یافتن پست: #بگذار

bamdad
bamdad
نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم:

در عصر های انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار!

خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو!

کلبه ی غریبی ام را پیدا کن،کنار بید مجنون خزان زده و

کنار مرداب ارزوهای رنگی ام !در کلبه را باز کن و به سراغ

بغض خیس پنجره برو!حریر غمش را کنار بزن!مرا می یابی.....
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/2 - 18:44 ·
5
hamnafas
hamnafas
برایم مهم نیست از بیرون چگونه به نظر می ایم


کسانی که درونم را میبینند برایم کافیند ...


برای آن هایی که از روی ظاهرم قضاوت میکنند حرفی ندارم ...


بگذار همان بیرون بمانند ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/1 - 00:49 ·
6
bamdad
bamdad
اسان است برای من

که خیابان ها را تا کنم

و در چمدانی بگذارم

که صدای باران را به جز تو کسی نشنود

اسان است

به درخت انار بگویم

انارش را خود به خانه ی من اورد

اسان است

افتاب را

سه شبانه روز بی اب و دانه رها کنم

و روز ضعیف شده را ببینم

اسان است

که چهچه ی گنجشک را ببافم

و پیراهن خوابت کنم

اسان است برای من

که به نرمی اب ها سخن بگویم و دل صخره را بشکافم

اسان است نا ممکن ها را ممکن شوم

و زمین در گوشم بگوید : بس کن رفیق

اما

اسان نیست معنی مرگ را بدانم

وقتی تو به زندگی اری گفته ای !!
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/31 - 21:17 ·
2
bamdad
bamdad
مي گويند گشتم نبود! نگرد نیست!


اما من صادقانه ميگويم كه گشتم ، يافتم ،


با من بود اما مال من نبود!!!


بگذار دیگری بگردد شاید برای او باشد...
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/30 - 17:57 ·
8
bamdad
bamdad
خُـــــــدایا ...

قسمت و حکمتت رو بگذار..

واسه اونهایی که درکـــــش میکنن...

واسه من ...

لـــــطفا فقـــــط معجزه کن....
... ادامه
zoolal
zoolal
یاد من باشد از فردا صبح



جور دیگر باشم

بد نگویم به هوا، آب ، زمین

مهربان باشم، با مردم شهر

و فراموش کنم، هر چه گذشت

خانه ی دل، بتکانم ازغم

و به دستمالیاز جنس گذشت ،

بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل

مشت را باز کنم، تا که دستی گردد

و به لبخندی خوش

دست در دست زمان بگذارم


یاد من باشد فردا دم صبح

به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم

و به انگشت نخی خواهم بست

تا فراموش، نگردد فردا

زندگی شیرین است، زندگی باید کرد

گرچه دیر است ولی

کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید

به سلامت ز سفر برگردد

بذر امید بکارم، در دل

لحظه را در یابم

من به بازار محبت بروم فردا صبح

مهربانی خودم، عرضه کنم

یک بغل عشق از آنجا بخرم


یاد من باشد فردا حتما

به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم

بگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دم در

چشم بر کوچه بدوزم با شوق

تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود

و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست


یاد من باشد فردا حتما

باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست

و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا

و بدانم که شبی خواهم رفت

و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی


یاد من باشد

باز اگر فردا، غفلت کردم

آخرین لحظه ی از فردا شب ،

من به خود باز بگویم
این را

مهربان باشم با مردم شهر

و فراموش کنم هر چه گذشت......
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/29 - 16:19 ·
5
zoolal
zoolal
قهر ها بهانه است
کسی که دوستت دارد
برای ماندن در بين هزاران نقطه ی سياه شب
حتی اگر یک نقطه ی سپید بیابد دلیلش می کند برای ماندن
و کسی که می خواهد برود
در سپيدی روز حتی اگر نقطه ای سياه را هم نيابد
با انگشتش به گوشه ای اشاره می کند که انگار نقطه ای سياه يافته..!
کسی که رفتنی است بگذار برود
رودخانه اگر عاشق دريا بود
عشقش را به چاه فاضلاب نمی داد.............!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/29 - 08:32 ·
4
zoolal
zoolal
یاد من باشد فردا دم صبح
جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا، آب ، زمین
مهربان باشم، با مردم شهر
و فراموش کنم، هر چه گذشت
خانه ی دل، بتکانم ازغم
و به دستمالی از جنس گذشت ،
بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم
یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش، نگردد فردا
زندگی شیرین است، زندگی باید کرد
گرچه دیر است ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید
به سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم، در دل
لحظه را در یابم
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/28 - 15:47 ·
4
zoolal
zoolal
دخترکم برای کسی که برایت نمیجنگد نجنگ
چرا اشکهایت را هر روز پاک کنی
کسی که باعث گریه ات میشود پاک کن
دخترکم به سوی کسی که ناز میکند دست نیاز دراز نکن
بیاموز این تو هستی که باید ناز کنی
دخترکم تو زیباترینی
همیشه با این باور زندگی کن
خودت را فراموش نکن
شاید گریه یا خنده ات برای بعضی ها بی ارزش باشد
اما به یاد داشته باش
کسانی هستند که وقتی میخندی جان تازه میگیرند
دخترک من هیچگاه برای شروع دوباره دیر نیست
اشتباه که کردی برخیز
اشکالی ندارد
بگذار دیگران هر چه دوست دارند بگویند
خوب باش ولی سعی نکن این را به دیگران بفهمانی
کسی که ذره ای شعور داشته باشد خاص بودنت را در می یابد
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/28 - 15:24 ·
4
atefe
78884175854188004487.jpg atefe
غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن
دلت را بتکان
اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین
بگذار همانجا بماند
فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش
قاب کن و بزن به دیوار دلت …
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/28 - 14:50 ·
6
bamdad
bamdad
منتظر یک معجزه ام

از روزهای تاریخ

از ساعت های گذشته

بپرد بیرون بگوید بیبیدی بابیدی بو!

همه چیز درست شود

همه دلتنگی ها تمام شود

کسی که عصر جمعه سرم را روی شانه هایش بگذارم و ارامشم دهد
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/28 - 12:15 ·
7
zahra
zahra
متین (میراثدار مجنون)

تنهایی

چیزهای زیادی

به انسان می‌آموزد

اما تو نرو

بگذار من نادان بمانم . . .
دیدگاه · 1393/01/27 - 15:33 ·
9
bamdad
bamdad
متین (میراثدار مجنون) Noosha
براي خنديدن

هنوز راه‌هاي زيادي پيدا مي‌شود

مي‌تواني جلوي آينه بايستي و

براي خودت شكلك دربياوري

(اين كار فقط يك‌بار خنده‌دار است)



مي‌تواني بنشيني و

حماقت‌هاي زندگي‌ات را

يكي يكي پيش رو بگذاري و بشماري

(اين خنده‌هاي بي‌شماري را در پي خواهد داشت

اگرچه كمي تلخ)



يا اگر هيچ‌يك ميسر نشد

بي‌دليل بلند شو بلند

قاه قاه بخند

(قهقهه‌هاي هيستريك هم

گاهي گرهي را باز مي‌كنند

بگذار بگويند ديوانه‌اي

وقتي‌كه ديوانگي

تنها مجالِ توست براي خنديدن)



اگر باز نشد

روي ميز

دست‌هايت را به هم حلقه كن

پيشانيت را روي انگشت‌هاي درهم فرورفته‌ات بگذار

و زار زار گريه كن

آن‌قدر گريه كن

تا گريه‌ها تمام شوند

حتماً ديگر در تو جايي باز خواهد شد

براي يك لبخند
atefe
atefe
می دانی
یک وقت هایی باید
روی یک تکه کاغذ بنویسی
تـعطیــل است
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال ســوت بزنی
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند !! حسین پناهی
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/26 - 14:25 ·
9
صوفياجون
صوفياجون
شاید ، آن نباشد که ما را داشتیم،
اما حال که به آن شده ایم بگذار تا میتوانیم تا نشویم
zoolal
zoolal
چه آزمون دشواریست قلبت را در سمت چپ بگذارند و بگویند برو به راه راست...
دیدگاه · 1393/01/24 - 19:53 ·
4
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
چشمانم رامیبندم نقابت را برداربگذار صورتت هوایی بخورد..
zoolal
zoolal
پنجره زیباست اگر بگذارند
چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند
من از اظهار نظرهای دلم فهمیدم
"عشق" هم صاحب فتواست اگر بگذارندپنجره زیباست اگر بگذارند
چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند
من از اظهار نظرهای دلم فهمیدم
"عشق" هم صاحب فتواست اگر بگذارند
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/23 - 19:43 ·
4
zoolal
zoolal
گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست

بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست

گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن

گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست

پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف

تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست

گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت

جز عشق تو در خاطر من مشغلهای نیست

رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت

بگذار بسوزند دل من مساله ای نیست
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/23 - 11:19 ·
3
bamdad
bamdad
گاهے بایـב آرزوهایـﭞ را مثل ‌|قاصدڪ|

بگذارے ڪف בسـﭞ و بسپاریشاטּ بـہ בسـﭞ |باב|

تا برونـב و سهم |בیگراטּ|شونـב...
دیدگاه · 1393/01/21 - 16:02 ·
6
مائده
مائده
مشت می کوبم بر در
پنجه می سایم بر پنجره ها

من دچار خفقانم
خفقان...
من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم، آی آی با شما هستم این درها را باز کنید
من به دنبال فضائی می گردم
لب بامی ...
سر کوهی...
دل صحرائی ...
که در آنجا نفسی تازه کنم
می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد
من هوارم را سر خواهم داد
چاره ی درد مرا باید این داد کند
از شما خفته ی چند
چه کسی می آید با من فریاد کند
"فریدون مشیری"
... ادامه
مائده
مائده
وقتی که اینجا نمی شود
حتی تا عروج ساده کبوتر بالا رفت
از من سراغ آسمان را نگیر،
وقتی اینجا
انسان یعنی فقط سی و هفت درجه وجود
از من مپرس جبرئیل یا ابلیس کدامیک فرشته اند
دیگر به من نگاه نکن
حالا راحت تر شبیه کودکی هایم می شوم
شبیه وقتی که
آسمان یعنی صعود مسخره بادبادک
انسان یعنی مهره دار خونگرم
و عشق یعنی فقط سه حرف و یک بخش
حالا راحتم بگذار
دیگر حریم آرزو هایم بغض کرده است
"شاداب عالی پور"
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/19 - 13:45 ·
9
صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ