یافتن پست: #خستگی

shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
امروز یه نقشه گنج کشیدم دادم دست داداش کوچیکم که ۵ سالشه
اونم از صبح کل خونه رو سه بار گشته ولی چیزی پیدا نکرده...
بیچاره الان از خستگی بیهوش شده
لامصب کرم ریختن به هر سن وسالی حال میده
... ادامه
...
...
ی به خدا گفت؟

لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگیم سر پناه بی کسیم بود، طوفان تو آن را از من گرفت! کجای دنیای تورا گرفته بودم؟...

خدا درجواب گفت:

ماری در راه لانه ات بود تو خواب بودی باد را گفتم لانه ات را واژگون کند آنگاه تواز کمین مار پر گشودی.

چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنیم برخواستی...
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/16 - 01:16 ·
3
saeid
0.330388001352635597_parsnaz_ir.jpg saeid
به گزارش پارس ناز بریان برگ مرد خستگی ناپذیر آمریکایی که 44 روز وقت صرف کرد تا با استفاده از ورق بتونه در یک کازینو در چین به هنرنمایی بپردازه او این هنرنماییش رو با تمرکز و تمرین تونسته اجرا کنه نه با استفاده از چسب و موارد دیگه جالبه بدونید که وزن ساختمون هایی که با استفاده از ورق ساخته 272 کیلوگرم هست.
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/9 - 19:30 ·
5
صوفياجون
L127612543783.jpg صوفياجون
{-41-}این گیاه اغلب در گروه سبزیجات طبقه‌بندی می‌شود در حالی که در واقع به طبقه خاص خود موسوم‌ به قارچ‌ها تعلق دارد.هزاران سال است که قارچ هم بعنوان ماده غذایی مناسب و هم برای اهداف و مصارف پزشکی مورد استفاده قرار می‌گیردبه گفته متخصصان؛ قارچ‌ها منبع غنی از ماده معدنی پتاسیم هستند که به کاهش فشار خون بالا و نیز کاهش خطر سکته مغزی کمک می‌کند.بر اساس این گزارش، قارچ‌ها برای تقویت استخوان‌ها مفید هستند، خستگی را رفع و کمبود ویتامین د را جبران می‌کند.علاوه بر این، برای اینکه تمام مواد مغذی از مواد غذائی به بهترین صورت جذب شوند، بدن نیاز به ویتامین‌های گروه ب دارد و قارچ یک دسته از این ویتامین‌ها را می‌تواند، تامین کند.
به گزارش سایت "تغذیه‌ گیاهخواری"، قارچ‌ها منبع سرشاری از ریبوفلاوین، نیاسین و سلنیوم هستند. سلنیوم آنتی اکسیدانی است که با همکاری ویتامین «ای» سلول‌ها را از تاثیرات آسیب‌رسان و مخرب رادیکال‌های آزاد در امان نگه می‌دارد. همچنین مصرف سلنیوم در مردان مسن خطر بروز سرطان پروستات را تا 65 درصد کاهش می‌دهد.{-7-}
دیدگاه · 1391/10/6 - 00:24 ·
2
iman
iman
پسر زنگ میزنه : کجایی عزیز دلم؟
دختر: واااای همین الان رسیدم دارم از خستگی مــیمــیرم، میرم بخوابم کم کم… تو چیکار میکنی عزیزم؟
پسر: من توی مهمونی ام، پشت سرت ایستادم ...
... ادامه
Noosha
7xr5eh2avj5m9aela5z5.jpg Noosha
امشب

قرار نیست

هیچ اتفاقی

بی افتد

فقط دستهای من

زیر چانه ام

خواب می رود

از خستگی چشمهایی

که در پیچ و تاب موهایت

می دود!!!
... ادامه
نگار
نگار
چشمانم به نگاهت حسودی می کنند

و نگاه مشتاق و تشنه تو

به دستان گریزان من

ناگسستنی است..

چقدر خستگی ناپذیرست...

آشوب نگاه تو..
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/28 - 00:21 ·
3
Noosha
8bfc39a31709ebfb53181c27857513ce-300.jpg Noosha
در این دنیا هیچکس به من نگفت بمان ولی من ماندم؛

ماندم و تکیه گاهی شدم برای خستگی دیگران.

حالا خیلی خسته ام؛خیلی زیاد.خسته با چشم هایی که دیگر اشک هم نمی ریزد.

تنها می دانم؛باید تا همیشه آغوشی باشم برای دیگران بی آنکه کسی مرا در آغوش بگیرد.

همه چیز می گذرد:فصل ها؛برف ها؛باران ها من اما همچنان ایستاده ام

چون پرنده ای که بال هایش شکسته است.

دیگر چه فرقی می کند که بخواهم بروم یا بمانم؟
... ادامه
hamid
hamid
این بار از عشق نمینویسم عشق تو دلم مرده
سرنوشت منو به عشقی که میخواستم نرسوند
تا تهش بخون کنار تو نرو تا بگم داستان هزار توامنو
هزاری که بابتش جون هدیه کنی
هزاری که نباشه باید خون گریه کنی
خون گریه کنی وختی کرده خستت زمونه
وختی از خدا میخوای گرسنه بچت نمونه
وختی زنت تو جونی داره حس یه پیر زن
وختی از بی پولی داره حسه بیوزن
مثل بیوای که نداشت قرص اعصاب سرشو
واسه خرید اون قرص فروخت اعظای تنشو
اون زن از دسه بیچاره گی کلیشو فروخت...
و دختر بی خونه ای که دربست پا میده
سر هزاری کثیف با هر کس خوابیده
و خونواده ای که اونو از قسط ندیده
گرفتنش اونم خستس از بس نالیده
اون دختر قوربونی مردای کزای شد
اون دختر بازیچیه دستان کسانی شد
که ابروی ایرانو از تو ریشه کندند
سر هزاری خون مردمو تو شیشه کردند
بوی هزاری بیاد از دم بیهوشن
باهاشون باشه خداوپیغمبر کیلو چند
سر هزاری مردومو به قسم میکشند
داری منو میبینی که از زمونه بیزارم با وجود خستگیو دستای سست
قلم برمیدارم مینویسم شبونه بیدارم
کاغذ خطخطیه از درون بیمارم بهم تهمت میزنن میگن شرور دیوانه
ولی مهم نیس چون من جوونه ایرانم
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/23 - 14:26 ·
6
Noosha
1227273.jpg Noosha
پاییز در نبود تو تکرار خستگیست
حتی نفس کشیدن از اجبار خستگیست
آبان به زیر پنجره افتاده بی هدف
اذر هم عاقبت به سر دار خستگی است
این روزها گلوی مرا خفت کرده اند
این روزها ادامه ی هر بار خستگی است
فهمیده ام که می شکنم بی صدا ولی ...
این شعرها نتیجه ی انکار خستگیست
بیهوده است ماندن من در کنار تو
سهم من از کنار تو انگار خستگی ست
... ادامه
رضا
رضا
خسته نباشید من برم از خستگی قلبم درد گرفته شبتون پرتقالی .
MONA
MONA
باران

باز ای باران ببار
بر تمام لحظه های بی بهار
بر تمام لحظه های خشک خشک
بر تمام لحظه های بی قرار

باز ای باران ببار
بر تمام پیکرم موی سرم
بر تمام شعر های دفترم
بر تمام واژه های انتظار

باز ای باران ببار
بر تمام صفحه های زندگیم
بر طلوع اولین دلدادگیم
بر تمام خاطرات تلخ و تار

باز ای باران ببار
غصه های صبح فردا را بشوی
تشنگی ها خستگی ها را بشوی
باز ای باران ببار
... ادامه
Mostafa
Mostafa
هیچ انتظاری از کسی ندارم و این نشان دهنده ی قدرت من نیست !

مسئله خستگی از اعتمادهای شکسته است .
saeid
Copy of 11.jpg saeid
ورزش بوکس با وضعیت کنونی از سال 1890 یعنی پس از آنکه مارکیز کوئینزبری قواعد جدیدتری وضع کرد و استعمال دست کش بوکس را رسمی کرد شروع شد. او مدت هر دوره بوکس را سه دقیقه و فواصل بین دورها را یک دقیقه معین کرد و چون این دستور می‌توانست نتیجه نیکویی برای ورزیدن و رفع خستگی بشود از طرف عموم ورزشکاران دنیا قبول شد و طریقه‌ای که کینز معین کرده بود متداول و مرسوم گردید.

برای اولین دفعه مسابقه با وضع جدید در سال 1892 در هفتم سپتامبر در ارولئون بین جون سولیوان آخرین قهرمان مشت‌زن بدون دست کش که قهرمان تمام آمریکا بود و جوانی بیست و شش ساله موسوم به جمس می‌‌کوربت که او نیز آمریکائی و ار رقیب خود دو سال کوچک‌تر بود انجام و پس از 21 دوره (راند) مبارزه قهرمان قدیم دنیا که بدون دستکش عنوان و مقام عجیبی پیدا کرده بود مغلوب قهرمانی شد که با دستکش بوکس را آموخته بود.
... ادامه
مریم
575727_336103856459752_2067302067_n.jpg مریم
نگاه می‌کنم از غم به‌غم که بیش‌تر است
‎‫به خیسی‌ی چمدانی که عازم سفر است
‎‫من از نگاه کلاغی که رفت، فهمیدم
‎‫که سرنوشت درختان باغ‌مان تبر است
‎‫به کودکانه‌ترین خواب‌های توی تن‌ات
‎‫به عشق‌بازی من با ادامه‌ی بدن‌ات
‎‫به هر رگی که زدی و زدم به حسّ جنون
‎‫به بچّه‌ای که توام! در میان جاری خون
‎‫به آخرین فریادی که توی حنجره است
‎‫صدای پای تگرگی که پشت پنجره است
‎‫به خواب رفتن تو روی تخت یک نفره
‎‫به خوردن ِ دم‌پایی بر آخرین حشره
‎‫به «هرگز»ات که سؤالی شد و نوشت: «کدام؟»
‎‫به دست‌های تو در آخرین تشنّج‌هام
‎‫به گریه کردن یک مرد آن‌ور ِ گوشی
‎‫به شعر خواندن ِ تا صبح بی هم‌آغوشی
‎‫به بوسه‌های تو در خواب احتمالی من
‎‫به فیلم‌های ندیده، به مبل خالی من
‎‫به لذّت رؤیایت که بر تن ِ کفی‌ام…
‎‫به خستگی تو از حرف‌های فلسفی‌ام
‎‫به گریه در وسط ِ شعرهایی از «سعدی»
‎‫به چای خوردن تو پیش آدم بعدی
‎‫قسم به این‌همه که در سَرم مُدام شده
‎‫قسم به من! به همین شاعر تمام شده
‎‫قسم به این شب و این شعرهای خط خطی‌ام
‎‫دوباره برمی‌گردم به شهر لعنتی‌ام
‎‫به بحث علمی بی مزّه‌ام در ِ گوش‌ات
‎‫دوباره برمی‌گردم به امن ِ آ
... ادامه
دیدگاه · 1391/08/18 - 00:54 ·
6
Noosha
cwdps0ze3t0w3i5al5yz.jpg Noosha
خسته ام .....



و خستگی هایم مشابه هیچکدام از ارکان طبیعت نیست

خسته ام به وسعت ِ نگاه های خیره ام به دور...

به طراوت و تازگی ِ اشک های نمناکم

خسته ام به اندازه ی به


ستوه آمدن دستانم از سردی...........................@
... ادامه
دیدگاه · 1391/08/17 - 23:12 ·
7
نگار
نگار
رفتم ساندویچی،میگم آقا یه بندری لطفا
میگه سوسیس بندری دیگه
میگم پ ن پ،یه نوار بندری بزار میخوام واست قر بدم تا خستگیت رفع بشه!
.
نگار
نگار
گنجشک گفت :
لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام.
تو همان را هم از من گرفتی.
.
این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟
و سنگینی بغضی راه کلامش بست
.
خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو
از کمین مار پر گشودی.
.
خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به
دشمنی ام برخاستی!
... ادامه
دیدگاه · 1391/08/5 - 21:43 ·
7
Majid
2360944024fe34f6c8404d.jpg Majid
بگی نگی روزا گذشت
خیلی دلم تنگه برات
بد جوری تنهام دوباره
بی تو اون رنگ چشات

بگی نگی چند وقته که
دلتنگیام زیاد شده
باز هوای تو رو دارم
بهونه هام خیلی شده

بخوای نخوای دوست دارم
بیای نیای منتظرم
بگی نگی دق میکنم
اگه تو تنهام بزاری

بگی نگی روزا گذشت
خیلی دلم تنگه برات
بد جوری تنهام دوباره
بی تو اون رنگ چشات

بگی نگی چند وقته که
دلتنگیام زیاد شده
باز هوای تو رو دارم
بهونه هام خیلی شده

کاشکی تو گرمای نگات
بغض یخی مو بشکنم
حس بکنم که عاشقم
شاید که باورت کنم
تو لحظه های خستگی
سر روی شونت بزارم
تو اوج بی کسی نیای
به گریه عادت می کنم

کاشکی تو گرمای نگات
بغض یخی مو بشکنم
حس بکنم که عاشقم
شاید که باورت کنم
تو لحظه های خستگی
سر روی شونت بزارم
تو اوج بی کسیم نیای
به گریه عادت می کنم
... ادامه
دیدگاه · 1391/07/30 - 23:16 ·
2
صفحات: 9 10 11 12 13

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ