یافتن پست: #بهار

Majid
e765242afd8968518117029907616bd4.jpeg Majid
روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار

داده بود؛روی تابلو خوانده می شد:

«من کور هستم،لطفا کمک کنید.»


روزنامه نگارخلاقی از کنار او می گذشت،

نگاهی به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود.

او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت

آن رو برگرداند و اعلان دیگری را روی آن نوشت

و تابلو را کنار پای او انداخت و آن جا را ترک کرد.


عصر آن روز روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و

اسکناس شده است.مرد کور از صدای قدم های او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او

همان کسی است که آن تابلو را نوشته،بگوید بر روی آن چه نوشته است؟


روزنامه نگار جواب داد:چیز خاص و مهمی نبود،من فقط نوشته شما را به شکل دیگری

نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد...


مرد کور هیچ وقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد:






امروز بهار است ولی من نمیتوانم آن را ببینم!!


نتیجه:


وقتی کارتان را نمی توانید پیش ببرید،استراتژی خود را تغییر بدهید خواهید

دید بهترین ها ممکن خواهد شد.


باور داشته باشید هرتغییر،بهترین چیز برای زندگی است.


«حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مایه بگذارید این رمز موفقیت

است...لبخند بزنید!»لبخند
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:06 ·
Majid
438892_TFlM9Thn.jpg Majid
با اصرار از شوهرش می خواهد که طلاقش دهد.


شوهرش می گوید چرا؟ ما که زندگی خوبی داریم.

از زن اصرار و از شوهر انکار.

در نهایت شوهر با سرسختی زیاد می پذیرد، به شرط و شروط ها.

زن مشتاقانه انتظار می کشد شرح شروط را.

تمام 1364 سکه بهار آزادی مهریه آت را می باید ببخشی .

زن با کمال میل می پذیرد.

در دفترخانه مرد رو به زن کرده و می گوید حال که جدا شدیم

. لیکن تنها به یک سوالم جواب بده .

زن می پذیرد.

چه چیز باعث شد اصرار بر جدایی داشته باشی و به خاطر آن حاضر


شوی قید مهریه ات که با آن دشواری حین بله برون پدر و مادرت به گردنم


انداختن را بزنی .



زن با لبخندی شیطنت آمیز جواب داد :طاقت شنیدن داری؟

مرد با آرامی گفت :آری .

زن با اعتماد به نفس گفت: 2 ماه پیش با مردی آشنا شدم که از هر لحاظ


نسبت به تو سر بود.از اینجا یک راست میرم محضری که وعده دارم با او ،


تا زندگی واقعی در ناز و نعمت را تجربه کنم.



مرد بیچاره هاج و واج رفتن همسر سابقش را به تماشا نشست.

زن از محضر طلاق بیرون آمد و تاکسی گرفت. وقتی به مقصد رسید


کیفش را گشود تا کرایه را بپردازد.نامه ای در کیفش بود . با تعجب بازش کرد .



خط همسر سابقش بود.نوشته بود: فکر می کردم احمق باشی ولی نه اینقدر.

نامه را با پوزخند پاره کرد و به محضر ازدواجی که با همسر جدیدش وعده

کرده بود رفت .منتظر بود که تلفنش زنگ زد.


برق شادی در چشمانش قابل دیدن بود.شماره همسر جدیدش بود.

تماس را پاسخ گفت: سلام کجایی پس چرا دیر کردی.

پاسخ آنطرف خط تمام عالم را بر سرش ویران کرد.

صدا، صدای همسر سابقش بود که می گفت : باور نکردی؟، گفتم فکر




نمی کردم اینقدر احمق باشی . این روزها میتوان با 1 میلیون تومان مردی

ثروتمند کرایه کرد تا مردان گرفتار از شر زنان با مهریه های سنگینشان

نجات یابند!{#emotions_dlg.e4}
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:02 ·
bamdad
bamdad
بیـــــــا
و معجزه باش؛

مگـــــــر بهار
جز آمــدن
چه کـار می‌کند ... ؟
دیدگاه · 1393/02/14 - 23:25 ·
6
صوفياجون
صوفياجون
سلووو زیبای بروبچه های بخیر :) :) ساعت: ۷:۴۵ در تاکسی میدان توشیبا :)
2 دیدگاه · 1393/02/14 - 07:51 توسط Mobile ·
6
zahra
zahra
بهار! سرسبزیت رابه رخم نکش
به چه دردم میخورد
وقتی چشمانم در پاییز نگاهش مانده
وقتی تاریخ فقط تا زمستان باما بود
وقتی دستانش از برف پاکتر بود...
من با خاطره هایم در زمستان حبس شده ام
بهار زودتر برو...
رنج دوریش را بیشترنکن
سفیدی میخواهم...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/11 - 08:47 ·
1
zoolal
zoolal
شب آرزوهاست و من آرزو دارم
دلت مثل بهار، پر شوداز لحظه های ماندگار
زندگیت خالی از اندوه و غم، لحظه های شادمانی بی شمار
دیدگاه · 1393/02/10 - 19:05 ·
5
zoolal
58568035764167674231.jpg zoolal
مرگ من روزي فراخواهد رسيد

در بهاري روشن از امواج نور

در زمستاني غبار الود و دور

يا خزاني خالي از فرياد و شور



ديدگانم همچو دالانهاي تار

گونه هايم همچو مرمرهاي سرد

ناگهان خوابي مرا خواهد ربود

من تهي خواهم شد از فرياددرد



خاك مي خواند مرا هر دم به خويش

مي رسند از ره كه در خاكم نهند

آآآآآاه شايد عاشقانم نيمه شب

گل به روي گور غمناكم نهند
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون
سلوووووو من اووومدم {-75-}{-75-}
zoolal
zoolal
تقدیم به دوست

من دلم مي‌خواهد

خانه‌اي داشته باشم بر دوست،

کنج هر ديوارش

دوست‌هايم بنشينند آرام

گل بگو گل بشنو...؛



هر کسي مي‌خواهد

وارد خانه پر عشق و صفايم گردد

يک سبد بوي گل سرخ

به من هديه کند.



شرط وارد گشتن

شست و شوي دل‌هاست

شرط آن، داشتنِ

يک دل بي رنگ و رياست...



بر درش برگ گلي مي‌کوبم

روي آن با قلم سبز بهار

مي‌نويسم اي يار

خانه‌ي ما اينجاست



تا که سهراب نپرسد ديگر

" خانه دوست کجاست؟ "
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/7 - 20:05 ·
2
مائده
مائده
چشم‌‌انتظار آن بهارم
که با تقویم از راه نمی‌آید
و با تقویم راه نمی‌آید،
چشم انتظار آن بهارم
که با ...
آه نمی‌آید!

(مژگان عباسلو)
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/7 - 19:34 ·
9
bamdad
bamdad
ماه من غصه چرا؟؟
آسمان را بنگر، که هنوز
بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم و آبی و پر از مهر به ما می‌خندد…

یا زمینی را که،
دلش از سردی شب‌های خزان
نه شکست و نه گرفت!
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید!

و در آغاز بهار،
دشتی از یاس سپید،
زیر پاهایمان ریخت
تا بگوید که هنوز،
پر امنیت احساس خداست…

ماه من غصه چرا؟؟
تو مرا داری و من هر شب و روز،
آرزویم همه خوشبختی توست…
ماه من، دل به غم دادن و از یاس سخن‌ها گفتن
کار آنهایی نیست که خدا را دارند.

ماه من، غم و اندوه اگر هم روزی،
مثل باران بارید
یا دل شیشه‌ای‌ات
از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا
چتر شادی وا کن
و بگو با دل خود
که خدا هست، خدا هست هنوز…


ماه من… غصه اگر هست بگو تا باشد
معنی خوشبختی
بودن اندوه است!
این‌همه غصه و غم
این‌همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه
میوه‌ی یک باغند…
همه را با هم و با عشق بچین!

ولی از یاد مبر
پشت هر کوه بلند سبزه زاری‌ست پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می‌خواند
که خدا هست خدا هست خدا هست هنوز…

{-41-}
دیدگاه · 1393/02/5 - 19:00 ·
7
ıllı YAŁĐA ıllı
0.658730001313928059_parsnaz_ir.gif ıllı YAŁĐA ıllı
ReyHaNE (دختر همسایه)

وقتی به دنیا آمدی خداوند با تمام عظمتش به زمین لبخند زد

و بهار را به یمن حضورت به ما بخشید ،

ریحانه جونم {-96-} {-135-}
Ryhan
PicSpeed 1196153381.jpg Ryhan
دل -بی تو-درون سینه ام می گندد
غم-ازهمه سو-راه مرامی بندد
امسال بهاربی تویعنی پاییز
تقویم به گورپدرش می خندد...
دیدگاه · 1393/02/5 - 00:46 ·
12
bamdad
bamdad
این بهار


" یک اتفاق خوب " کم دارد


رخ بده ...!
دیدگاه · 1393/02/3 - 19:48 ·
4
bamdad
bamdad
این بهار


" یک اتفاق خوب " کم دارد


رخ بده ...!
دیدگاه · 1393/02/3 - 19:38 ·
1
bamdad
bamdad
این بهار


" یک اتفاق خوب " کم دارد


رخ بده ...!
دیدگاه · 1393/02/3 - 19:36 ·
1
zahra
zahra
دیدگاه · 1393/02/2 - 22:05 ·
5
bamdad
bamdad
چه تلخ محاکمه میشوند پاییز و زمستان، که برای جان دادن به درخت جان می دهند،
و چه ناعادلانه کمی آنطرف تر همه چیز به اسم بهار تمام میشود
دیدگاه · 1393/01/31 - 21:26 ·
3
bamdad
bamdad
از پنجره دنیا

نسیم تازه بهاری می وزد

و جهان درونم

به اندازه خوبی های خدایم

زیباست ..

و این یعنی هنوز من لبخند میزنم !..
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/31 - 21:14 ·
2
zoolal
zoolal
نیما یوشیج در جشن تولد یک سالگی فرزندش نوشت :
تو هم اکنون یک بهار و یک تابستان
و یک پاییز و یک زمستان رادیده ای
! از این پس همه چیز در زندگی تو تکراریست
به جز مهربانی …
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/31 - 16:40 ·
8
✔♥Дℓɨ♥✔
1487264_709765132398286_3531191282909162117_n.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔

را بردار
تا ببینم - بر شبِ
چند ؟
نشسته
تا من به رسیده ام ؟ ....
... ادامه
Mohammad
506141_RtKnVAOw.jpg Mohammad
زندگی را بخش می کنم زنـ ... دِ ... گی

دو حرف اول بهار و شروع زندگی ست : زن

روز زن ؛ روز اولین بخش سه گانه زندگی بر مادران؛ زنان و دختران (شیرزنان آینده ایران) مبارکباد
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/30 - 11:49 ·
5
bamdad
bamdad
بهار آمده

به آدم ها کاری ندارم

پیچک ها

هرگز دروغ نمی گویند...
دیدگاه · 1393/01/28 - 21:02 ·
5
bamdad
bamdad
دلم برای پاییزی تنگ است که به بودنت گرم بود.

به تو که وجودت پاییزم را بهاری کرد و رفتنت بهارم رو پاییزی!!!

بهار که می رسد،

طبیعت که جان می گیرد،

درختان که بیدار می شوند

سبزه ها که لبخند زنان سر از خاک بر می‌ آورند

عطر بنفشه که فضا راآکنده می کند،

حوض حیاط مادربزرگ که پر از ماهی های قرمز و بازیگوش

می شود

باز دل هوایت را می کند

فرقی نمی کند انگاراولین روز پاییز باشد

یا

اولین روز بهار

دل بهانه ی تو را می گیرداما افسوس ....

افسوس که جوابی جز سکوت دریافت نمی کند!

:(
دیدگاه · 1393/01/26 - 21:03 ·
7
Noosha
l (12).jpg Noosha
صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ