یافتن پست: #ادامه

zahra
1396258467656674_large.jpg zahra
اینم عکس برف امروز-رشت :)
صوفياجون
yas.jpg صوفياجون


When I look at the world I am thinking about
Most people don’t wanna know the power of togetherness
But I still think that real music can settle this
And good people, not evil teaching the little ones
How to be devilish
Thank God I’m livin, ain’t odd I’m driven
Fake frauds, y’all pitching flaws
With the music we kill hate
Then we design applause,
Everybody could mend the gap
Just take a look at TECH N9NE & YAS
I know it’s possible, saw thru my optical
That we headed for better, when I can rock a show
With YAS, I know it’s God who pushed him
And I know that all of us are different
But mother was a Christian, on a mission
Cause that Christian married a Muslim
……. یاس ….
من ، کنار تو تا ابد ،این مسیر و ادامه میدم
بدون تا آخر دنیا من همراهتم با یه قلب
هـــی ، پر از حقیقت های تلخ
هـــی ،این مسیر و ادامه میدم
بدون تا آخر دنیا من همراهتم تا پای مرگ
دنیا مثل ماشینه که هر چرخش داره یه طرف میره
و تنها اتفاق اینه که تو داری میبینی که دنیا داره به درک میره
گوش من شده پر از حرفاتون
صدا من شده بلند تر با تو
ای کاش یه دولت مرد با بمب
که جاشو میدادبه هنرمند با ذوق
آه ، ولی حالا وقتشه منو تو با کلمات جدید
کمک کنیم قبل از اینکه برسه
به تلفات سرطان زمین
کشورها میخوان که پرچم همدیگه رو ببرن پایین
با اینکه، ما ادما فقط از ته دلمون یه هدف داریم
SOLH
اینو میدونم که توهم ،هم نیتی
تو هم مثل من فقط در به در به دنبال امنیتی
کلمه یعنی یکبار دیگه
منو تو و تکرار اینکه
دنیای ما نیاز مند به رفتار ، گفتار، پندار نیکه

من ، کنار تو تا ابد، این مسیر و ادامه میدم
بدون تا آخر دنیا من همراهتم با یه قلب
هـــی ، پر از حقیقت های تلخ
این مسیر و ادامه میدم
بدون تا آخر دنیا من همراهتم تا پای مرگ
♫♫♫
That’s why most people like my dark side
Cause evil is ruling and that should not be achieved
Take a look at our lives, all of us bein apart lies
Hard cries, from our eyes, so we start ties
Iran to Missouri, we’re calming the fury
ا
Aaron in this surely keeping it real honest and purely
It’s hope, the name of Iran and Missouri
ایمان اسمه این
ایران و میزوری
اینو میدونی ما کاراکترای بیدار قصه ایم
... ادامه
حامد@ پسر تنها
45.gif حامد@ پسر تنها
خب دیگه منم برم بخوابم که دیگه خسته شدم ایشلا سال خوبی داشته باشین همگی یا علی {-35-}
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
یک سال دیگه از سفر پرپیچ و خمِ زندگی طی شد...مثل حس تشویش لحظه‌ی تحویل سال، مثل حس شادی و غم گره‌خورده بهم... یه همچین حسی دارم توو این لحظه...

واسه نو شدن یه بهار ِ دیگه از زندگی از ته دل حوّل حالنا الی احسن الحال زمزمه می‌کنم...

خدایا دلگرمم به همراه بودنت و بودن ِ اونهایی که دلیل ادامه‌ی این سفرند برام
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
subway-surfers-android.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
Mostafa
Mostafa
ادامه فعالیت‌های اقتصادی در زندان

جراید: بابک زنجانی و افتتاح نمایندگی مازراتی از داخل اوین
Mostafa
Mostafa
ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺑﺮﺍﻡﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻗﺴﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﯿﻪ:
ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺷﺐﻣﻮﻗﻊ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﺍﺯ ﺩﻩ ﭘﺪﺭﯼ ﺗﻮ ﺷﻤﺎﻝ ، ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩ ﺍﺻﻠﯽ ﺑﯿﺎﺩ، ﯾﺎﺩﺑﺎﺑﺎﺵ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﮐﻪ ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﺟﺎﺩﻩ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺑﺎ ﺻﻔﺎ ﺗﺮﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﺟﻨﮕﻞﺭﺩ ﻣﯿﺸﻪ!
ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﻨﻪ:
... ﻣﻦ ﺍﺣﻤﻖ ﺣﺮﻑﺑﺎﺑﺎﻡ ﺭﻭ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﭘﯿﭽﯿﺪﻡ ﺗﻮ ﺧﺎﮐﯽ.
۲۰ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩ ﺩﻭﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ
ﮐﻪ ﯾﻬﻮ
ﻣﺎﺷﯿﻨﻢ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺷﺪ ﻭ ﻫﺮﮐﺎﺭﯼﮐﺮﺩﻡ ﺭﻭﺷﻦ ﻧﻤﯿﺸﺪ. ﻭﺳﻂ ﺟﻨﮕﻞ، ﺩﺍﺭﻩ ﺷﺐ ﻣﯿﺸﻪ، ﻧﻢ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﻫﻢ ﮔﺮﻓﺖ. ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﯾﮑﻤﯽ ﺑﺎﻣﻮﺗﻮﺭ ﻭﺭ ﺭﻓﺘﻢ ﺩﯾﺪﻡ ﻧﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ، ﻧﻪ ﺍﺯ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺳﺮ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺭﻡ!!
ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺟﻨﮕﻞ، ﺭﺍﺳﺖﺟﺎﺩﻩ ﺧﺎﮐﯽ ﺭﻭ ﮐﺮﻓﺘﻢ ﻭ
ﻣﺴﯿﺮﻡ ﺭﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻡ.
ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺗﻨﺪ ﺷﺪﻩﺑﻮﺩ. ﺑﺎ ﯾﻪ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ، ﺩﯾﺪﻡ ﯾﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺁﺭﺍﻡ ﻭﺑﯽ ﺻﺪﺍﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﻢ ﻭﺍﯾﺴﺎﺩ.
ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﯽ ﻣﻌﻄﻠﯽ ﭘﺮﯾﺪﻡ ﺗﻮﺵ.
ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺧﯿﺲ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﻪﻓﮑﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻮﯼ ﻣﺎﺷﯿﻨﻮ ﻧﯿﮕﺎ ﮐﻨﻢ ﻫﻢ ﻧﺒﻮﺩﻡ.
ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻋﻘﺐ ﺟﺎﮔﺮﻓﺘﻢ، ﺳﺮﻡ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺑﺎﻻ
ﻭﺍﺳﻪ ﺗﺸﮑﺮ ﺩﯾﺪﻡ ﻫﯿﺸﮑﯽ ﭘﺸﺖﻓﺮﻣﻮﻥ ﻭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺟﻠﻮ ﻧﯿﺴﺖ!!
ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ!
ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﻮﻣﺪﻡ ﮐﻪﻣﺎﺷﯿﻦ ﯾﻬﻮ ﻫﻤﻮﻧﻄﻮﺭ ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ.
ﻫﻨﻮﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﻭ ﺟﻔﺖ ﻭ ﺟﻮﺭﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺗﻮ ﯾﻪ ﻧﻮﺭ ﺭﻋﺪﻭ ﺑﺮﻕ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﻪ ﭘﯿﭻ ﺟﻠﻮﻣﻮﻧﻪ!
ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻨﻢ ﯾﺦ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ.
ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﺣﺘﯽ ﺟﯿﻎ ﺑﮑﺸﻢ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻃﺮﻑ ﺩﺭﻩ.
ﺗﻮ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎﯼ ﺁﺧﺮ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﻭ ﺑﻪﺧﺪﺍ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﺰﺭﮒ ﺧﺪﺍ ﺑﯿﺎﻣﺮﺯﻡ ﺍﻭﻣﺪ ﺟﻠﻮﭼﺸﻤﻢ.
ﺗﻮ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎﯼ ﺁﺧﺮ، ﯾﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﺯﺑﯿﺮﻭﻥ ﭘﻨﺠﺮﻩ، ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﻭ
ﻓﺮﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﭼﺮﺧﻮﻧﺪ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺟﺎﺩﻩﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﭼﻪ ﻣﺪﺕ ﮔﺬﺷﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﻭﻣﺪﻡ.
ﻭﻟﯽ ﻫﺮ ﺩﻓﻌﻪ ﮐﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﻪ ﺳﻤﺖﺩﺭﻩ ﯾﺎ ﮐﻮﻩ ﻣﯿﺮﻓﺖ، ﯾﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﻣﯿﭙﯿﭽﻮﻧﺪ.
ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﯾﻪ ﻧﻮﺭﯼ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﻭﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﻢ ﺗﺮﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍﻩ ﻧﺪﺍﺩﻡ.
ﺩﺭ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﻭﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ.
ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺗﻨﺪ ﻣﯿﺪﻭﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻫﻮﺍﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ.
ﺩﻭﯾﺪﻡ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﻧﻮﺭﺍﺯﺵ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮﯼ ﻗﻬﻮﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﻭ ﻭﻟﻮ ﺷﺪﻡ ﺭﻭ ﺯﻣﯿﻦ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺍﻭﻣﺪﻡﺟﺮﯾﺎﻥ ﺭﻭ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩﻡ، ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ، ﺗﺎ ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﮐﺖﺑﻮﺩﻧﺪ
ﯾﻬﻮ ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ ﻭﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺧﯿﺲ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺗﻮ،
ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ:
ﻣﻤﺪ ﻧﯿﮕﺎ! ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺣﻤﻘﯿﻪﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺎ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻣﺎﺷﯿﻨﻮ ﻫﻞ ﻣﯿﺪﺍﺩﯾﻢ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
0.343271001392083558_taknaz.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
TehRun2.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
صوفياجون
صوفياجون
شمام بچه بودین، مامان که قند میشکست کنارش مینشستین

و اون تیکه های نرم قندو برمی داشتین می خوردین{-7-}{-7-}
bamdad
bamdad
دوستت دارم ؟؟؟ نمیدانم....

عاشقتم ؟؟؟ نمیدانم....

"فقط یک چیز را خوب میدانم که تمام وجودم به یک لحظه با تو بودن بسته است"...

تنها میدانم که اگر یک روز بیدار شوم و چشمانم آسمان آبی را ببیند ولی تو در کنارم

نباشی نفسم میگیرد و دیگر جانی برای ادامه دادن این زندگی تلخ و دشوار ندارم...



بزرگ ترین خواسته ام از دنیا این است :

"برایم بمان عزیزم"
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/17 - 22:04 ·
6
متین (میراثدار مجنون)
100.jpg متین (میراثدار مجنون)
امید، بهترین سرمایه برای ادامه زندگی است...

باد با چراغ خاموش کاری ندارد
اگر در سختی هستی , بدان که روشنی . . .
Mohammad
naser_masoudi1.jpg Mohammad
دانلود آهنگ های

ناصر مسعودی، مشهور به بلبل گیلان، قدیمی‌ترین خواننده اشعار گیلکی معاصر است .او در سال ۱۳۱۴ در محله صیقلان رشت متولد شد.در ۳ سالگی پدر خود را از دست داد و همراه خانواده و سه خواهر و سه برادر خود به گذر سوخته تکیه کوچه مستوفی نقل مکان کردند.

او در سال ۱۳۲۸ همراه خانواده به تهران آمد و توانست در خدمت استاد علی اکبر خان شهنازی به عنوان شاگرد پذیرفته شود. او سپس در سال ۱۳۳۴ به گیلان بازگشت و در رشته تئاتر به فعالیت پرداخت و همزمان با آغاز بکار رادیو گیلان در سال ۱۳۳۶ به رادیو آمد به عنوان یکی از نخستین خوانندگان در این رادیو به اجرای برنامه پرداخت.
بعد از انقلاب ، برای سال‌ها انتشار آثار او ممنوع شد. ولیکن، تبحر او در موسیقی فارسی و گیلکی موجب شد که سرانجام با ترانه‌های جدیدی به فعالیت خود ادامه دهد.
[لینک]
صوفياجون
صوفياجون
سلووووو منم یه سر اووومدم ولی خیلی خسته ام، اصن حس کامپیوتر روشن کردن ندارم به همین دلیل با گوشی اومدم ببینم چه خبره، همه خوبین؟ سلامتین؟ از شنبه میرم سرکار یه خبر خوب :)
8 دیدگاه · 1392/12/14 - 00:32 توسط Mobile ·
9
رضا
xintro-soshare.jpg.pagespeed.ic.niwC1mcMlh.jpg رضا
صفحات: 10 11 12 13 14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ