یافتن پست: #خاکستر

bamdad
bamdad
دوبه دو،باهم هستند.

دو پرنده دریایی در بندر مه آلود،

دو اسب در جاده ای روستایی،

و دو قایق در اسکله ای دوردست..

ولی من دو ندارم!

در مدرسه هم تایک بیشتر نخوانده ام!

و همیشه دفتر ریاضی ام،

پربوده از تکرار ناتمامِ شعرهای خاکستری ام ...



×از آدمی خوب که نامش پوشیده است برمن...

{-75-}
دیدگاه · 1393/03/6 - 22:42 ·
6
zoolal
zoolal
و چنان آرامم که کسی فکر نکرد

زیر خاکستر آرامش من چه هیاهویی ست
دیدگاه · 1393/03/5 - 21:10 ·
8
...
...
دلم تنگه!
تنگ روزای بیخیالی..
تنگ روزهای ندانستن؛
تنگ روزهای خوابهای خرگوشی..
تنگ روزهای حفظ کردنهای اجباری!
تنگ روزهای رفتن کنارآبی ترین آب به بهانه دلتنگی..
دلم تنگ ثانیه ای ازآن ساعتهاخاموشی است
همراه باعزیزترین همدردها..
همراه عزیزانی که دیگردربین مانیستند..
هعی..
دلم تنگ است..
تنگ..
دلتنگم..
همین!
واین نیازبه هیچ زبان شاعرانه ای ندارد...
به چه میخندی تو؟!
به نگاهم که عاشقانه توراباورکرد
یابه افسونگری چشمانت
که مراسوخت وخاکسترکرد؟
خنده داراست
بخند!!
بخند..
ب..خ..ن..د..
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/19 - 21:06 ·
5
Majid
Majid
شعرهایم مثل خاکستر سیگار می سوزند تا تو را بسازند !
.
دیدگاه · 1393/02/15 - 09:08 ·
مائده
54201150217775465900.gif مائده
تمام سهم من از تو آتشی‌ست
که از دور گرمم می‌کند
و هر بار نزدیک می‌شوم،
پایم پس می‌کشد!
حالا هی بگو،
از می‌ترسی،
می‌گویم از
شدن می‌ترسم...
zahra
zahra
به چه میخندی تـــــــــو؟
به مفهوم غم انگیز جدایــــــــــی؟
به چه چیـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــ ــز؟
به شکست دل من یا پیروزی خویــــــــــــــــش؟
به چه میخنـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــدی؟
به نگاهم که چه مستانه تو را باور کــــــــــــــــــــــ ـــــــــرد ؟
یا به افسونگری حرفهایت که مرا سوخت و خاکستر کـــــــــــــــــــــرد ؟
به دل سادهی من میخندی که دگرتا ابد نیز به فکر خود نیســــــــــــــــــت ؟
خنده دار است بخنـــ ــــــــــــد ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/1 - 11:02 ·
7
مائده
مائده
ﻫﺮﺟﺎ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺠﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﻢ

ﺑﺎﺯ ﺑﻪ ﺑﺴﺘﺮِ ﺑﯽﺧﻮﺍﺏ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ،
ﺑﺎﺯ ﺍﯾﻦ ﻋﻄﺮ ﻭ ﺍﺳﻢ ﺗﻮﺳﺖ
ﮐﻪ ﻣﺮﺍ
ﺑﻪ ﻣﺮﻭﺭ ﻭﺍﮊﻩﻫﺎ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﺪ .
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺷﺮﻭﻉِ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻩ
ﮐﻪ ﺷﺐ ﺭﺍ
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺻﺒﺢ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ .
ﻭ ﺗﻮ
ﻫﺮ ﺟﺎ ﻭ ﻫﺮﮐﺠﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ
ﺑﺎﺯ ﺑﻪ ﺭﺅﯾﺎﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺯﺧﻮﺍﻫﯽﮔﺸﺖ .
ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺭﺑﻮﺩﻩ، ﻣﺮﺍ ﮐُﺸﺘﻪ
ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮِ ﺧﻮﺍﺏﻫﺎ ﻧﺸﺎﻧﺪﻩﺍﯼ
ﻫﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺷﺐ
ﺗﺎ ﺳﭙﯿﺪﻩ ﺩﻡ ﺑﯿﺪﺍﺭﻡ.
ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ!
ﮐﺴﯽ ﺑﺎﻭﺭﻧﺨﻮﺍﻫﺪﮐﺮﺩ،
ﺍﻣﺎ ﺗﻮ
ﺗﮑﻠﻢِ ﺧﻮﺍﻧﺎﺗﺮﯾﻦ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺭﺑﻮﺩﻩﺍﯼ،
ﺗﻮ
ﺩﻝ ﻭ ﺩﯾﺪﻩﯼ ﺩﺭﯾﺎ ﭘَﺮَﺳﺖ ِ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺗﺨﯿﻞ ﺗﺸﻨﮕﯽ ﺭﺑﻮﺩﻩﺍﯼ .
ﺣﯿﺮﺕﺁﻭﺭ ﻧﯿﺴﺖ
ﻋﺸﻖ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺷﮑﻞِ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽﺁﯾﺪ
ﻋﺸﻖ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺷﮑﻞِ ... ﺯﺑﺎﻥﺍﻡ ﻻﻝ !
ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﺑﯽﺍﻧﺼﺎﻑ
ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺧﻮﺍﺑﯽﺳﺖ
ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺭﺑﻮﺩﻥ ﺭﺅﯾﺎﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﺮﻧﻤﯽﺩﺍﺭﺩ !
ﻋﺸﻖ
ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣﻦ،
ﻣﻦ ﮐُﺸﻨﺪﻩﯼ ﺧﻮﺍﺏﻫﺎﯼ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ
ﺩﻭﺳﺖﻣﯽﺩﺍﺭﻡ .

"سید علی صالحی"
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/29 - 18:44 ·
4
zoolal
zoolal
پای پنجره نشستم کوچه خاکستری باز زیر بارون من چه دلتنگتم امروز
انگار از همون روزاست حال و هوام رنگ توئه کوچه دلتنگ توئه
دیدگاه · 1393/01/29 - 11:17 ·
5
bamdad
bamdad
زیر خاکستر ذهنم باقیست

آتشی سرکش و سوزنده هنوز

یادگاری است ز عشقی سوزان

که بود گرم و فروزنده هنوز
دیدگاه · 1393/01/26 - 21:02 ·
7
FATI
FATI
میدانی رفیق . . . .

سردش بود . . .

دلم را برایش سوزاندم . . .

گرمش که شد با خاکسترش نوشت :

خداحافظ . . .

و رفت . . .
دیدگاه · 1393/01/19 - 17:43 ·
7
عسل
عسل
آنکه می رود فقط می رود ولی آنکه می ماند درد می کشد ، غصه می خورد ، بغض می کند ، اشک می ریزد و تمام اینها روحش را به آتش می کشد و در انتظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت آرام آرام خاکستر می شود …
آری ، این است خاصیت عشق یک طرفه …
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/15 - 11:51 ·
8
bamdad
bamdad
خدایا

کاری کن

تا یادم برود زن همسایه از سرما تشنج دارد

و بحران ِ خانه اش تیتر اول روزنامه هاست!

کاری کن

تا نشنوم خانه ها یکی یکی آوار می شوند

و گرسنگی از پشت سبد های کالا

توی صف

به روی پیرمرد مچاله شده

شکلک در می آورد...


کاری کن،

تا دیر نشده کاری کن،

لااقل دکمه ی پلوور خاکستری ام را برایم ببند.

سردم است.

{-103-}
محمدطاها
محمدطاها
دل داده ام بر باد ، بر هر چه باداباد

مجنون تر از لیلی ، شیرین تر از فرهاد

ای عشق از آتش اصل و نسب داری

از تیره ی دودی ، از دودمان باد

آب از تو توفان شد ، خاک از تو خاکستر

از بوی تو آتش ، در جان باد افتاد

هر قصر بی شیرین ، چون بیستون ویران

هر کوه بی فرهاد ، کاهی به دست باد

هفتاد پشت ما از نسل غم بودند

ارث پدر ما را ، اندوه مادرزاد

از خاک ما در باد ، بوی تو می آید

تنها تو می مانی ، ما می رویم از یاد
یادمان باشد

شاید شبی

آنچنان آرام گرفتیم

که دیداره صبح فردا ممکن نشد؛

پس به امید فرداها

"محبتهایمان" را ذخیره نکنیم
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/11 - 12:46 ·
4
soheil
soheil
مانده ام در خلوت تاریک دیواری بلند
بردلم پر می زند یاد سپیداری بلند

می شود یک بار دیگر بشنوی حرف مرا ؟

بنگری آیینه حیران افکاری بلند ؟

روزها پیوسته تکرار سکوت کوچه ام

شب اسیر لحظه های خواب و بیداری بلند

بیکران تا ساحل سبز نگاهت میدوم

تا بخوانم قصه های تلخ تکراری بلند

نبض درد آلود چشمانم گواهی خسته اند

بر نبود لحظه های خوب دیداری بلند

خاطراتم حرمت خورشید در خاکسترند

مانده در د امان سرد باغ اسراری بلند

باز هم گم می شوم در ماجرای سایه ها

تا ببینم سایه ی سبز سپیداری بلند
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/8 - 14:10 ·
6
bamdad
bamdad
مثل یک جنگل سوخته پر از خاکسترِ خاطراتم



تنم گورستان درختانیست که دیگر هراسی از آمدن زمستان ندارند



پشت پرده های شب دیگر انتظارِ هیچ بهاری را نخواهم کشید



باران ببارد یا نه فرقی ندارد



برای من



دیگر این خاک بوی زندگی نمیدهد...
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/7 - 22:01 ·
7
soheil
soheil
ای صبا با توچه گفتند که خاموش شدی

چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی

تو که آتشکده عشق و محبت بودی

چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی

به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را

که خود از رقت آن بیخود و بی هوش شدی

تو به صد نغمه زبان بودی و دلها همه گوش

چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی

خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من

نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی

تا ابد خاطر ما خونی و رنگین از تست

تو هم آمیخته با خون سیاوش شدی

ناز می کرد به پیراهن نازک تن تو

نازنینا چه خبر شد که کفن پوش شدی

چنگی معبد گردون شوی ای رشگ ملک

که به ناهید فلک همسر و همدوش شدی

شمع شبهای سیه بودی و لبخند زنان

با نسیم دم اسحار هم آغوش شدی

شب مگر حور بهشتیت به بالین آمد

که تواش شیفته زلف و بناگوش شدی

باز در خواب شب دوش ترا می دیدم

وای بر من که توام خواب شب دوش شدی

ای مزاری که صبا خفته به زیر سنگت

به چه گنجینه اسرار که سرپوش شدی

ای سرشگ اینهمه لبریز شدن آن تو نیت

آتشی بود در این سینه که در جوش شدی

شهریارا به جگر نیش زند تشنگیم

که چرا دور از آن چشمه پرنوش شدی
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 19:40 ·
3
bamdad
bamdad
بهار که از راه می‌رسد…
جوانه سر می‌زند، شکوفه می‌شکفد،
باران نم‌نم می‌بارد آسمان نفس می‌کشد،

اما…

بهار که از راه می‌رسد…
زمین سبز می‌شود بلبل نغمه خوان می‌شود،
روز نو می‌شود سال نکو می‌شود،

اما… تو چطور؟!

اگر شکوفه شکوفه بروید
و دریغ از شکوفه لبخندی که بر لبانت بنشیند چه؟!

اگر زمین زمین سبز شود
و هنوز برگ‌های پاییزی سنگفرش دلت باشد چه؟!

اگر باران باران طراوت ببارد
و هنوز خاکستر غم و یاس بر شیشه دلت باشد چه؟!

اگر روز روز نو شود
ولی چشم‌هایت به عادت و کهنگی گشوده شود چه؟

اگر گرما گرما مهربانی با طلوع خورشید
بتابد و تو همچنان دل به سرما سپرده باشی چه؟

اگر بهار بهار بیاید و تو زمستان باشی؟
بیا و وجودت را به دست مهربان بهار بسپار تا زندگی را در تو جاری کند

تا… بهار شوی…

بیا و چون بهار طراوت و شکفتن و لبخند و مهربانی و زیبایی و سبزی و تازگی را به هر که دل به زمستان سپرده هدیه کن.
که بهار می‌آید و می‌رود اما تو در تابستان و پاییز و زمستان هم که بمانی بهارآفرین خواهی شد

بیا و تو بهار آفرین باش،
تا دشت دشت مهربانی بروید…
هزار هزار خنده بشکفد…
باران باران محبت ببارد…

تـــــــــــو بـــــــــــــهار آفریــــــــــــن بـــــــــــــــاش!
{-35-}{-35-}
دیدگاه · 1393/01/1 - 23:47 ·
6
MINA
1394790792717560.jpg MINA
دختر باشی و سیگار هم بر لبانت باشد

هر آشغالی

زیر سیگاری شهوتش را

بر خاکستر آبرویت بفرما خواهد زد...
دیدگاه · 1392/12/23 - 22:25 ·
6
bamdad
bamdad
به چه میخندی تو ؟

به شکست دل من ؟

یا به پیروزی خویش ؟

به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد !

یا به افسونگری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد ...
به دل ساده من میخندی که دگر تا به ابد نیز به فکر خود نیست؟!
به چه میخندی تو؟!!!!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/17 - 22:12 ·
6
bamdad
bamdad
دیار عاشقی هم شهر هرت داره !

خیلی راحت دل می دزدن ، دل می برن ، دل می شکنن

آنکه می رود فقط می رود ولی آنکه می ماند درد می کشد ، غصه می خورد ، بغض می کند ، اشک

می ریزد و تمام اینها روحش را به آتش می کشد و در انتظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت

آرام آرام خاکستر می شود …


آری ، این است خاصیت عشق یک طرفه …
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/13 - 22:39 ·
3
rah¡l
rah¡l
سلامتی نسلی ک میدونست پلنگ صورتی صورتیه...

ولی...

خاکستری تماشاش میکرد...
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ