یافتن پست: #آغوش

متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
وقتی یه مرد زنش رو از پشت سر در آغوش میگیره

معناش واسه زن خیلی بیشتر از یه آغوشه

وقتی مردو پشتش حس میکنه

حس میکنه که یه حامی داره که عین کوه پشتشه

یعنی احساس امنیت و آرامش

قدرت مردشو حس میکنه و بهش افتخار...
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/2 - 18:43 ·
10
Majid
10292484_503190479807333_2788529354131637351_n.jpg Majid
هر شب وقتی تنها میشم حس میکنم پیش منی
دوباره گریه ام میگیره انگار تو آغوش منی...
دیدگاه · 1393/06/26 - 15:05 ·
5
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﻣﻨﻮﻁ ﺑﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻧﮑﻦ ...
ﺭﻭﯼ ﭘﺎﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﺗﺎ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﻧﯿﺎﺑﯽ ﻭ
ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺭﺍ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺧﻄﺎﺏ ﻧﮑﻦ ...
ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﮐﻪ ﺧﻄﺎﺏ ﺷﻮﻧﺪ ﺧﯿﺎﻻﺗﯽ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ, ﻫﻮﺍ ﺑﺮﺷﺎﻥ ﻭ ﺗﻮﺭﺍ
ﺑﻪ ﻫﺮ ﺟﻬﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻣﯿﺒﺮﻧﺪ ...
ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﺸﺮﻭﻁ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﮐﻨﯽ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﻒ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﯿﮕﺬﺍﺭﯼ ...
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﮐﻪ ﻣﻬﻢ ﺗﻠﻘﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺗﻐﯿﯿﺮﺕ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ...
ﺁﻧﻮﻗﺖ ﺗﻮ ﻣﯿﻤﺎﻧﯽ ﻭ ﯾﮏ ﺩﻭﮔﺎﻧﮕﯽ ﺷﺨﺼﯿﺖ ...ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﺴﯽ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ,
ﻣﺒﺎﺩﺍ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺑﺎﺯي ﺂﻟﺖ ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺷﻮﯼ ...
ﻣﮕﺬﺍﺭ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺗﺎﯾﯿﺪ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﺷﺪ ..
ﺑﺎ ﺩﻫﻦ ﮐﺠﯽ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺩﺭﻭﻧﯿﺖ, ﺣﻔﻆ ﻇﺎﻫﺮ ﮐﻦ ...
ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺷﻬﺎﯼ ﭘﯿﺶ ﭘﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻫ ﭙﻨﺎﻩ ﻧﺒﺮ ...
ﻫﺮ ﺗﺎﺯﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﺭﻧﺠﯽ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﺳﺖ.
ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﻪ ﺗﺎﺯﻩ ﻭﺍﺭﺩﻫﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ ...
ﺩﺳﺖ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺕ ﺭﺍﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺩﺭﺍﺯ ﻧﮑﻦ ﺗﺎ ﻣﻨﺖ ﻫﯿﭻ
ﺧﺎﻃﺮﻩ ﯼ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ ﺍﺕ ﻧﺒﺎﺷﺪ ...
ﺟﻬﺎﻥ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺍﻓﺘﺎﺩ
ﻣﺎﺩﺍﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﯿﻔﺘﺎﺩﻩ ﺑﺎﺷﯽ
... ادامه
شهرزاد
10702076_969485163078237_6739456787657733355_n (1).jpg شهرزاد
باید معجزه ای بی آفرینم
مثلا وقتی تو دارد اخمت می آید
قبل از آنکه بنشیند رویِ صورتت
من بوسه بارانت کنم
که اصلا یادت برود اخم داشته ای
یا اینکه وقتی من می خواهم با تو قهر کنم
قبل از فکرش مرا در آغوش بگیری
و من یادم برود اصلا برایِ چه می خواستم لوس شوم
قهر کنم .. و مهربانی هایم را
نثارِ بودنت نکنم ؟
باید معجزه ای بی آفرینم
که خنده هایمان به گوشِ دنیا برسد
تا همه بخندد
پیش از آنکه اشک بر چشمانشان سرازیر شود ...


عادل دانتیسم
... ادامه
دیدگاه · 1393/06/22 - 11:38 ·
5
bamdad
bamdad
می بویمت

می رویمت..

من بر نقطه نقطه ی وجودت

رشد خواهم کرد

عطر تنت

شمیم پراکنده در هوای من است...

صبح با نفسی عمیق در تو بیدار می شوم

و سراسر روز

شناور در نبض کوبنده ی توام...

من بیمار از تو

وزنده در توام

بیا در آغوشم

تا خویشتنت را ببینی!

{-35-}
دیدگاه · 1393/06/18 - 21:59 ·
6
Mohammad
NiCF3BjOTh.jpg Mohammad
دلت که گرفت، دیگر منت زمین را نکش
راه آسمان باز است، پر بکش
او همیشه آغوشش باز است، نگفته تو را میخواند ؟
اگر هیچکس نیست، خدا که هست...
... ادامه
√√★nima★√√
√√★nima★√√
ﺑﻪ ﭼﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟

،ﺗﻮ ﮐﻪ اﻧﺘﺨﺎﺑﺖ را ﮐﺮدﻩ ای ،ﻓﺎﺣﺸﻪ زﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﻦ ﻣﯿﻔﺮوﺷﺪ ،ﻓﺎﺣﺸﻪ ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ را در آﻏﻮش داری دﯾﮕﺮی را زﯾﺮ ﺳﺮ !...و ﺧﺎﻃﺮات دﯾﮕﺮی را در ﻗﻠﺐ{-6-}
دیدگاه · 1393/06/17 - 19:39 ·
1
bamdad
bamdad
تنهایی عار نیست....

اتمام حجت است ب آغوش های بی درو پیکر........
دیدگاه · 1393/06/4 - 22:17 ·
2
صوفياجون
Alissa1.jpg صوفياجون
bamdad
bamdad
گفتم خدایا عاشقم کن خدا خندیدو گفت:
اوکه باشد مرا از یاد میبری...
قسم خوردم که تا ابد در یادم میمانی...
خدا او را به من داد و نظاره گر شد...
دستانش راگرفتم....
خدا دلش لرزید!!!
بوسیدمش....
خدا گریست!!!
درآغوش گرفتم....
خدا دورشد!!!
حالامن نه خدا را پیدا می کنم نه او را....
خدا در میان گناهانم گم شده و او در آغوش دیگری.......

:(
دیدگاه · 1393/05/27 - 21:08 ·
4
iman
iman
دل آدم چه زود خر میشه!
با یک “دلخوشی”
با یک ” هستم ”
با یک ” نترس ”
با یک ” نوازش ”
با یک ” آغوش ”
و چه راحت خرد میشه
با یک نگاه “متفاوت ”
با یک حرف ” نامتعارف ”
... ادامه
bamdad
bamdad
الو؟؟... خونه خدا؟؟ خدایا نذار بزرگ شم
الو ... الو... سلام
کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟
مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟
پس چرا کسی جواب نمی ده؟
یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس. بله با کی کار داری کوچولو؟
خدا هست؟ باهاش قرار داشتم. قول داده امشب جوابمو بده.
بگو من می شنوم .کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار دارم ...
هر چی می خوای به من بگو قول می دم به خدا بگم .
صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟؟؟
فرشته ساکت بود .بعد از مکثی نه چندان طولانی:نه خدا خیلی دوستت داره.مگه کسی می تونه تو رو دوست نداشته باشه؟
بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست وبر روی گونه اش غلطید وباهمان بغض گفت :
اصلا خدا باهام حرف نزنه گریه می کنما...
بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛
بگو زیبا بگو .هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی می کند بگو...دیگر بغض امانش را بریده بود
بلند بلند گریه کرد وگفت:
خدا جون خدای مهربون،خدای قشنگم می خواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا...
چرا ؟این مخالف تقدیره .چرا دوست نداری بزرگ بشی؟
آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ،ده تا دوستت دارم .اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه
فراموشت کنم؟
نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟
مثل خیلی ها که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.
مثل بقیه که بزرگن و فکر می کنن من الکی می گم با تو دوستم.
مگه ما باهم دوست نیستیم؟
پس چرا کسی حرفمو باور نمی کنه ؟
خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟مگه این طوری نمی شه باهات حرف زد...
خدا پس از تمام شدن گریه های کودک گفت:
آدم ،محبوب ترین مخلوق من.. چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش می کنه...
کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب می کردند
تا تمام دنیا در دستشان جا می گرفت.
کاش همه مثل تو مرا برای خودم ونه برای خودخواهی شان می خواستند .دنیا برای تو کوچک است ...
بیا تا برای همیشه کوچک بمانی وهرگز بزرگ نشوی...
کودک کنار گوشی تلفن،درحالی که لبخندبرلب داشت در آغوش خدا به خواب فرو رفت
{-61-}
حمید
1343121245225228_large.jpg حمید
تو زن شدی......نه برای در حسرت ماندن یک بوسه !

برای ...خلق بوسه ای از جنس آرامش....

تو زن نشدی..که همخواب.....آدم های بیخواب شوی!

زن شدی...که برای خواب کسی رویا شوی!

تو زن نشدی.. که در تنهایت.. حسرت آغوشی عاشقانه را
داشته باشی..

زن شدی تا...تا آغوشی در تنهایی عشقت باشی
... ادامه
Morteza
fu2941.jpg Morteza
امروز با شاخه گلی سرخ ودستانی لرزان به دیدارت می آیم
این اشک های من از سردلتنگی است
دلتنگی برای بوسه زدن بر دستهای مهربانت
کاش بودی...
امروز دلم آتش گرفت ودوباره جای خالیت را حس کردم
می دانم جای تو خوب است
وفرشته های آسمان امروز را برایت جشن می گیرند
آخر میدانم که بهشت زیر پای توست....
کاش فقط امروز نگاهت را داشتم
خدایا کاش فقط یک بار دیگر
آغوشش را داشتم
... ادامه
bamdad
bamdad
تنت ک در آغوش کسی باشد



و "دلت" جای دیگر...



هزار خطبه هم بخوانند



"خــیــانــت" است

:(
Majid
2.gif Majid
مترسک آنقدر دستهایت را باز نکن

کسی تو را در آغوش نمیگیرد

"ایستادگی"

همیشه

"تنهایی"

دارد . . .
دیدگاه · 1393/05/12 - 11:31 ·
7
bamdad
bamdad
تنهايي



اتفاق سنگيني ست

كه هرشب

در آغوش من مي افتد
دیدگاه · 1393/05/10 - 22:37 ·
6
حمید
525401_rV6mQq7Z.jpg حمید
او همیشه آغوشش باز است، نگفته تو را می‌خواند
اگر هیچکس نیست، خدا که هست . . .

خدایا منو بغل کن .....
bamdad
bamdad
همین که هستی
همین که
لابلای کلماتم نَفَس میکشی ،
راه میروی ،
در آغوشم میگیری ،
همین که پناه ِ واژه هایم شده ای ،
همین که سایه ات هست ،
همین که کلماتم
از بی " تو " یی یتیم نشده اند ،
کافی ست برای یک عمر آرامش ؛
باش حتی همین قدر دور
حتی همین قدر دست نیافتنی...

{-41-}
دیدگاه · 1393/05/10 - 13:27 ·
6
bamdad
bamdad
ﻣﺮﻫﻢ ﺩَﺭﺩ ﻣـَـــــــــــﺮﺩ،ﮔﺮﯾـــــــــــــــﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ . . .
ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﯾﺎ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺭﻓﺘﻦ ﻧﯿﺴﺖ !
ﻣﺮﺩ ﮐﻪ ﺩَﺭﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﭘﺎﻫﺎﯾﺶ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ . . .
ﻗﺪﻡ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﻭ ﭘﺎ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﺩ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ !
ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﺪ

{-15-}
رضا
b48c5caa270b97eebb29a18949290e5d_500.jpg رضا
اگر حوصله داشته باشن کنیم .

فقط چند تا نکته رو رعایت کنید :
1. فقط یک بیت از شعر رو تو نظرات بنویسید و حتما اسم شاعر هم همراهش باشه در صورت امکان بزنید مثلا و...

2. شعری که می نویسید حرف اولش باید مشابه آخرین حرف شعری باشه که نفر قبلی نوشته .

3. طوری شعرها رو اضافه کنید تا بقیه هم مشارکت کنن یعنی بعد از نوشتن یک بیت شعر صبر کنید نفر بعدی جواب بده .

4. نظرات اضافی حذف میشن .

من یک بیت از حافظ رو میگذارم تا بقیه ادامه بدن .
دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید/زینهار ای دوستان جان من و جان شما
bamdad
bamdad
در آغوش شب



قصه میگویی از روز



و نمیدانی



کســــــــــــی



آن طرف تر



بی آغوش تــــــــــــو



خوابـــــــش نمیبرد..

:(
bamdad
bamdad
نمی‌دانم از دل‌تنگی عاشق‌ترم

یا از عاشقی

دل‌تنگ‌تر!

فقط می‌دانم

در آغوش منی

بی آن‌که باشی

و رفته‌ای

بی آن‌که نباشی ...

{-15-}
دیدگاه · 1393/04/31 - 22:43 ·
6
Majid
2-130.jpg Majid
خدایا
می‌خواهم برگردم به روزهای کودکی..
آن زمان‌ها که پدر تنها قهرمان بود
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه‌ى زمین، شــانه‌های پـدر بــود
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادرهای خودم بودند
تنــها دردم، زانوهای زخمـی‌ام بودند
تنـها چیزی که می‌شکست، اسباب‌بـازی‌هایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود!
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/31 - 02:49 ·
3
Majid
Majid
دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟
تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان عشق کن‌
ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟
مردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود
راستی تو این همه دیوانه می‌خواهی چه کار؟
مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!
در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟
خرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین
شرح این زیبایی از بیگانه می‌خواهی چه کار؟
شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن‌
گریه کن پس شانه‌ی مردانه می‌خواهی چه کار؟
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/31 - 02:46 ·
2
صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ