خواست که برای چند دقیقه دادگاه را ترک کنند.
دخترک با نگاه، رفتن آنها را دنبال کرد تا در بسته شد.
قاضی از جا بلند شد.
رفت و روی صندلی کنار او نشست: خب؟!
دخترک آه کشید: گیج شدم.
قاضی خم شد و همان طور که موی اورا نوازش می کرد، پرسید: چرا؟
دخترک رو به او کرد: آخه سارا میگه خودمو نصف کنم. یه نصفه رو بدم به پدر نصفه ی دیگرو به مادر. این طوری هیچ کدوم تنها نمی مونن. مگه نه؟{-60-}
دیدگاه · 1394/05/31 - 12:44 ·
6
iman
iman
سخنی با دخترا......................

هى دختر


بيا ميخواهم رازى را بگويم
پسرها عروسک ندارند!
درد دل کردن و حرف زدن را ياد ندارند!
نگاه کن
فقط بلدند اسباب بازيهايشان راپرت کنند!
پسرها اشک هم ندارند!
مى ترسند مرديشان زير سوال برود!!!
مى شنوى؟؟ ته صدايش،گريه اى بى صداست
با يک اغوش ساده,
قلب هر مردى را ميشود بدست اورد.نگاهش کن؟؟
وقتى خسته است
وقتى مريض است
ولى دلسوزى برايش نيست!!!
پدرت وقتى مادرت نيست چقدر پير است!!
ميدانم از پسرها ناراحتى
ميدانم جر زنى ميکنند
بى معرفتند
حرف بد ميزنند
بازى بلد نيستند
آنها تقصيرى ندارند
کسى او را مثل تو ناز نکرده
گل سر،به موهايش نزده
صورتش را نبوسيده
او بجاى بوسه،سيلى خورده است تا يادش بماند مرد بايد قوى باشد
دخترک...
پسرها نميشکنند
مگر...
بدست دخترکى ...
دخترک با آن دستای ظریف و دخترانه ات پسر را نوازش کن نه اینکه با زبان تند و خیانت ،دل مردانه اش را بشکنی..
بعضی وقتا با همه ی مردانگی اش بدجور به آغوش و نوازش تو احتیاج دارد ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/12/4 - 14:48 ·
4
bamdad
images (4).jpg bamdad
...
bamdad
kelas-khandeh.mihanblog.com .jpg bamdad
مجری: بچه ها اگه گفتین امشب چه شبیه؟
پسرعمه: شب مراد است امشب!
کلاه قرمزی: امشب شب بخور بخوره!
مجری: تو شب یلدا که فقط خوراکی نمیخورن،باید فال هم بگیریم
فامیل: آقای مجری آینده ما که معلومه،قطعاٌ بدبخت تر از اینی که هستیم میشیم! این که دیگه فال نمیخواد!
مجری: میدونین امشب طولانی ترین شب ساله؟
کلاه قرمزی: طولانی ترین شب سال اون شبیه که فرداش میخوان از طرف مدرسه ببرنتون اردو! هرچی میگذره صبح نمیشه!
مجری: راستی گفتی مدرسه،شماها تکلیف فرداتون رو انجام دادین؟
پسرعمه: ای بابا هرچی خورده بودیم پرید!


یلدا مبارک
:)
Mohammad
61913_773.jpg Mohammad
سوال یک دختر بچه 9 ساله شیعه از مدیر اهل سنت خود که باعث شد تمام کارشناسان شبکه های وهابی جوابی بجز سکوت برایش نیافتند (کمی طولانی ولی ارزش خواندن رو داره ) :

ما در کلاس که 24 نفر هستیم،معلم ما وقتی میخاد از کلاس بیرون بره،به من میگه: خانم محمدی،شما مبصر باش تا نظم کلاس بهم نریزه...و به بچه ها میگه: بچه ها،شما گوش به حرف مبصر کنید،تا من برگردم
شما میگید پیامبر ص از دنیا رفت و کسی را به جانشینی خودش انتخاب نکرد
آیا پیامبرصلی الله علیه و آله،به اندازه معلم ما،بلد نبود یک مبصر و یک جانشین بعد از خودش تعیین کند که نظم جامعه اسلامی بهم نریزد؟!
‪ جواب مدير اهل سنت به دانش آموز شیعه :برو فردا با وليت بيا کارش دارم ,
دانش اموز رفت وفرداش با دوستش اومد.
مدير گفت دختر چرا وليتو نيووردي,مگه نگفتم وليتو بيار ؟
دانش اموز گفت اين وليه منه ديگه .مدير عصباني شدو گفت :
منظور من سر پرستته، پدرته، رفتي دوستتو آوردي؟
دانش اموز گفت : نشد ديگه اينجا ميگي ولي يعني سر پرست، پس چطور وقتي پيامبر ميگه اين علي ولي شماست ميگيد معني ولي ميشه دوست.
بنازم به اين بچه شيعه
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
TASLIAL1.jpeg ıllı YAŁĐA ıllı
رضا شنیدم پدر بزرگتون به رحمت خدا رفتن ، ازدرگاه خداوند سبحان برای آن مرحوم غفران و رحمت الهی و برای حضرت عالی صبر و شکیبایی مسئلت می نمایم {-35-}
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل تنگ من
اما
چ کسی نقش تو را خواهد شست. {-41-}
Mohammad
PorMana-6_Www.Shabhayetanhayi.ir_2.jpg Mohammad
به راحتی نوشتی "بابا نان داد ..."
بی آنکه بدانی پدرت، برای سهم نان تو،
چه ناجوانمردانه جسم و جانش را داد ...
صوفياجون
صوفياجون
{-35-}{-35-}
کجاها نبایدخندید؟؟؟؟؟
به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید ارباب ، نخند !
به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری ، نخند !
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چند ثانیه ی کوتاه معطلت کند ، نخند !
به دبیری که دست و عینکش گچی ست و یقه ی پیراهنش جمع شده ، نخند !
به دستان پدرت...
به جارو کردن مادرت...
به راننده ی چاق اتوبوس...
به رفتگری که در گرمای تیر ماه کلاه پشمی به سردارد...
به راننده ی آژانسی که چرت می زند
به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی...
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان...
به اشتباه لفظی بازیگر نمایشی...
نخند ...
نخند که دنیا ارزشش را ندارد ...
که هرگز نمی دانی چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند:
آدم هایی که هر کدام برای خود و خانواده ای، همه چیز و همه کسند.
آدم هایی که برای زندگی تقلا می کنند...
بار می برند...
بی خوابی می کشند...
کهنه می پوشند...
جار می زنند...
سرما و گرما را تحمل می کنند...
و گا.هی خجالت هم می کشند
خیلی ساده ... نخند دوست من!!!
هرگز به آدم ها نخند...
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
از همه زوایا خر عست ، کاریشم نمیشه کرد ..../ 
رضا
رضا
جیرجیرکها خسته نمیشن کل روز صداشون میاد یه کمی استارحت هم ندارن .
...
...
Noosha
نداجان میدونی دردچیه؟
درداینه که:خودت دردداشته باشی..
امابخوای همدردی کنی باکس دیگه...
میدونم
میخواستی پدرت راتسلای خاطرباشی
ورفتی درکنارش نشسته
و
بااوحرفهازدی
ولیکن
بازبان بیزبانی
باچشمانی مملوازدرد
بانگاهی که پرده برمیداشتندازسربه مهراسرار
مگو!
پدرنیزباچشمانی مملوازغم تورانگریسته و
همچنان
هردویتان مملوازحس سکوت
فریادمیزدیدناگفته هایتان را...
آری!
جایی که
لبها به سکوت محکومند
این چشمهاهستند
که آزادانه سخن میگویند
بازبان بی زبانی!
نداجان
میدانی
دردکجاست؟
دردآنجاییست که
پدر
زل بزند به صفحه موبایلش وآلبوم عکس عزیز ازدست رفته اش رامرورکند

وهمچنان
مملوازحس سکوت
بغضش رافروداده
وقامت بودنش خم وخم وخمترگردد!
تابه ناگه
سکوت راجمله ای بس حزن آلودشکسته و
پدرگوید:"کاش بعدازشروین من بروم"
و
هردویتان
دربزمی غریبانه
مویه کنید
این داغ را...
آری !
نداجان
آخردردهمین است
که داغ عزیزی قامت یک مردراخم کند
و
دم برنیاورد..
متن ازنیما
تقدیم به شمعی که روزبروزدرحال آب شدن است..ندای بهترازجانم.

....هعی...
دیدگاه · 1393/04/10 - 04:30 ·
3
...
1354960151777584.jpg ...
الهی بمیرم نداجان...
دیروزظهرتواون گرمای تب دارتهران
توبهشت زهرا چی میگفتی <سرخاک با برادرت...
الهی بمیرم..
واسه اون دلت که انقدرغریبه
الهی بمیرم واسه اون نگاهت که خیلی عجیبه
بمیرم الهی
واسه تو
واسه تو
توکه گریه کردی تموم غماتو
دیگه گریه بس کن
علیرضاروزگارانگاراین ترانه رووصف حال امروزتوخونده...
بمیرم نداجان واسه مظلومیتت
بمیرم واسه غریبیت
بمیرم واسه غربت چشمات آجی نداجونم!
کنون که این متن بیمارگونه وکجدارومریض وهذیان واررابرایت مینگارم ساعت 5صبح است وتوبرای نمازبرخاسته ای و
جای خالی شروین
یگانه برادرت
قلبت رابدردآورده
ومن
این حقیرکمترین حتی باپیامکهای تبدارم
باخزعبلات کجدارومریضم نمیتوانم تسلای خاطرت رافراهم ساخته وازعمق دردت بکاهم!
نداجان:
دیروزکه خواستم این مصیبت بس گران رابعدا زچندین روزتسلیتت بگویم
توخودشاهدی که مویه امانم نداده
وعذرتقصیرآورده
وگریستم!
مویه برحال دختری کردم که درعزای عزیز از دست رفته اش قطره قطره چون شمع میگریست..
نداجان:
توبمن گفتی:که نیماقلبم دردمیکند!
ومن نمیدانستم
که چسان
التیام بخشم
دردپردردقلب کوچکت را...
نداجان:
بدان
که ارمادردربرت نیست
واربرادرت به دیارباقی شتافته
توهستی
چون پدرت هست..
تویک دختری
ودخترپدریست
پدرت رادریاب
ومگذار
دیده گریانت برغم اوافزوده وقامت بودنش راخمترکند..
صبورباش خواهرگلم
ندایم
ای بهترازجانم
خداخودآگاهست
که
توراچنان ترانه دوست میدارم
وآرزویم سلامتی وخوشبختی توست
ودعایم بدرقه راهت...
نداجان...
بدان که بیادتم
وتادنیاباقیست
غمت راخواهم خورد
دوستدارهمیشگی آجی نداجون عزیزم
نیمای غمگین


....
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/8 - 05:52 ·
4
...
...
Noosha
نداجان:سلام الان توپروفایلت بودم وداشتم پستهای پرازمهر وزیبات رومیخوندم..لحظه ای دست ازخواندن کشیده ودلم گرفت..! وقتی نگاهم به واژه"آفلاین"افتاد!! چراکه من عادت به "آنلاین"بودنت داشتم و خواندن لحظه به لحظه پستهایت.. ولیکن دریغ وصددریغ وهیهات! که دست بیرحم تقدیربردل مهربانت غمی بس سنگین راتحمیل کرده ودیدگان پرمهرت را حزین نمود! ذیل عکست متنی راجع به خویش نگاشته ای: مهربان ودلسوز؛ آری! اگرخواسته باشیم مهربانی رابه معنای واقعی کلمه تفسیرکنیم این واژه مصداق کسی نیست جزتوودلسوزی تعبیرروحیه لطیفت..! ماخودآگاهیم که چسان بسان شمع میسوزی برگردپروانه پروبال سوخته ات ودم برنمیاری وبامهربانی پدرت راتسلای خاطری... مگرنه اینست که دخترپدریست وانیس وهمدم پدر.. پس چه کس توراتسلای خاطرباشد.. خدایا! تورابه هرکس نزدتوآبرودارد صبرعطافرما ندارا.. واین داغ رابرایش باورپذیرکن.. ......... .............
دیدگاه · 1393/04/2 - 17:33 ·
7
zoolal
zoolal
- راننده تاکسی: دانشجویی
+ بله
- راننده: زنگ میزنی خونه حتما باپدرت هم حرف بزن چون ,
پسرم هرموقع زنگ میزنه فقط با مادرش حرف میزنه
خیلی دلم براش تنگ شده.............................!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/19 - 14:45 ·
7
حمید
10101010101.jpg حمید
هرگز به آدم ها نخند !!

به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید ارباب ، نخند !
به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری ، نخند !
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چند ثانیه ی کوتاه معطلت کند ، نخند !
به دبیری که دست و عینکش گچی ست و یقه ی پیراهنش جمع شده ، نخند !
به دستان پدرت...
به جارو کردن مادرت...
به راننده ی چاق اتوبوس...
به رفتگری که در گرمای تیر ماه کلاه پشمی به سردارد...
به راننده ی آژانسی که چرت می زند...
به پلیسی که سر چهار راه با کلاه صورتش را باد می زند...
به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته و در کوچه ها جار می زند...
به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد...
به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی...
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان...
به زنی که با کیفی بر دوش به دستی نان دارد و به دستی چند کیسه میوه و سبزی...
به هول شدن همکلاسی ات پای تخته...
به مردی که در بانک از تو می خواهد برایش برگه ای را پر کنی...
به اشتباه لفظی بازیگر نمایشی...
نخند
نخند که دنیا ارزشش را ندارد ...
که هرگز نمی دانی چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند:
آدم هایی که هر کدام برای خود و خانواده ای، همه چیز و همه کسند.
آدم هایی که برای زندگی تقلا می کنند...
بار می برند...
بی خوابی می کشند...
کهنه می پوشند...
جار می زنند...
سرما و گرما را تحمل می کنند...
و گاهی خجالت هم می کشند

به حجت هایی که تمام زندگی شان یک موتور است تا کوهی از بار را برای یک لقمه نان در کوچه پس کوچه های تنگ این شهر جا به جا کنند... نخند

به حجت هایی نخند که پشت شهرداری می ایستند تا هر کس و ناکسی را پشت موتورشان سوار کنند فقط به خاطره احتیاج !

به دستان حجت نخند

خیلی ساده ... نخند دوست من!!!
هرگز به آدم ها نخند
خدا به این جسارت تو نمی خندد؛ اخم میکند.
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/15 - 08:24 ·
6
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
یارو ﺗﻮ ﺑﺴﺘﺮ ﻣﺮﮒ ﺑﻮﺩﻩ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ میگه ﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺍﺭﻡ...

ﺑﻌﺪ ﯾﻪ ﭼﻮﺏ میده ﺩﺳﺖ ﭘﺴﺮﺵ

ﭘﺴﺮﻩ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺫﮐﺎﻭﺗﺶ ﺭﻭ ﻧﺸﻮﻥ ﺑﺪﻩ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﭘﺪﺭﺵ ﭼﻮﺏ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﻪ :|

ﭘﺪﺭﻩ ﺳﮑﺘﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﺩﺭﺟﺎ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻩ :O


ﻣﺎﻣﺎﻧﺶ میگه : ﺑﯽ ﭘﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﯽ (ساز) ﺍﺯ ﻫﻔﺖ ﻧﺴﻞ ﻗﺒﻞ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﭘﺪﺭﺕ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ اون یه عتیقه بود!!!


نتیجه اخلاقی فیضبوکی : بذارین یه نفر تا آخر حرفش رو بزنه بعد مهندسی کنین!
دیدگاه · 1393/03/9 - 16:59 ·
4
Morteza
10368235_275980962579565_1346555800687186648_n.jpg Morteza
ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﻗﻠﺐ ﭘﺪﺭﺕ ﺑﺘﭙﺪ
ﻻﯾﮏ ﮐﻦ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﭘﺪﺭﺕ

*ﺷﺎﺩﯼ ﺭﻭﺡ ﭘﺪﺭﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺘﻦ
Majid
Majid
بهترین راه ابراز عشق
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند.برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند.شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد: یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند.آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند.
یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود.شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.
رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد.همان لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت.بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید.ببر رفت و زن زنده ماند.
داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.راوی اما پرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟
بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!
راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود».
قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند.پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد.این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:26 ·
Mohammad
1_P_929.jpg Mohammad
... ادامه
صوفياجون
thumb_HM-20136214915467517621397923446.3774.jpg صوفياجون
و به همه از جمله باشه {-35-}{-35-}{-35-}{-35-}
انشاالله همه{-35-} مادرا{-35-} و{-35-} پدرا {-35-}سالم و سرزنده باشن بالای سر بچه هاشون {-35-}{-35-}{-35-}
و خدا همه{-35-} مادرا{-35-} و{-35-} پدرا {-35-}رو که بین ما نیستن رو ببخش و. بیامرزه {-35-}{-35-}{-35-}{-35-}
✔♥Дℓɨ♥✔
10274187_691247830935121_4491662924637085123_n.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
میگن نقش بسیار مهمی در موضوعات بشر داره, یعنی چی؟!
یعنی یا باید در بیاد تا پولدار شی یا باید ِ مردمو در آری تا پولدار شی یا باید پولدار باشه . .
تنها رو که هی میگن نور به بباره همین مورد آخریه ...
بقیه ی پدرا فقط در میان .


مجموعه شوخی کردم
sam
sam
هي دختر
بيا ميخواهم رازي را به تو بگويم
هيس نترس نبايد پسرها بفهمند رازشان را برملا كردم، پسرها عروسك ندارند
دردودل كردن،حرف زدن را به ياد ندارند
خوب نگاه كن،فقط بلدند عروسكهايشان را پرت كنند!
پسرها اشكم ندارند
ميترسند مرديشان زير سوال برود
ميدانم از پسرها ناراحتي ميدانم جِر زني ميكنند
ميدانم بي معرفتند
حرف بد ميزنند،بازي بلد نيستند،اما تقصيري ندارند!
كسي او را مثل تو ناز نكرده،گل سر به موهايش نزده،صورتش را نبوسيده
او به جاي بوسه سيلي خورده تا هميشه يادش باشد مرد بايد قوي باشد.
دخترك
پسرها نميشِكَنَند.
مگر به دست دختركي
ميشنوي ؟؟
ته صدايشان گريه ايست بي صدا با يك آغوش ساده
قلب هر مردي را ميشود به دست آورد!
نگاهش كن
وقتي خسته است
وقتي مريض است
وقتي دلسوزي برايش نيست
حس كردي ؟؟
وقتي مادرت نيست،پدرت چقدر پير است.
دخترك
با اون دست هاي ظريف و دخترانه ات پسرو نوازش كن..
نه با اون زبون تند و خيانت دل مردونشو بشكني..
گاهي وقتا مردونگيش بدجور به آغوش و نوازش تو احتياج داره..
دخترك
پسرها آنقدر هم بد نيستند...
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/21 - 21:42 ·
6
حمید
حمید
كودكي باز سراغ پدرش مي گيرد

لحظه اي ساكت و با داد و فغان، بابا كو؟

شب جمعه سر قبر پدر گمنامش

اشك هايش همه چون سيل روان، بابا كو؟

مادرش ياد شلمچه و دوكوهه است هنوز

چه جوابي به سوال همگان، بابا كو؟

گاهگاهي دم در چشم به راه باباست

و سوالي كند از رهگذران ؛ بابا كو؟

دوستان پدرش شاد، سرافراز، رها

«همه شادند ولي مادرجان، بابا كو؟»

نيست جز عكس و لباس و چفيه از بابا

با كه گويد غم اين داغ نهان؟ بابا كو؟

مادرش شاد و جوان بود ولي ديگر نيست

قد مادر شده مه واره كمان ، بابا كو؟

وصيت نامه بابا همه شب مي گريد

و بگويد پدرت بود جوان، بابا كو؟

چه جوابي به سوالات در و همسايه؟

«پدرت خانه بوَد دختر جان؟ بابا كو؟»

مدرسه ، اردو ، امضاي رضايت نامه

«اين كه امضاي پدر نيست جوان! بابا كو؟»

چه كسي گفته كه جاي شهدا خالي نيست

تو جهان داري و ما نصف جهان، بابا كو؟
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/24 - 23:11 ·
6
صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ