یافتن پست: #اتاق

zoolal
zoolal
مردی،شبی را در خانه ای روستایی می گذراند
و پنجره های اتاق باز نمی شد.
نیمه شب احساس خفقان کرد
و در تاریکی به سوی پنجره رفت.
نمی توانست آن را باز کند.
با مشت به شیشه پنجره کوبید
و هجوم هوای تازه را احساس کرد
و سراسر شب را راحت خوابید.
صبح روز بعد،
فهمید که شیشه ی کتابخانه ای را شکسته است
و همه ی شب پنجره بسته بوده است.
او فقط با فکر «اکسیژن» اکسیژن لازم را به خود رسانده بود.
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/20 - 18:49 ·
1
zoolal
zoolal
دختر است دیگر

بعله از اتاق فرمان اشاره میکنن که پسر است

فقط شبیه دختراست !
bamdad
bamdad
خوابانده ام !





ساعت اتاق را خوابانده ام !




بی کوک ، بدون باطری


تا حتی هوس یک ثانیه حرکت هم به سرش نزند . . !


گورِ پدر دقایق !


بی تو بودن شمارش نمیخواهد
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/18 - 22:58 ·
6
zahra
zahra
ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﻮﯼ ﮐﺎﻓﻪ ﺗﺮﯾﺎ ﮐﺎﭘﻮﭼﯿﻨﻮ
ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ،
ﭘﺴﺮﯼ ﺍﻭﻣﺪ ﯾﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺗﺎﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ
ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﺵ
ﻭﺭﻓﺖ !
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﮐﻠﻨﺠﺎﺭ ﺭﻓﺖ
ﮐﻪ ﮐﺎﻏﺬﻭ
ﺑﺮﺩﺍﺭﻩ ﯾﺎ ﻧﻪ ؛ ﺁﺧﺮ ﺍﻭﻥ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ
ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻻﯼ
ﺩﻓﺘﺮﺵ .
ﺷﺐ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ
ﭘﺴﺮ ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ
ﺁﻏﺎﺯ ﺭﺍﻩ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺑﺎﺷﻪ ﯾﺎ ﺷﺎﯾﺪ
ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ? ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ
ﺩﻝ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺯﺩ ﮐﺎﻏﺬ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﺑﺎ ﮐﻤﺎﻝ
ﺗﻌﺠﺐ ﺩﯾﺪ
ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﺑﺎ ﺧﻂ ﺯﯾﺒﺎ ﻧﻮﺷﺘﻪ
ﺷﺪﻩ :
.
.
.
.
.
.
.
ﮐﺎﭘﻮﭼﯿﻨﻮ ﺭﻭ ﺑﺎ ﻧﯽ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﻥ ﺑﺰﻏﺎله
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/17 - 10:57 ·
2
ოօհʂεղ
ოօհʂεղ
اومدم خونه ،
مادربزرگم تا منو دید گفت : بالاخره یاد گرفتم sms بدم !
گفتم: چی میگی ؟
عمــــــراً اگه یاد گرفته باشی!
اینو گفتم و رفتم تو اتاقم … چند ثانیه بعد یه مسـیج با این مـضمون از طرف مادربزرگم اومد : گـــه نـخــــــور …!
ها!
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/16 - 00:48 ·
3
bamdad
bamdad
تاریکی اتاقم شکسته می شود با نوری ضعیف …

لرزشی روی میز میفتد …

از این صدا متنفر بودم اما …

چشم هایم را میمالم …

new message …

تا لود شود آرزو می کنم … کاش تو باشی …

سکوت می کنم ، آرزوی بی جایی بود !!

{-60-}
بیکار عاشق
بیکار عاشق
****** ******
************ ************
************** **************
******شیشه پنجره را باران شست..******

*************از دل من اما*************

****چه کسی نقش تو را خواهد شست؟****

*********آسمان سربی رنگ*********

**من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ**

**می پرد مرغ نگاهم تا دور**

****وای، باران****

***باران***

****

*
... ادامه
bamdad
bamdad
" بهار "

گفتند :

بهار می آید

و من

فاصله ی این اتاق را

تا خیابان

آغوش شدم.

چرا نیامدی؟!
دیدگاه · 1393/01/11 - 21:23 ·
9
bamdad
bamdad
ﺑﺎﺧﺘﯿـﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ...
ﺑﺎﺧﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻧﻤﺎ ...
ﺑﺎﺧﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﻗﻠﺒﻬﺎﯼ ﺳﻨﮕﯽ ...
ﻭ ﺣﺎﻝ
ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﺗﺎﻗﻤﺎﻥ...
ﺗﻨﻬـــــــﺎ
ﺣﻤﺎﻗﺘﻬﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻤﺎﺭﯾﻢ
ﻭ ﺁﺭﺍﻡ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺯﺍﺩﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺳﻨﮓ ﺑﺎﺵ
ﺗﺎ
ﺳﻨﮓ ﺳﺎﺭ ﻧﺸـــــــﻮﯼ
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/11 - 20:54 ·
9
mostafa AZ
mostafa AZ
خسته و کوفته اومدم خونه داداشم رو در پذیرایی یادداشت گذاشته یه نوشته گذاشتم تو اتاقت برو بردار...
رفتم تو اتاق دیدم نوشته سرت کلاه گذاشتم یادداشت اصلی پشت همون برگه ایه که رو در بود...
رفتم یادداشت رو درو کندم پشتش نوشته یه یادداشت تو یخچاله زیر ظرف میوه ها...
منم حرصم گرفت بدون توجه به یادداشت یه نیمرو درست کردم و خوردم...بعد ناهار یادداشت زیر ظرف میوه رو خوندم دیدم نوشته ما رفتیم خونه خاله اما مامان برات پیتزا که دوست داری درست کرده گذاشته تو فر...اما اگه نیمرو خوردی دیگه پرخوری نکن بذار اومدم باهم میخوریم..
... ادامه
mostafa AZ
mostafa AZ
دیروز بابام اومد اتاقم در زد گفت : اجازه هست بیام تو ؟ منم گفتم نه الان وقت ندارم!!! . . . . . . . آره دیگه خونه ما اینجوریاس !! فقط قراره آخر هفته بزرگای فامیل بیان خونمون جمع بشن بابامو قانع کنن که از ارث محرومم نکنه
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/11 - 15:09 ·
6
bamdad
bamdad
کجایی سهراب؟

کجایی که ببینی دیگر هیچکس مثل تو فکر نمیکند

همه راه خانه دوست را گم کرده اند

شبنم فروش ها به جای شبنم اشک به مردم میفروشند

درسبد های پر خواب این انسان نماها،جایی برای سیب سرخ خورشید نیست

شاخه گل های معرفت راهم از بیخ و بن کنده اند

راستی...

یادم رفت بگویم:

تو حق داشتی...

پشت دریا ها یک شهر بود

شهر عشق....

آدمهای این دوره و زمانه به دیوار های کاه گلی و باران خورده آن هم رحم نکردند...

من هم مدتی است نقاشی آخرتو را به پنجره اتاقم زده ام...

میدانی چرا؟

تا هنوز تصور کنم:

دست هر کودک ده ساله ی شهر،شاخه معرفتی است....

پشت دریا ها شهری است...

{-60-}
دیدگاه · 1393/01/9 - 19:07 ·
5
zahra
zahra
کی میتونه تو عید درس بخونه؟{-43-}
{-40-}{-40-}{-40-}{-40-}
bamdad
bamdad
برگشت گفت: "پیر شوی مادر!"

با خودم گفتم: بد هم نمی گوید؛

پیر شوم،

آلزایمر بگیرم،

از کنار کوچه تان که رد می شوم، چشمم به پنجره اتاقت نیفتد... دلم هزار راه نرود.



پیر شوم،

آلزایمر بگیرم

و هیچ وقت یادم نیفتد که طعم آخرین بوسه ات چقدر روی دلم سنگینی می کند!
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/7 - 21:50 ·
6
bamdad
bamdad
اشکالی ندارد… در همین اتاق می مانم تا اخر عمر
مگر حبس ابد را مجرمان تحمل نکرده اند؟
دوست داشتنت ،زندان من است…
صوفياجون
card-postal-Amazing-ir-6.jpg صوفياجون
من هنو نخریدم شماها خریدین؟؟؟ حالا قرار فردا بعد کار برم بخرم منتظرم ارزون شن خیلی گرونن پارسال من سه تا ماهی خریدم دونه 500 الان دونه 4000 تومن حالا ریزاش
فردا فقط ماهی بگیرم با یه گلدون گل واسه مقبره ای که تو مسجدمونه روز اول عید ببرم بزارم تو اتاقش {-35-}{-35-}{-35-}
bamdad
bamdad
.
ما امسال میخوایم واسه چهارشنبه سوری یکی از پرایدامونو آتیش بزنیم ،
تازه شاید پوست پسته هامو بریزیم توی آتیش که بیشتر گُر بگیره …
الان متوجه سطح اقتصادی ما شدید یا بیشتر مسئله رو بشکافم ؟
{-11-}
bamdad
bamdad
گاهی اوقات ،

که دلم برایت تنگ می شود ،

در اتاق را می بندم ،


و صدای موزیک را بلند میکنم ،

و آنقدر به سینه ام مشت می کویم ،

تا دلم به غلط کردم بیفتد و دیگر تنگت نشود. .
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/25 - 23:14 ·
5
صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ