یافتن پست: #آشنایی

رضا
رضا
بچه ها دوست خیلی خوبم گیلداد عزیز اومده اینجا عضو شده تحویل بگیرین بابا گیـلداد
mehrab
صوره_قصائد_مجنون_ليلى_0.jpg mehrab
خداوندا
دلی دریا به من ده
در او عشقی نهنگ آسا
به من ده...
حریفان را بس آمد قطره ای چند،
بگردان جام وآن دریا به من ده...
زمجنونان دشت آشنایی،
منم امروز!
آن لیلا به من ده...
... ادامه
دیدگاه · 1392/10/28 - 20:13 ·
5
zoha
zoha
نرجان بیخودی می خسته دیلا

نبا آزار دئن بشکسته دیلا

تو کی می حال روزا آشنایی

چره سرواری می دسه بسته دیلا

برگردان:

بیخود دل رنجور مرا آزار نده

دلم شکسته است

تو که از روزگار سختم با خبری!

چرا باری بردوشم می گذاری....
... ادامه
✔♥Дℓɨ♥✔
✔♥Дℓɨ♥✔
دیدگاه · 1392/10/25 - 02:18 ·
7
ıllı YAŁĐA ıllı
24120205581508472243.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
متولد سالِ 1369و شهره تهران
که اکنون در ارمنستان زندگی میکنه
از حدوده سن 13.14 سالگی
به علتِ شرایط کار پدرش مجبور به ترک ایران میشه
و بعد از مدتی باحسین رحمتی آشنا میشه
دقیقاسال هایی که حسین برا درس خوندن رفته بود ارمنستان
در همین زمینه با صادق آشنامیشن.
صادق قبل از این آشنایی علاقه به رپ داشته
وحتی شعر هم مینوشته.
ولی از زمانی که با حسین رفیق میشه
بیشتر به سوی اینکار کشیده میشه.
و اولین ترکِ رسمیش هم در دی ماه 1389 به هــمراهی حــــسین
به نام «جفت کفش»که یکی از ترک های«آلبوم صبح بخیر ایران» بود.«
... ادامه
رضا
رضا
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت/آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت/جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت

سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع/دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت

آشنایی نه غریب است که دلسوز من است/چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت

خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد/خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت

چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست/همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت

ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم/خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت

ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی/که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت





غزل شماره ۱۷
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
بچه ها کودک درونم{-88-}
کودک درونم بچه ها{-223-}
دیوونه هم خودتونین{-54-}
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
پسر : سلام.خوبی؟مزاحم نیستم؟

دختر: سلام. خواهش می کنم.? asl plz

پسر : تهران/وحید/۲۶ و شما؟

دختر‌ : تهران/نازنین/۲۲

پسر : اِ اِ اِ چه اسم قشنگی!اسم مادر بزرگ منم نازنینه.

دختر: مرسی!شما مجردین؟

پسر : بله. شما چی؟ازدواج کردین؟

دختر : نه. منم مجردم. راستی تحصیلاتتون چیه؟

پسر : من فوق لیسانس مدیریت از دانشگاه MIT اَمِریکا دارم. شما چی؟

دختر : من فارغ التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سُربن فرانسه هستم.

پسر : wow چه عالی!واقعا از آشناییتون خوشحالم.

دختر : مرسی. منم همین طور. راستی شما کجای تهران هستین؟

پسر: من بچه تجریشم. شما چی؟

دختر : ما هم خونمون اونجاس. شما کجای تجریش می شینین؟

پسر : خیابون دربند. شما چی؟

دختر : خیابون دربند؟ کجای خیابون دربند؟

پسر : خیابون دربند. خیابون…… کوچه……پلاک….شما چی؟

دختر : اسم فامیلی شما چیه؟

پسر : من؟ حسینی! چطور؟

دختر : چی؟وحید تویی؟ خجالت نمی کشی چت می کنی؟تو که گفتی امروز با زنت می خوای بری قسطای عقب مونده خونه رو بدی.!مکانیکی رو ول کردی نشستی چت می کنی؟

پسر : اِ عمه ملوک شمائین؟چرا از اول نگفتین؟راستش! راستش!دیشب می خواستم بهتون بگم امروز با فریده…. آخه می دونین………..

دختر : راستش چی؟ حالا آدرس خونه منو به آدمای توی چت میدی؟می دونم به فریده چی بگم!

پسر : عمه جان ! تو رو خدا نه! به فریده چیزی نگین!اگه بفهمه پوستمو میکّنه!عوضش منم به عمو فریبرز چیزی نمی گم!

دختر :‌ او و و و م خب! باشه چیزی بهش نمیگم. دیگه اسم فریبرزو نیاریا! راستی من باید برم عمو فریبرزت اومد. بای

پسر : باشه عمه ملوک! بای……{-18-}{-18-}{-18-}
Majid
Biographi-01.png Majid
نام:

مجید خراطها

لقب:

سلطان احساس

فعالیت هنری:

خواننده، ترانه سرا، آهنگساز، تنظیم کننده، میکس و مسترینگ، نوازنده

تاریخ تولد:

1361/07/07 تهران

محل سکونت:

تهران

بیوگرافی خانوادگی:

کوچکترین فرد خانواده 7 نفره، دارای 1 خواهر و 3 برادر

از جمله برادران:

وحید خراطها (خواننده و آهنگساز) ، پروفسور سعید خراطها (جامعه شناس و آسیب شناس)

سال شروع کار با موسیقی:

1370

سال شروع سبک سنتی:

1376

سال شروع سبک پاپ:

1380

گروه های کاری وی:

گروه باران و گروه اهورا

آشنایی با ساز های:

سه تار، تار، تنبور، گیتار، دف، تومبار، لید گیتار، گیتار باس، پیانو و ویلون

آمار کنسرت:

280 کنسرت غیر رسمی + 2 کنسرت رسمی (سالن میلاد، تالار اریکه)

رکورد های اجرای کنسرت:

رکورد دار اجرای کنسرت با بیشترین تماشاچی (50،000 نفر - بادرود)

خاطره انگیز ترین ترانه ها:

خدانگهدار و مسافر (مسافر،‏ رتبه پنجم خاطره انگیزترین ترانه را در نظرسنجی شبکه Manoto1 کسب نمود)

همخوانی Feat:

وحید خراطها، مهدی ابراهیمی

مدیر برنامه:

اسماعیل قاسمی - 09121247220

سامانه پیامکی SMS:

3000480480

ایمیل شخصی:

[email protected]

فیسبوک رسمی:

Majid.Kharatha.Music

سایت رسمی:

MajidKharatha.net
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
442287_ZXZhbyWF.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
چشمای منتظر به پیچ جاده
دلهره های دل پاک و ساده
پنجره ی باز و غروب پاییز
نم نم بارون تو خیابون خیس

یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من می کوبه
سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه
غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده
برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده

چشمای منتظر به پیچ جاده
دلهره های دل پاک وساده
پنجره ی باز و غروب پاییز
نم نم بارون تو خیابون خیس

یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من می کوبه
سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه
غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده
برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده

تو ذهن کوچه های آشنایی
پر شده از پاییز تن طلائی
تو نیستی و وجودم و گرفته
شاخهء خشک پیچک تنهایی

یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من می کوبه
سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه
غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده
برام یه یادگاریه جزءاون چیزی نمونده

{-35-}
...
...
باتوأم
این منم نیما
ازتبارعشاق اساطیری
که تورامیخوانم...
خوب گوش کن..
اینک
بازبان بی زبانی
واژه واژه
سطربه سطر
تورامیسرایم
تویی که هم
زخم بودی
هم مرحم
هم دوست بودی
هم دشمن
هم آشنابودی
هم غریبه
هم بیگانه بودی
هم خودی
هم بامن ازعشق میگفتی
هم انکارمیکردی
عاشقانه هایت را
هم محرم بودی
هم مجرم
گه چون رفیق بودی
گه چون رقیب
گه باطرف بودی
گه بیطرف
گه آسایه خاطربودی
گه بارخاطر
گه خواندی
گه راندی
گه پابه پایم آمدی
گه ماندی
... ادامه
Morteza
DSC00219.jpg Morteza
دیروز سفری کوتاه به دانشگاه سابقم داشتم.. دانشگاهی که برای من حکم بهترین ها رادارد.. هیچ گاه یادم نمی رود زمانی که پایم به آنجا باز شد برای انتقالی و بازگشت به هر دری می زدم به هیچ قیمتی نمی خواستم بمانم.. همه اش گله از خدا که چرا چنین شد.. حالا می فهمم که چرا می گویند اگر خدا نامطلوبی را سر راهت قرار داد بدان به صلاح توست.. این جمله برای من مصداق دارد..
چندماهی گذشت و عادت کردیم.. جای پایمان حسابی سفت شد..
دوستان بودند و زندگی شیرین خوابگاهی.. اما اگر بخواهم از حال دلم بگویم آنچنان روبراه نبود.. گویی چیزی کم داشت که در پی اش به هر دری می زد.. نمی دانم اسمش را چه بگذارم..
به قول حافظ سخن عشق نه آن است که آید به زبان...
چند ترم گذشت.. کسانی را دیدم که خوب تر از هر خوبی بودند.. دلشان مثل آینه صاف و زلال بود.. نگاهشان آدم را آرام می کرد.. حرف هایشان چون مرهمی زخم را درمان می کرد.. آنها خدا را جوری می دیدند که با نگاه من فرق داشت.. از زندگی چیزی می خواستند که من نمی خواستم.. به یقین آنها بندگان مخلص خدا بودند.. و کسانی که زندگیم را رنگ و بویی دیگر دادند.. گمشده من همان بود که از آنها آموختم... و آرام آرام همه چیز عوض شد... دیگر خوشی های گذشته برایم بی معنی شدند... هرچند نگاه های اطرافیان عوض شد اما من این "شدن" را دوست داشتم..
و دوستی من با شهدا از آنجا آغاز شد... وهمین آشنایی سرآغاز زندگی دوباره من شد..
دیروز که در دانشگاه قدم می زدم لحظه لحظه ی آن روزها برایم زنده شد.. دلم حسابی تنگ شد.. برای همه چیز.. یادم آمد اعتکاف سال پیش را.. مراسم هایی که در مسجد برگزار می شد و با دوستان می رفتیم.. مراسم چهلم شهید رحیمی و..
سری هم به دوستان شهیدم زدم.. سه شهید گمنام..سه دوست..سه همراه.. سه عزیز.. کسانی که لحظه های دلتنگی ام را همدم بودند.. شنواتر از هر کسی به حرف هایم گوش می دادند و در آن شهر غریب برایم برادری می کردند.. خدا می داند که چقدر دلم برایشان تنگ شده بود...
گاهی یک لحظه یک تصویر یک نگاه یک حال و یک تلنگر زندگیت را زیر و رو می کند...
و چه خوب می شود اگر آن تلنگر راهت را به سمت نور و آرامش عوض کند...
... ادامه
MahnaZ
MahnaZ
زنِ چه حالی می‌کنه! دلِش که بگیره می‌گه فلان آهنگتو بخون واسم {-137-}
bamdad
bamdad
هر آشنایی تازه ...

اندوهی تازه است

مگذارید که نام شما را بدانند

و به نام بخوانندتان !

هر سلام...

سرآغاز دردناک یک خداحافظ است!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/08/21 - 18:45 ·
7
MINA
th.jpeg MINA
ترجیح میدهم که ترجیحم ندهی...!

از همان ابتدا...

قرار تو به ماندن نبود...

یک آشنایی ساده وبعد هم تمام...
ıllı YAŁĐA ıllı
_files_f1ccbf0b7c045b8042cc1c2597ac0d3c_01.jpg ıllı YAŁĐA ıllı

این آبشار در روستای ورزان که در ضلع شمال غربی سوباتان واقع شده
و فاصله آن تا شهرک سوباتان حدود 4 کیلو متر است قرار دارد .
آب رودخانه ورزان یکی از شاخه های اصلی رودخانه لیسار است
که از چشمه های ییلاقات بالا دستی سر چشمه گرفته
در مسیر خود هنگام ریزش از صخره های عظیم ورزان
آبشار زیبا و دیدنی که ارتفاع آن حدود 30 متر است را تشکیل می دهد
ساکنین روستای ورزان که بیش از 50 خانوار هستند اکثراً اهالی
روستاهای هره دشت شمالی و جنوبی و کوهپایه نشینان لیسار هستند
که عموماً به شغل دامداری و دامپروری مشغولند

بدلیل پایین بودن دمای هوای این منطقه
به علت ارتفاع بیشتر نسبت به سطح دریا ،
شقایق ورزان نیز دیرتر از شقایق سوباتان شکوفه می زند .
... ادامه
Mostafa
Mostafa
و از

Soy un hombre muy honrado
que me gusta lo mejor
A mujeres no me falta
ni el dinero ni el amor


Jineteando en mi caballo
por la sierra yo me voy
Las estrellas y la luna
ellas me dicen donde stoy


Chorus:
Ay ay ay ay ay ay mi amor
Ay mi morena de mi corazón


Me gusta tocar guitarra
me gusta cantar el sol
Mariachi me acompana
cuando canto mi canción


Me gusta tomar mis copas
aguardiente es lo mejor
También el tequila blanco
con su sal le da sabor

اینم ترجمه انگلیسیش

I am a man of honor
and I like it that way
I don't lack for women
or money or love



Riding on my horse
over the mountain range I go
The stars and the moon
tell me where I am.

Ah ah ah ah, ah my love
Ah the dark woman of my heart!

I like to play the guitar
I like to sing the sun
Mariachis accompany me
when I sing my song.

I like to take a drink
brandy is the best
Also a white tequila
with some salt for flavor.

من یک مرد بسیار شریف هستم
که بهترین

چیزها رو دوست
دارم
عشق
به پول و زن برام
اهمیتی نداره
اسبم را هی
می کنم و در کوهپایه ها شروع به
تاخت و تاز می کنم
ماه و ستاره
ها در مسیر مرا راهنمایی می کنند
من دوست دارم گیتار بزنم و سل بخوانم
و دوست
دارم
که در هنگام خواندن آهنگم،ماریاچی مرا همراهی کند
من دوست دارم

جام شراب بنوشم
ترجیح میدهم آگرونته باشد،تکیلا با مزه نمکینش هم خوب است
آی آی آی آی

آی ای عشق
من دوستت دارم دختر
سبزه از صمیم
قلبم
... ادامه
صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ