یافتن پست: #ناظم

Mohammad
Mohammad
خاطره ای که از اول مهر دارین رو بنویسین (منظورم سال اول ابتداییه)
bamdad
bamdad
ناظم تو میکروفون پرسید :کی میدونه پایتخت امریکا کجاست؟ داد زدیم : واشینگتون
گفت یه مرگ بر امریکایی بگین که تو واشینگتون بشنون. ماهم یه داد زدیم که گلو و حلقمون پاره شد.
گذشت اون روزا…… خیلی طول کشید که بفهمیم لس انجلس تاریخ سینماست ، نیو اورلئان مهد موسیقیه ، نیویورک مهد درس و اقتصاد .
یاد گرفتیم باید از اون همسایه ای که ساعت هفت صبح با صدای عربدمون بیدارشون کردیم عذر بخوایم!!
یاد گرفتیم به هرکس و ناکسی نگیم مرگ بر تو!!
ولی نفهمیدیم تو واشنگتن صدامونو شنیدن؟؟! واشنگتنیا فهمیدن چیزی تو دل این بچه ١١ساله نبوده؟
چرا فکر نکردیم به جای این حرفا داد بزنیم:
مرگ بر بیسوادی! مرگ بر عقب افتادگی! مرگ بر گشنگی!مرگ بر خونریزیو دشمنی!مرگ بر اونی که به جای عشق به ما یاد داد:مرگ!!!!
هیچگاه درک نکردم،چرا کافری که بیمارمیشود،دچار عذاب الهی شده و مسلمانی که بیمارمیشود،دچار آزمون الهی..!مرض که یکیست! شاید تفاوت در نگرش انسانهاست!!

{-75-}
setareh 22
setareh 22
ﺩﻡ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﯾﻪ ﻣﻬﺪﮐﻮﺩﮎ ﻫﺴﺖ یه ﻧﺎﻇﻢ ﺯﻥ ﻏﺮﻏﺮﻭ ﺩﺍﺭﻩ …

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﺯﻭﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﺩ: ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﻧﺪﻭ …

ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﻧﮑﻦ …

ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﯾﺎﺷﺎﺭ ﺭﻭ ﻧﺰﻥ …

ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﻬﺘﯽ ﺭﻭ ﺑﻬﺶ ﺑﺪﻩ …

ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠــــﯽ ….

ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺮﯾﺪ ﯾﻬﻮ ﻗﺎﻃﯽ ﮐﺮﺩ ﺳﺮﺷﻮ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ: ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﺗﻮﻟﻪ ﺳﮓ ِ حلوا خور دهن مارو سرویس

کردی ﯾﻪ ﺟﺎ

ﺑﺘﻤﺮﮒ ﺩﯾﮕﻪ ﮐﺮه خر!{-52-}
صوفياجون
rbqsx9yqz1nuerm1mq5.jpg صوفياجون
روز 6 مرداد 1354 در بیمارستان مهر شهرستان ارومیه متولد شد . مادرش نسرین آقاخانی ، پدرش هوشنگ گلرویی و خواهری بزرگ تر از خود به نام یلدا داشت . وقتی که یک ساله بود ، خانواده به تهران نقل مکان کرد . دوران دبستان را در دبستان محمد باقر صدر و دوره‌ی راهنمایی را در مدرسه طالقانی گذراند . دوران دبیرستان را در مدرسه مطهری گذراند . سال دوم دبیرستان به خاطر درگیری با ناظم مدرسه دو سال از تحصیل محروم شد . از آن سال ها شعر و شاعری را آغاز کرد و در یک دبیرستان شبانه شروع به تحصیل کرد . در آن سال ها بدلیل دیوارنویسی به مدت چند هفته دستگیر شد و تا شش ماه اجازه خروج از تهران را نداشت . در سال 1375 نخستین مجموعه شعر خود را به نام بمان ! نماند منتشر کرد . نخستین ترانه های خود را با خوانندگی حمید طالب زاده ضبط کرد . سال 1378 دومین مجموعه شعر خود را با نام مگر تو با ما بودی را منتشر کرد . در این سال شعر بلند قصه باغ پسته را سرود . او در حال حاضر به فعالیت های خود در عرصه شاعری ، ترانه نویسی و مترجمی ادامه می دهد .
... ادامه
غزل
غزل
دلم تنگ میشه برای بهانه های شیرین درس نخوندن...
برای پیچ پیچ های نیمکت آخرکلاس ....
برای مسخره کردنا و ادای معلمارو در آوردن...
برای یواشکی خوراکی خوردنا پشت سر جلوییت...
برای خوابیدنای سر زنگ فکری (عربی) !!!
دلم تنگ میشه برای چشم تنگ کردنا وقتی که ناظمو میدیدیم تا مداد چشامونو نبینه..!
برای بزن برقصای تو کلاس و حیاط...
برای دردو دل کردنامونو اشک ریختنای بیخودیمون!
دلم تنگ میشه حتی برای دعواهامون.......اونم سر چیزای بیخود!
دلم تنگ میشه واسه شب امتحانامون! که با sms معلم بدبختو به فحش میکشیدیم!
دلم تنگ میشه برای پیچوندن مدرسه به بهانه ی عیدوچهارشنبه سوری...
دلم تنگ میشه برای زنگ تفریحامون......
برای پاتوقمون تو پشت حیاط مدرسه......
برای خندیدنای از ته دلمون.....

حسودیم میشه بهه هیاهوی (خانم نخوندیم)ها...

چقد سخته دل کندن از دوستات...
چقد سخته دیگه نتونی هرروز ببینیشون..


مدرسه...دلم برات تنگ میشه...! خیلی.......
... ادامه
bamdad
bamdad
فصل ها ...



شبیه ناظم های مدرسه

فقط اسم عوض می کنند !
...

و هر کدامشان

طوری نیامدنت را

به رخ من می کشند

که انگار خودشان

یک روز هم تاخیر نداشته اند !
... ادامه
دیدگاه · 1392/10/24 - 20:38 ·
6
Morteza
Morteza
یادش بخیر ناظممون میگفت فردا 500تومن کمک به مدرسه با خودتون بیاریدخونه ما میریخت به هم
Mostafa
Mostafa
رویانیان : مبلغ درخواستی میلانی ها به حسابشان واریز شد !

نظر محمدی: تیم جوانان داماش گیلان هم روز یکشنبه با عالی حرفه ای در مشهد بازی دارند که با پول هایی که بنده و افشین ناظمی از سطح شهر جمع کردیم، شرایط اعزامشان فراهم شد که امیدوارم آنها نیز بتوانند ما را سربلند کنند.

دو تیتر فوق واقعاً مربوط به تشکیلات فوتبالی یک کشور واحد می باشد ؟!
یکی با ریخت و پاش آنچنانی و هدر دادن پول بیت المال و دیگری . . .
من دیگه هیچی ندارم بگم دارم دیونه میشم تیم شهرم داره منحل میشه :|
iman
iman
ناظم ما، تو میکروفون می پرسید :
کی می دونه پایتخت عامریکا کجاس؟!! داد می زدیم : واشنگتن!!!
اونم می گفت : یه مرگ بر آمریکایی بگین که تو واشنگتن بشنون!!!
ما هم یه دادی می کشیدیم و فک میکردیم العان تو واشنگتن دارن صدامونو میشنون، ینی یه همچین اسکلایی بودیم مــا...!!!! :(
بازم شانس آوردیم حلقممون سالم موند!! :|
والاااااااااااااااااااااا
MahnaZ
MahnaZ
با مامانم رفتم مث همه صف موندیم بعد رفتیم سرکلاس ... خیلی از اولین روز مدسه یادم نمیاد ..
اما خاطرات خوبی دارم.... اسم مدرسه ما هم (ع) بود...
آقای اسم کوچیکش و آقای
و بابای مدرسه که جدیدا میگن، اقای که بیشتر میبینمش و ی بارم فک کنم پارسال بود
خودمو و اسم مدرسه رو بش گفتم و کلی بام حرف زد و خوشحال شده بود ...
اخه اون موقع خیلی منو خواهرمو اذیت میکرد {-64-} اسم دوستایی که یادم میاد...
اولیش که از دوستان صمیمی و خانوادگی ماست...
که در زمان راهنمایی و دبیرستان گمش کردم اما الان باهم اسی در ارتباطیم...
که بعد ابتدایی دیگه ندیدمش... که هنو گاهی میبینمش ارتباط ما در حد احوالپرسی...
که زمان ابتدایی منو معصومه و آرزو باهم بودیم البته با آرزو راهنمایی و دبیرستان راهمون جدا شد
الانم گاهی خیابون همو میبینیم در حد احوالپرسی.. تو کلاسمون پسرا هم بودند...
که ازش خبر ندارم... میدونم که ازدواج کرده... که چندسال پیش ی بار دیدیم همو و اونم منو شناخت..
که آخر کلاس مینشست و قدشم بلند بود ی خاطره جالب ازش دارم میدونم که ازدواج کرده و بچه داره...
که ازش هیچ خبری ندارم چندتا هم قیافه یادمه اسمشون یادم نمیاد...
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
پسر داییم دهه هشتاديه مدرسه غيرانتفاعي ثبت نامش کردن سالي 3 میليون ! .
.
.
.
يادش بخير ناظممون میگفت فردا 500تومن کمک به مدرسه با خودتون بياريدخونه ما میریخت به هم
آیــــآ وــــــآ قـــــــعــــآ ؟؟
لــــــآیک یــــآدت نــــــــــــــره !!
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/12 - 10:43 ·
1
Mostafa
Mostafa
من نمیدونم این بچه خرخون ها تو مدرسه و دانشگاه وقتی ازدواج کردن و بچه دار شدن از چه افتخاراتی میخوان واسه بچه هاشون تعریف کنن؟! آخه یه فرار از مدرسه ای
یه کتک خوردن از ناظمی
یه واحدهای پاس نشده ای
یه دعوا و بزن بزنی،یه چیزی باید باشه که با هیجان تعریف کنی والا
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/2 - 13:01 ·
6
LeilA
LeilA
پسر داییم دهه هشتادیه مدرسه غیرانتفاعی ثبت نامش کردن سالی ۳ میلیون!
یادش بخیر ناظممون میگفت فردا ۵۰۰تومن کمک به مدرسه با خودتون بیاریدخونه ما میریخت به هم :|
دیدگاه · 1392/04/23 - 12:33 ·
3
saeid
saeid
دﻡ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﯾﻪ ﻣﻬﺪﮐﻮﺩﮎ ﻫﺴﺖ یه ﻧﺎﻇﻢ ﺯﻥ ﻏﺮﻏﺮﻭ ﺩﺍﺭﻩ …
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﺯﻭﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﺩ:
ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﻧﺪﻭ …
ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﻧﮑﻦ …
ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﯾﺎﺷﺎﺭ ﺭﻭ ﻧﺰﻥ …
ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﻬﺘﯽ ﺭﻭ ﺑﻬﺶ ﺑﺪﻩ …
ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠــــﯽ ….
ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺮﯾﺪ ﯾﻬﻮ ﻗﺎﻃﯽ ﮐﺮﺩ ﺳﺮﺷﻮ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ:
ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﺗﻮﻟﻪ ﺳﮓ ِ حلوا خور دهن مارو سرویس کردی ﯾﻪ ﺟﺎ ﺑﺘﻤﺮﮒ ﺩﯾﮕﻪ ﮐﺮه خر!{-7-}
Mostafa
Mostafa
لغت نامه طنز فارسی به فارسی
Reza Babaei
1301.jpg Reza Babaei
.
بعضیا ی جوری خودشونو میگیرن لـعـنـتـیـا انگار مـَـنــَن!!
والا…
.
.
.
یه وقتایی انقد به آدم میگن:
تو باید محکم باشی، تو باید محکم باشی
که احساس میخ طویلگی به آدم دس میده !!
.
.
.
قدیما یه کیلو سبزی می گرفتی پاک کنی دو تا کفش دوزدکی حلزونی از توش میومد
بیرون کلی سرگرم می شدیم، اما حالا چی؟
نه سرگرمی ای نه دلخوشی ای … هیچی…!
.
.
.
از نظر هندوانه تمام انسان ها چاقوکش هستن.
.
.
.
عجب معادله پیچیده ای:
سوسک از موش می ترسه
موش از گربه می ترسه
گربه از سگ می ترسه
سگ از مَرد می ترسه
مرد از زن می ترسه
زن از سوسک می ترسه
کار خدا رو می بینید!!
.
.
.
خارجی ها قبل از امتحان:
موفق باشی رفیق
.
.
.
ایرانی ها قبل از امتحان:
برسونی ها =))
.
.
.
از دیگر خصوصیات یک ایرانی، اظهار نظر در تمامی زمینه هایی است که
بالله هیچ تخصصی در آنها ندارد!
.
.
.
شما یادتون نمیاد اون روز هایی که هوا برفی و بارونی بود
ناظم مدرسه میگف امروز صف نیست مستقیم برید سر کلاس
ما هم خر کیف میشدیم میرفتم کلاس!
.
.
.
Mohammad
fardin2.jpg Mohammad
خاطره ای از فردین
صفحات: 1 2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ