#اول_مهر با مامانم رفتم مث همه صف موندیم بعد رفتیم سرکلاس ... خیلی از اولین روز مدسه یادم نمیاد ..
اما خاطرات خوبی دارم.... اسم مدرسه ما هم
#دبستان_امام_حسن (ع) بود...
#مدیر آقای
#رمضانی #معلم اسم کوچیکش
#حسن و
#ناظم آقای
#بامداد
و بابای مدرسه که جدیدا میگن، اقای
#شجاع که بیشتر میبینمش و ی بارم فک کنم پارسال بود
خودمو و اسم مدرسه رو بش گفتم و کلی بام حرف زد و خوشحال شده بود ...
اخه اون موقع خیلی منو خواهرمو اذیت میکرد
اسم دوستایی که یادم میاد...
اولیش
#معصومه که از دوستان صمیمی و خانوادگی ماست...
#سحر که در زمان راهنمایی و دبیرستان گمش کردم اما الان باهم اسی در ارتباطیم...
#معصومه_شجاع_مرد که بعد ابتدایی دیگه ندیدمش...
#افسانه که هنو گاهی میبینمش ارتباط ما در حد احوالپرسی...
#آرزو که زمان ابتدایی منو معصومه و آرزو باهم بودیم البته با آرزو راهنمایی و دبیرستان راهمون جدا شد
الانم گاهی خیابون همو میبینیم در حد احوالپرسی.. تو کلاسمون پسرا هم بودند...
#فرشاد_کهنسال که ازش خبر ندارم...
#وحید میدونم که ازدواج کرده...
#جواد که چندسال پیش ی بار دیدیم همو و اونم منو شناخت..
#صاحب که آخر کلاس مینشست و قدشم بلند بود ی خاطره جالب ازش دارم میدونم که ازدواج کرده و بچه داره...
#امیدتکاو که ازش هیچ خبری ندارم چندتا هم قیافه یادمه اسمشون یادم نمیاد...
خب بنده خدا دل داره
1392/07/26 - 01:27من میگم نوه امام اینجور فکر میکنه پس نباید به بقیه هم سخت بگیرن
1392/07/26 - 01:31طلا همین قسمتشم بدونی که گفته از صدای هایده و مهستی گفته خوشش میاد
منم از صدای این عزیزان خوشم میاد .
1392/07/26 - 01:35همه دل دارن اما بعضیا ب دلایلی باید خیلی چیزاهارو بیان نکنن... این خانوم که نوه امام هستند اصلا ازطرز بیانش خوشم نیومد... یعنی حتی بخاطر پدربزرگشم ب حرفاش کمی فک نکرد... میتونست اسم این دوتا خواننده رو نیاره یا اینکه پسر من تی شرت های رنگی میپوشه اخه چه دلیلی داشت... منم با گشت ارشاد مخالفم...
1392/07/26 - 01:52جالب بود..ممنون مصطفی
1392/07/27 - 00:00