یافتن پست: #دنيا

MONA
MONA
اگه اون روز..
ebrahim
264269_359331117502428_260903528_n.jpg ebrahim
هيچ عشقى تو اين دنيا به صداقت عشق مادر نيست

عماد طالب زاده و مادرش

روز مادر مبارک
دیدگاه · 1392/02/11 - 21:40 ·
4
Mostafa
Mostafa
هزاران هزار سبد گل تقديم به كسي كه خودش زيباترين گل دنياست مادرم روزت مبارك
دیدگاه · 1392/02/11 - 20:29 ·
5
ebrahim
ebrahim
10
از تو ي آن خيابان به آن جا رفتن ، فقط گذر از تار يكي به نور نبود : كلِ دنيا عو ض مي شد. بيرون همه چيز بي شكل ، نامطمئن و
پراكنده بود، و اي ن جا پر بود از اشكا ل سخت ، از احجامي كه سطوح كلفت ، وزين و رنگي داشتند، رنگ سرخ همبرگر كه روي
پيشخوان برش مي خورد، رنگ سبز ژاكت هاي تيرولي پيشخدمت ها و رنگ طلايي آبجو . من كه خودم را عادت داده بودم به
رهگذرها طوري نگاه كنم كه انگار سايه هاي بي چهره هستند و خودم را ه م يك سايه ي بي چهره فرض مي كردم ، متوج ه آبجو
فروشي پر از آد م مي شدم ، يك دفعه كشف مي كردم كه اين جا جنگلي از صورت هاي مذكر و مؤنث است ، مثل ميوه هاي خوش آب
و رنگ هستند، هر كدا م با بقي ه فرق دارد و همه هم غريبه اند. اول اميدوار بودم كه همچنان حضور شبح وارم را حفظ كنم ، اما بعد
مي فهميدم كه من هم مثل بقيه شده ام ، ي ك شكل كه حتا آينه هم آن را مو ب ه مو منعكس مي كند، حتا ته ريشي را هم كه از صبح
تا ب ه حال در آمده ، نشا ن مي دهد و گريز ي هم ازش نيست ؛
... ادامه
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
يكى از سخت ترين كاراى دنيا
اينه كه به ديگران توضيح بدى
الان دقيقأ چه مرگته !!!
دیدگاه · 1392/02/7 - 21:20 ·
4
شهرزاد
شهرزاد
يه دختر 8 - 9 ساله بود شيطون و بي خيال سرنوشت، از وقتي يادش مياد پدرش مريض بود ...اما حالا كه فكر مي كنه اين اواخر شايد بد حالتر.پدرش خيلي دوستش داشت، تا آسمونها ...يه روز اهالي خانواده خواستن شام رو مثل پيك نيك تو پشت بوم بخورن ...اون روز اون دختر چند باري پله ها رو بالا و پايين كرد شايد چون كوچكترين عضو خانواده بود. شايد چون هيچ وقت نمي تونست بي خيال بازي و شيطنت بشه ...آخرين مرتبه چيزي كه پدرش خواست رو بهش داد و برگشت پشت بوم، آخر اون نمي تونست راحت راه بره پايين مونده بود ...شايد فقط از چند ماه بعد ديگه هيچ وقت لازم نشد وقتي براي بودن با پدرش تلف كنه.حالا سالهاست كه حسرت اون شب رو مي خوره و لحظاتي رو كه مي تونست به پدرش يه دنيا خاطره بده...!!!
... ادامه
ABOLFAZL
ABOLFAZL
روزي که تو آمدي به دنيا عريان
جمعي به تو خندان و تو بودي گريان
کاري بکن اي دوست که وقت رفتن
جمعي به تو گريان وتو باشي خندان
دیدگاه · 1392/02/6 - 23:05 ·
2
♥هـــُدا♥
AxS (232).jpg ♥هـــُدا♥
گاهي كسي مي شود تكيه گاه دلت..
همين كه نباشد...
همين كه با محبت نگاهت نكند..
دنيا انگار برعليه توست..
دنيا انگار ديگر دنيا نيست..
تنهاترين مي شوي
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/6 - 22:31 ·
5
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
wy5f1hk0xpksnatkcku6.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
قوي ترين زن جهان هم که باشي...
وقت هايي هست ...
که دستي بايد لمس ات کند...
تني ...تنت را داغ کند...
و لبي...طعم لبت را بچشد ...
مستقل ترين زن جهان هم که باشي...
وقت هايي هست...
که دلت پر ميزند براي کسي که برسد و بخواهد...
که آرام رانندگي کني ...
و شام ات را نخورده روي ميز نگذاري و بروي...
مسافرترين زن دنيا هم ...دست خطي مي خواهد
که بنويسد برايش..." زود برگرد "...
طاقت دوري ات را ندارم...
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/2 - 13:41 ·
1
ebrahim
ebrahim
ادامه4+++
پيرمرد ديگر مطمئن بود كه سفرش به آن دنيا آغاز شده و اين دس تهاي ب يبي گل است كه چنين
نوازش گرانه به تن سرد و ي خزده او گرما مي بخشد. غرق در شادي هاي گذشته اش شده بود. لبخندي را كه
تمام هستي اش مي طلبيد به لبانش جاري شد، دست چپش را بلند كرد و روي شانه راستش گذاشت.
واقعيت داشت دستي گرم و لطيف پيرمرد را نوازش مي داد. این هم از این امیدوارم مورد پسندتان باشد.
... ادامه
ebrahim
ebrahim
ادامه 4++
حالا پيرمرد غرق در افكار ماليخوليايي شده بود كه فكر م يكرد بايد برود
و حالا بايد داخل غسا لخانه باشد، احساس سرد تمام وجودش را فرا گرفته بود، ولي،
وقتي فكر مي كرد، شايد در مخيله اش بيش از اين نمي گنجيد.
پيرمرد به كل فراموش كرده بود كه هنوز نفس م يكشد و بايد براي آيسودا فكري كند.
بيچاره حاجي بابا !
سر قبر خودش را با حيرت تمام نگاه كرد و با آب شست، گل هاي وحشي كه از كوه جمع كرده بود، روي قبر
گذاشت. سپس زمزم هي فاتحانه اي سر داد، تمام اطراف گورش را سبزي و گ لهاي زرد وحشي فرا گرفته
بودند.
تا به خود آمد و اشك هايش را پاك كرد، تمام لاله هاي مصنوعي كه در انبار پخش بود روي تخت غبا رآلود
شكوفه روييده بودند.
پيرمرد بدون اين كه نردبان را از انباري بيرون بياورد به طرف حياط راه افتاد.
چمباتمه كنار ديوار نشست و دست هايش را به هم گره زد.
واقعاً مي شد فهميد پيرمرد آن دنيايي شده، هنوز از نشستن حاجي بابا نگذشته بود كه احساس گرماي لحظه اي
را در تنش چون برق احساس كرد.
دستي ن امريي شانه هايش را نوازش كرد.
... ادامه
ebrahim
ebrahim
3.
وقت كودكي آيسودا آواز سبز تبسم بود،
مادري بود، ه مچون آبي دريا، صبح را با ريسه ها و مهرباني او س رمي كشيديم،
و آيسودا چه قدر حسود لحظه ها مي شد و دست هاي من ب يهيچ تكلفي مثل چرخ ساده نخ ريسي برايش مثل
گذشته مي شدم
من بودم و آيسودا !
و تبسم هاي ساده ي شكوفه، چه ديدني بود ديروز !
شكوفه آبي تر از دريا مي شد و پستان هايش سبزتر از رويش و
آيسودا چه قدر دلش مي خواست تمام عروسك هاي دنيا را ه مچون مادرش زير پستان مي گرفت و تا مرز خيس
علف با رويا هم سفر مي شد، ولي
گرهي در جان شكوفه بود.
... ادامه
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
بيماري پس از معاينه شدن توسط دكتر درحالي كه در چشمانش اشك جمع شده بود از دكتر پرسيد: دكتر من خيلي مي ترسم آن دنيا چگونه است؟

دكتر به آرامي گفت : نميدانم.. بيمار گفت: چه طور امكان دارد شما يك پزشك هستيد چه طور نمي دانيد؟!

دكتر در كنار در ايستاد و قصد داشت كه در را باز كند..از پشت در صداي پارس سگي شنيده مي شد كه با پنجه هايش در را مي خراشيد..دكتر در را باز كرد و سگ داخل اتاق دويد..

پزشك به بيمار گفت:اين سگ من است او قبلا به اين اتاق نيامده بود..او نمي دانست در اين اتاق چه خبر است..تنها مي دانست كه صاحبش در اينجاست..وقتي در باز شد او بدون ترس به داخل اتاق پريد..

ما نميدانيم كه آن دنيا چگونه است..اما مي دانيم صاحب ما آنجاست.. و همين كافيست!{-35-}
ebrahim
ebrahim
زندگي يعني نا خواسته به دنيا آمدن، مخفيانه گريستن، ديوانه وار عشق ورزيدن، ودر حسرت آنچه كه دل مي خواهد و منطقت نمي پذيرد سوختن!
دیدگاه · 1392/01/29 - 22:18 توسط Mobile ·
1
شهرزاد
شهرزاد
وقتي آدمها خودشان نيستند و ناگزيرند نقاب بزنند. شايد زندگي بالماسكه اي است كه هرگز 12 شبي ندارد كه نقاب ها از چهره برداشته شود. ولي دردناك تر از همه اين است كه تو
بفهمي. دنيا كاري كند كه بفهمي.همه چيز را، تمام حقيقتي كه از تو پنهان شده، و او هرگز نداند كه تو همه چيز را مي داني.همه را...


من خيلي وقتها دلم مي گيرد... خيلي وقتها...
... ادامه
Patriot
Patriot
ما که نفهميديم دنيا دستِ کيه.....
ولي‌ دستِ هر کي‌ هست ....
خــُـب لامصــــــّــــب
دست به دست بچرخون که به دستِ همه برسه !!!
دیدگاه · 1392/01/23 - 20:29 ·
8
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
1365673721438408_large.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
{-30-}
Noosha
59991_483.jpg Noosha
ديدن تصوير با چشمان گريان پسرش اشكم رو درآورد. دنياي خيلي كوچيكي داريم... كاش يه كم مهربونترو يه كم عاشق بوديم. خوشبخت بودن اصلا كار سختي نيست فقط كافيه عاشق باشي يه عاشق كه بي بهانه عشق ميورزه. وقتي بي بهانه دوست داشته باشي وقتي بي بهانه محبت كني و وقتي بي بهانه ببخشي خوشبخت ترين فرد زميني. كاش همه ما فقط يك بار چنين حسي رو تجربه كنيم ديگه بي شك در وجود ما كينه و نفرت جا نخواهد داشت... بيائيد قدر زندگي و عشق و محبت رو بدونيم و از همين حالا حريص باشيم براي عاشق بودن... مرگ در همين نزديكي هاست و فرصت خيلي كمه براي عاشق بودن! ....
کاش بودین و میدید که چه حاشیه هایی داشت مراسم واقعا ملت عجیبی هستیم از هجوم عکاسان و مردم بر سر بازیگران و هنرمندان و عکاسی و فیلمبرداری با هزاران موبایل تا پا زیر لاستیک رفتن و آویزان شدن به درب اتوبوسهای واحد جهت رفتن به بهشت زهرا و درگیری و بحث بر سر سوار شدن بر اتوبوس ها .خانم بدیعی کاش از این همه جمعیت که امروز آمده بود کسانی باشند که به تو فکر کنند به کار بزرگت به یادداشت اول سالت به صحبتهای پسر فهمیده ات یا اصلا به یاد مرگ بیفتند و بیاندیشند ....
... ادامه
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
باور نبودنت

به خاك ميكشد دنياام را

چه برسد كـ نباشي{-35-}
دیدگاه · 1392/01/18 - 19:34 ·
6
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
7wkv69lhius3g396w9q5.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
آيا اين تقدير منه ؟

تا روزها در جاده دلتنگی بنشينم و افسوس دوری تو را بخورم .

درختان جاده زندگيم در حال خشك شدن هستند .

افسوس كه تو ديگر در كنارم نيستی .

افسوس كه سرنوشت برای ما جدايی را رقم زده .

افسوس كه هرچه بدوم و بدوم تو دور و دورتر می شوی .

گفتی ما بدون هم خوشبخت تريم اما . . . .

اما خوشبختی من در با تو بودن بود .

افسوس كه خوشی ها تمام شد .

افسوس كه باهم بودن ها تمام شد .

اما اگر تو بدون من خوشبختی دوری را تحمل می كنم .

من و تو دو خط موازی بوديم كه هرگز نقاشی پيدا نشد .

تا دو سر ما را عاشقانه به هم برساند .

و تا آخر اين دنيا موازی خواهيم ماند .

لعنت به اين دنيا . . .
... ادامه
دیدگاه · 1392/01/17 - 02:38 ·
6
✔♥Дℓɨ♥✔
✔♥Дℓɨ♥✔
دنيا اگه مردونگي سرش مي شد اسمش دخترونه نبود!
ــــــــــــــــ
والا..
hossein
hossein
انتظار برخورد منصفانه از دنيا، تنها به اين دليل كه آدم خوبي هستيد، مثل اين است كه ازيك گاو خشمگين انتظار داشته باشيد كه به شما حمله نكند، چون شما يك گياه خواريد.

دنیس وولی
... ادامه
♥هـــُدا♥
1nxauoxsyyh83y6qy40s.jpg ♥هـــُدا♥
بی تفاوتی سخت است

نسبت به کسي که عجيب ترين حس دنيا رو

باهاش تجربه کردي...!!!
دیدگاه · 1392/01/4 - 11:32 ·
5
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
هنوز هم..از بين كارهاى دنيا...دل بستن به دلت بيشتر به دلم ميچسبد...!
دیدگاه · 1392/01/4 - 01:58 ·
3
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
كار از كار گذشت...ديگه اگه ب دنيامون فحش خواهر مادر هم بديم...جم نميخوره....
دیدگاه · 1392/01/3 - 18:59 ·
4
صفحات: 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ