یافتن پست: #تهی

aliye
aliye
دیدگاه · 1393/02/20 - 20:34 ·
5
Majid
Majid
عشق ، محبت ، بخشش
روزی پسر غمگین نزد درختی خوشحال رفت و گفت: من پول لازم دارم !

درخت گفت: من پول ندارم ولی سیب دارم. اگر می خواهی می توانی تمام سیب های درخت را چیده و به بازار ببری و بفروشی تا پول بدست آوری.

آن وقت پسر تمام سیب های درخت را چید و برای فروش برد. هنگامی که پسر بزرگ شد، تمام پولهایش را خرج کرد و به نزد درخت بازگشت و گفت می خواهم یک خانه بسازم ولی پول کافی ندارم که چوب تهیه کنم.

درخت گفت: شاخه های درخت را قطع کن. آنها را ببر و خانه ای بساز.

و آن پسر تمام شاخه های درخت را قطع کرد. آنوقت درخت شاد و خوشحال بود. پسر بعد از چند سال، بدبخت تر از همیشه برگشت و گفت:

می دانی؟ من از همسر و خانه ام خسته شده ام و می خواهم از آنها دور شوم، اما وسیله ای برای مسافرت ندارم.

درخت گفت: مرا از ریشه قطع کن و میان مرا خالی کن و روی آب بینداز و برو.

پسر آن درخت را از ریشه قطع کرد و به مسافرت رفت. اما درخت هنوز خوشحال بود.

شما چی دوستان؟آیا حاضرید دوستانتان را شاد کنید؟ آیا حاضرید برای شاد کردن دیگران بها بپردازید؟ آیا پرداخت این بها حد و مرزی دارد؟

مسیح فرمود: بهترین دوست کسی است که جان خود را فدا کند.

آیا شما حاضرید به خاطر خوشبختی و شادی کسی حتی جان خود را فدا کنید. منظورم این نیست که باید این کار رو بکنید. منظور از این پرسش فقط

یک چیز بود، آیا کسی را بی قید و شرط دوست دارید؟ چند نفر؟

عیب جامعه این است که همه می خواهند فرد مهمی باشد ولی هیچکس نمی خواهد انسان مفیدی باشد.

درختان میوه خود را نمی خورند،

ابرها باران را نمی بلعند،

رودها آب خود را نمی خورند،

چیزی که برگان دارند، همیشه به نفع دیگران است.

اوشو: همه آنچه که جمع کردم برباد رفت و همه آنچه که بخشیدم، مال من ماند. آنچه که بخشیدم هنوز با من است و آنچه که جمع کردم از دست رفت.

در واقع انسان جز آنچه که با دیگران تقسیم می کند، چیزی ندارد. عشق، پول و مال نیست که بتوان آن را جمع کرد. عشق، عطر و طراوتی است که باید با دیگران تقسیم کرد.

هر چه بیشتر بدست می آوری، هرچه کمتر می بخشی، کمتر داری

زیگ زیگلار: محبت، یعنی دوست داشتن مردم، بیش از استحقاق آنها

این دقیقاً کاریه که خدا با ما کرده؟ کدوم از ما می تونه با جرأت بگه که من لیاقت داشتم که خدا من رو دوست داشته باشه؟
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:26 ·
zahra
zahra
روزي پسر غمگین نزد درختی خوشحال رفت و گفت: من پول لازم دارم!
درخت گفت: من پول ندارم ولی سیب دارم. اگر می خواهی می توانی تمام سیب هاي درخت
را چیده و به بازار ببري و بفروشی تا پول بدست آوري.
آن وقت پسر تمام سیب هاي درخت را چید و براي فروش برد. هنگامی که پسر بزرگ شد،
به نزد درخت بازگشت و گفت می خواهم یک خانه بسازم ولی پول کافی ندارم که چوب تهیه
کنم.
درخت گفت: شاخه هاي درخت را قطع کن. آنها را ببر و خانه اي بساز.
و آن پسر تمام شاخه هاي درخت را قطع کرد. آنوقت درخت شاد و خوشحال بود. پسر بعد از چند سال، بدبخت تر از همیشه برگشت و گفت: می
دانی؟ من از همسر و خانه ام خسته شده ام و می خواهم از آنها دور شوم، اما وسیله اي براي مسافرت ندارم.
درخت گفت: مرا از ریشه قطع کن و میان مرا خالی کن و روي آب بینداز و برو. پسر درخت را از ریشه قطع کرد و به مسافرت رفت. اما درخت هنوز
خوشحال بود.
عیب جامعه این است که همه می خواهند فرد مهمی باشد ولی هیچکس نمی خواهد انسان مفیدي باشد.
درختان میوه خود را نمی خورند. زیگ زیگلار: محبت، یعنی دوست داشتن مردم، بیش از استحقاق آنها.
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/10 - 14:38 ·
5
hamed
hamed
دوستت دارم

نه برای آنکه بگویم

و نه برای آنکه بشنوند

و نه حتی برای اینکه

درجمع دوستدارانت باشم

دوستت دارم...

چون عشقت زیباست

زلال است....

عاشقت بودن مرا به اوج می رساند !

مرا به لذتی دست نیافتنی دچار می سازد



می خواهم بدانی

که تو بخوانی یا نخوانی ،

بخواهی یا نخواهی

من عاشقت هستم ...

و تا انتهای این دنیای پر از تهی

هیچ کاری به جزدوست داشتنت ندارم !!

هیچ دلیلی برای تنها گذاشتنت ندارم

هیچ بهانه ای برای از یاد بردنت

حتی برای لحظه ای

ندارم ...!

و هیچ راهی

برای ترک خاطره ات ندارم .

پس ،

ای زیبای زیبا ترین خاطراتم !

همین کافی ست که من دوستت دارم...



فقط می خواهم

آن تنها نگاه پاک را

از این همه تنهایی

دریغ نکنی ....!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/9 - 18:33 ·
7
Noosha
11139_8865.jpg Noosha
«عمو پورنگ» به خاطر ماجرای
تهیه‌کننده مجموعه برنامه‌های «عمو پورنگ» گفت: این هفته آخرین قسمت‌های برنامه کتابخانه عموپورنگ روی آنتن می‌رود و بعد از آن از بچه‌ها خداحافظی می‌کنیم.

«مسلم آقاجان زاده» در گفت و گو با فارس گفت: روزهای سه شنبه، چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه آخرین قسمت های برنامه تلویزیونی «کتابخانه عمو پورنگ» به روی آنتن خواهد رفت و ما در قسمت آخر که روز جمعه پخش خواهد شد، از بچه ها خداحافظی خواهیم کرد.

وی درباره خداحافظی عمو پورنگ و دلایل آن به فارس گفت: در حقیقت طی سال گذشته ما از سوی برخی جریانات سختی های بسیاری کشیدیم. مثلا در بحث کلید یکسری جریانات به ما حمله کردند در حالی که ما بارها اعلام کردیم این ماجرا به هیچ عنوان ربطی به مسائل سیاسی نداشته و ندارد. یا درباره حضور اسپانسر در برنامه اصلا ما مقصر نبودیم و تصمیم گیرنده در این مورد نبودیم. اما یکسری جریانات که می خواستند آقای ضرغامی یا سازمان صداوسیما را بزنند، این ماجرا را دستاویز خود قرار دادند.

آقاجان زاده تصریح کرد: آقای دارابی تاکید دارند که سری جدید برنامه از ماه مبارک رمضان دوباره به روی آنتن برود اما ما قصد داریم با کسب اجازه از ایشان کمی استراحت کنیم. ساخت برنامه برای کودکان به فکر و خلاقیت نیاز دارد و در این رابطه ما به فکر یک یا دو سال استراحت و یا خداحافظی برای همیشه هستیم.

وی در پایان گفت: ما نیاز به تجدید قوا داریم و اگر آقای دارابی موافقت کنند، فعلا با آنتن خداحافظی می کنیم....
... ادامه
صوفياجون
thumb_HM-20134261620829459771378627900.973.jpg صوفياجون


كال كباب یك غذای اشتها آور شمالی است كه از بادنجان، آب انار ترش، سبزى، سیر و مغز گردو درست می‌شود
كال كباب را با كته و ماهى شور سرو می‌كنند. بعضی‌ها هم از ان به جای ترشى در كنار سایر عذاها استفاده می‌كنند. اگر بخواهید این غذا را برای دو نفر درست كنید؛ باید به شرح زیر عمل كنید:
مواد لازم:
– بادنجان درشت 4 عدد
– آب انار ترش با آب غوره یا دانه انار: نیم فنجان
– سبزى، نعناع و خلواش (خنش) و شوشاق ریز شده تازه یا خشك: 1 قاشق غذاخورى
[سبزی‌های معطر مثل خلواش، شوشاق كه خاص شمال ایران است؛ همه جا نیست و بنابراین می‌توانید به جای آن‌ها از نعناع استفاده كنید] – سیر، نیم بته
– نمك و فلفل به اندازه كافى
– مغز گردوى سائیده شده 75 گرم
طرز تهیه:
بادنجان‌ها را از وسط چاك دهید و روى آتش زغال یا در فر (350 درجه) كباب كنید. برای اینكه بادنجان‌ها نسوزد و در عین حال خوب بپزد آن‌ها را بچرخانید. بعد باید پوست بادنجان‌ها را بگیرید. برای این‌كار اگر آن‌ها را در آب سرد قرار دهید پوستشان را می‌توانید به راحتی جدا كنید. اگر بادنجان‌ها تخم دارند آن‌ها را جدا كنید. سپس گوشت بادنجان‌ها را با گوشت‌كوب له كنید. حالا نوبت سیرهاست. سیرها را هم بكوبید. بروید سراغ سبزى‌هایی كه شسته‌اید و آبش رفته است. سبزی‌ها را هم كاملا خرد كنید و بعد بادنجان‌ها، سیر، سبزى، نمك، فلفل و مغزگردو را با هم مخلوط كنید.

{-197-}{-197-}{-197-}{-185-}{-185-} دوست دارم
صوفياجون
صوفياجون

از سنتهای ملی ایرانی است که در استان گیلان و مناطق مختلف آن نیز اجرا می شود . دندان در آوردن در همه کودکان در زمان یکسانی رخ نمی دهد؛ در نتیجه، زمان مراسم مصادف است با درآوردن اولین دندان.

مردم گیلان معتقدند که اجرا و برگزاری این مراسم باعث می شود تا دندانهای بچه راحت و سبک رشدکند... در این مهمانی دانه هایی مانند برنج، گندم، نخود، لوبیا، عدس بو داده شده و به شادباش، والدین و دیگر بستگان به نوبت هرکدام مشتی بر سرکودک می پاشند و عکس یادگاری می گیرند و در پایان، حاضرین که دندانهای آنها خوب رشد کرده، از دانه های خوراکی نوش جان می کنند.
یک رسم جالب در گیلان که آن را از نقاط دیگر متمایز می کند و از عناصر دیگر این مراسم، سفره ای است که در پیرامون کودک پهن کرده و در آن اشیاهای مختلف که هر کدام نماد یک شغل خاص در جامعه است را با مهارت خاص می چینند از جمله اشیای موجود در سفره ی زندگیِ شغلیِ کودک : قیچی، سوزن، خودکار، دفتر، آینه و غیره است؛ که در پایان مراسم، کودک هدایت و ترغیب می شود که یکی از اشیاء چیده شده در سفره را بردارد و با این عملِ کودک، شغل او در آینده رقم زده شده و والدین کودک با چنین مراسم نمادینی، به نگرانیشان در مورد آینده ی شغلی فرزند خود، جامه ی عمل می پوشانند. در مراسم نیز مدعوین برای نوزاد هدیه ای ضمن آرزوی سلامتی و رشد راحت دندان بچه به عنوان چشم روشنی و شرکت در شادی در بسته بندی های رنگارنگ می آوردند و دعوت کننده از مدعوین به صرف شربت، شیرینی، برنج و دانه های سرخ شده پذیرایی می نماید و در پایانِ مراسم، بسته های کوچک از برنج و غیره تهیه می کند و به عنوان شیرینی دندان در آوردن کودکش بین اقوام، آشنایان و همسایگان تقسیم می کند. {-35-}{-35-}{-35-}{-41-}{-41-}{-41-}{-57-}
الان 3تا دندون داره 8 عیدم رفتیم واسش دندونی گرفتیم طلا برداشت ما هم گفتیم این میشه {-7-}{-203-}
bamdad
bamdad
به دنبال ویلچری هستم برای روزگار.... ظاهرا پایی برای راه آمدن با من ندارد....
bamdad
bamdad
از تمام رمز و راز های عشق

جز همین سه حرف

جز همین سه حرف ساده میان تهی

چیز دیگری سرم نمیشود

من سرم نمیشود ولی

راستی

دلم که میشود...



"قیصر امین پور"
... ادامه
Reza Babaei
1970833_821338391216409_212056977_n.jpg Reza Babaei
شخصی نزد حلاج اومد و گفت
من سالها ثروتم رو جمع کردم که به عربستان برم و خدا رو زیارت کنم
در راه که می رفتم به روستایی رسیدم که به خاطر جنگ ویران شده بود مردم زخمی بودن و سر پناهی نداشتند مقداری از ثروتم را خرج ساختن سرپناه و دارو برای مردم کردم
به روستای دیگری رسیدم کودکان یتیم و گرسنه را دیدم با باقی مانده ثروتم برای انها غذا تهیه کردم
به روستای دیگری رسیدم جوانی را دیدم زیر درخت نشسته بود تنها
و غمگین پرسیدم چرا ناراحتی گفت دختری که دوسش دارم پدرش گفته دخترش را به کسی میدهد که اسب داشته باشد
من اسبم را به او دادم
به خود امدم دیدم دیگر هیچ چیز ندارم
از ادامه دادن راه منصرف شدم و به شهرم بازگشتم
وبا نارحتی به حلاج گفت
من بعد از این همه سال انتظار نتوانستم خدا را زیارت کنم

و حلاج به او گفت
تو خدا را زیارت کردی
خدا سرپناهی نداشت
تو برای خدا سر پناه ساختی
خدا زخمی بود تو خدا را درمان کردی
خدا گرسنه بود تو خدا را سیر کردی
خدا تنها و غمگین بود تو خدا را از نهایی در اوردی
و حلاج در پایان گفت خدای حقیقی در هیچ کشوری و بر هیچ زیانی زندانی نیست
خدا یاری رساندن به انسانهاست
... ادامه
♥هـــُدا♥
1544605_517872738329447_880516919_n.jpg ♥هـــُدا♥
حمید
110ح.jpg حمید
از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل
از همان روزی که فرزندان آدم
صدر پیغام آوران حضرت باری تعالی
زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید
آدمیت مرد
گرچه آدم زنده بود

از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند
آدمیت مرده بود

بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب
گشت و گشت
قرنها از مرگ آدم هم گذشت
ای دریغ
آدمیت برنگشت

قرن ما روزگار مرگ انسانیت است
سینه دنیا ز خوبیها تهی است
صحبت از آزادگی، پاکی، مروت، ابلهی است

من که از پژمردن یک شاخه گل
از نگاه ساکت یک کودک بیمار
از فغان یک قناری در قفس
از غم یک مرد در زنجیر
حتی قاتلی بر دار،
اشک در چشمان و بغضم در گلوست
وندرین ایام زهرم در پیاله، زهر مارم در سبوست
مرگ او را از کجا باور کنم؟

صحبت از پژمردن یک برگ نیست
وای، جنگل را بیابان میکنند
دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند

صحبت از پژمردن یک برگ نیست
فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست
در کویری سوت و کور
در میان مردمی با این مصیبتها صبور
صحبت از مرگ محبت مرگ عشق
گفتگو از مرگ انسانیت است

فریدون مشیریاز مرگ نترسید!

از این بترسید که وقتی زنده اید

چیزی در درون شما بمیرد

بنام انسانیت!
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
pou-android.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
0.338047001392083558_taknaz.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
bamdad
bamdad
خدایا کفر نمی‌گویم،

پریشانم،

چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!

مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی.

خداوندا!

اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی

لباس فقر پوشی

غرورت را برای ‌تکه نانی

‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌

و شب آهسته و خسته

تهی‌ دست و زبان بسته

به سوی ‌خانه باز آیی

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر در روز گرما خیز تابستان

تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی

لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری

و قدری آن طرف‌تر

عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌

و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر روزی‌ بشر گردی‌

ز حال بندگانت با خبر گردی‌

پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.

خداوندا تو مسئولی.

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن

در این دنیا چه دشوار است،

چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است...
... ادامه
bamdad
bamdad
و تهی از منی که
دیگر هیچ هم
برای نامیدن این روزهایش زیادی است .....
چه کسی می داند
که چه شکوهی دارد دوست داشتن تو ...
هیچ کس نخواهد فهمید
رویای دستهای مرا
در جستجوی لمس خیالت.....
انگار ادمهای سرزمین من
هم کور و هم کرند
که نه عشق می دانند ونه هیچ.......
بگذار به خیال خودشان زندگی کنند
وبگویند:
(عشق ادمی را کور می کند و کر ...........)
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/12 - 22:36 ·
7
مائده
images.jpeg مائده
من در عجب در مانده ام !!!
تمام جاده های پر پیچ و خم ذهنم ...
منتهی میشود به روستای چشمش ...
ذهن برای من است
جاده ها در ذهن من است
امــــــا ... همه او میشود ،،،
حتی خود من !!!
و منم در زیر گوش دلم نـــــــجوا میکنم...
این منصفانه نیست.....
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/7 - 12:04 ·
8
ıllı YAŁĐA ıllı
11-400x300.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
{-29-}

خیلی ها با این مشکل مواجه هستند

که ناخن های آنها پس از کمی بلند شدن شکننده می شوند

و رشد چندانی ندارد در اینجا

روش درست کردن یک نوع محلول را به شما آموزش می دهیم .

:
ıllı YAŁĐA ıllı
nail.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
لب.jpeg ıllı YAŁĐA ıllı
صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ