یافتن پست: #پذیرفتم

...
...
من پذیرفتم شکست خویش را
پندهای عقل دوراندیش را
من پذیرفتم که عشق افسانه است
این دل دردآشنادیوانه است
میروم شایدفراموشت کنم
بافراموشی هم آغوشت کنم
میروم ازرفتن دل شادباش
ازعذاب دیدنم آزادباش
گرچه توتنهاترازمامیروی
آرزودارم ولی عاشق شوی
آرزودارم بفهمی دردرا
تلخی برخوردهای سرد را
{-60-}
دیدگاه · 1392/10/11 - 11:26 ·
6
متین (میراثدار مجنون)
متین10.jpg متین (میراثدار مجنون)
بگو خب ..........
...
43-001.jpg ...
؟؟؟؟؟
MahnaZ
16907913476376605581.jpg MahnaZ
داشتم :
دیدم بر روی ها راه می روم
همراه با !
و بر روی ی تمام روز های زندگی ام را
همانند بر روی پرده ، می دیدم .
همانطور که به ام می نگریستم روز به روز از ام را ،
بر روی ظاهر شد دیگری از آن
ادامه یافت تا تمام روزهای تخصیص یافته به من ، یافت آن گاه و به نگاه کردم
در بعضی جاها فقط وجود داشت ....
و اتفاقا آن روزها ، مطابق با من بود !
روزهایی با بزرگترین ها، ها، و ....
آن گاه از پرسیدم :
!! تو گفتی که در با من خواهی بود
و هم که در با تو باشم
خواهش می کنم به من بگو چرا در آن لحظات و مرا گذاشتی
پاسخ داد : .... به تو گفتم در تمام با تو خواهم بود
و تو را نخواهم گذاشت نه حتی برای ای ،
و چنین نیز نکردم ! درآن روز هایی که فقط بر روی ها می دیدی
این بودم که را به !!!!
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
63830022796802322425.jpeg ıllı YAŁĐA ıllı
جواب بده :)
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
من پذیرفتم که عشق افسانه است

این دل و درد اشنا دیوانه است

میروم شاید فراموشت کنم

با فراموشی هم اغوشت کنم

می روم از رفتن من شاد باش

از عذاب دیدنم ازادباش

گر چه تو تنها تر از ما می روی

ارزو دارم ولی عاشق شوی

ارزو دارم بفهمی درد را

تلخی برخوردهای سرد را
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/21 - 23:39 ·
1
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
من پذیرفتم شکست خویش را

پندهای عقل دوراندیش را

من پذیرفتم که عشق افسانه است

میروم از رفتن من شاد باش

از عذاب دیدنم آزاد باش

چون که تو تنهاتر از من میروی

آرزو دارم تو هم عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را

معنی برخوردهای سرد را
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/21 - 14:29 ·
3
Mostafa
Mostafa
گيدي ايتا روز غروب وقت، آلبرت خسته وکوفته بوشو بَخانه . تاخو کفشَ در باَوَرده،
اَنه مار بُگُفت : واااي ، خودا مَرَه مرگ بَده ازَ دستِ اَ زاي. زَکَم اَنقَدر پَرچَل (شلخته)؟
خودا تي جورابَ بيصاحاب بوکونه، اَمرَه بيگير باَورده کی خوو درس خَندَندَرَمَ. درس بَخَندي تي جوراب سگِ بوکونه؟
آلبرت بُگُفت: چيسه مار، اصلاً بوشوبوم فوتبال.خياليه؟ پَلا دوکون ويشتايي كره مَردَندَرم.
هَچین تا بوشو مبلِ سربينيشينه،
اَنه مار داد بَزه: اَي َنيشتن نَوا . تي شلوارَکثافت وَجه.
آلبرت، هيچ خوُره نَنَه. اَنه مارِ اعصاب خوردَبُست و ايتا جارو اوسادو
داد بَزه: نيشنوي؟ تَرَگم : اَيَ نيشتن نَوا ، اَيَ نيشتن نَوا.
همساده یَن هم کي همه آلماني بيد و قاعدتا ًگيلکي اَشَنَ حالی نُبُستی و هر روز اَجمله يَ ايشنوستيدي،به اَ جمع بندي فَرسئيد کي اَ زاکِ نام اَي َنيشتنه.
هن بو کي آلبرت، آلمان ِدورونی معروف بُبُستِبه آلبرت اَيَ نيشتن، کي به مرور زمان دچار تغییراتی بُبُسته و به آلبرت انيشتین امروزی تبدیل بُبُست!
... ادامه
15 دیدگاه · 1392/04/11 - 16:47 در گیلک ·
9
Mohammad
1 (12)~38.jpg Mohammad
من پذیرفتم شکست عشق را،
من پذیرفتم که عشق افسانه است،
این دل درد آشنا دیوانه است.
می روم از رفتن من شاد باش
از عذاب دیدنم آزاد باش.
گر چه تو تنهاتر از من می شوی
آرزو دارم ولی عاشق شوی
ارزو دارم بفهمی درد را،
تلخی برخوردهای سرد را.
... ادامه
دیدگاه · 1392/01/30 - 13:43 ·
5
Noosha
9044213.jpg Noosha
من باختــــــــــــــــــــم ...
من پذیرفتم شكست خویش را ...
پندهای عقل دوراندیش را ...
من پذیرفتم كه عشق افسانه است...
این دل درد آشنا دیوانه است ...
میروم شاید فراموشت كنم ...
در فراموشی هم آغوشت كنم ...
می روم از رفتن من شاد باش...
از عذاب دیدنم آزاد باش ...
آرزو دارم بفهمی درد را ...
تلخی برخوردهای سرد را ...
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/18 - 02:27 ·
7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ