سلام سهیل عزیز
کجایی؟!
نیستی؟!!!!!
منم دلم واست تنگ شده

مرسی نداجان..
ازابرازلطفت ... بدنیست..شکر...دل به دل راه داره..منم دلتنگ همه تون بودم..وخوشحالم که باردیگه بخت بامن یاربودوسعادتی دست دادو تونستم باشماعزیزان تجدیددیدارکنم...علی الخصوص...شماندای بااحساس..شماچطوری نداجان؟سلامتی؟دنیابه کامت هست؟
دوستدارهمه شما:
نیما
نیما

ميلاد باسعادت داش اميد را به تمامي هموطنان تبريك ميگوييم

هستم نىما جان..درگىر درس و مشقم.. هر فرصتى که پىدا کنم سر مىزنم..شما که عزىزى..نباشمم به ىاد همتون هستم..مرسى از لطفت..

#عالــــــــــی بود حمیدرض

ممنونم آبجی مهناز عزیز

مرسی از محبت دلنشینت عزیزدلم

و اما مادر زن:
وزیر جنگ، مسئول براندازی نرم، حاکم خانواده ی همسر، مخرج مشترک نظر اعضای خانواده ی همسر که از نفوذی ویژه برخوردار بوده و اگر با سیاست دم او را ببینید همهی مشکلات سهل میشوند و در غیر این صورت زندگی به کامتان تلخ گشته و به این نتیجه خواهید رسید که ازدواج بزرگترین اشتباه یک مرد است!
.
و سر انجام عروس:
موجودیست لطیف و دوست داشتنی که به ناز و کرشمه شهره ی آفاق است، لباسی سپید در بر کرده و به سان فرشته ها میماند، بدی در او جایی ندارد و هر چه بدیست از اعضای خانواده ی اوست، سلاحی مرگبار دارد که مهریه نامند و به اراده ای داماد را از گیتی ساقط کرده و روزگارش سیاه کند.

ای ول داداش شهریار دایک دار دمت گرم

سلااام..

مرسی عزیزم

ممنون نیما