هر چقدر بد شدی بازم حرف رفتن نزدم
تو همش راهتو رفتی من همش راه اومدم
تا به سختیا رسیدی خودتو باختی چرا؟
اگه دوریم دغدغه ات بود دورم انداختی چرا؟
هر کاری کردم به چشت اصلا نیومد
ببخش عزیزم که همین ازم براومد
چی شد اون حس زلالت اون دل ساده و صاف
لااقل دستشو ول کن جلو من بی انصاف
من دلم قدر یه دریاست طاقتم خیلی کم
نگیر دستاشو اقلا پیشم اينقدر محکم
تا یکی اومد سراغت دل من رو پس زدی
تو کنار کشیدی اما کاش کنار میومدی
به هر دری زدم که تو آروم بگیری
حالا که خوبه همه چی تو داری میری
اگرچه رفتی عزیزم با عشق تازه
ولیکن این در رو به تو همیشه بازه
یه روزی خسته میشی از پرسه و ولگردی
یا پشیمون میشی از اینکه منو ول کردی
تازه خواستم پر بگیرم که شکستی بالمو
تو که جای زانوهام نیستی بفهمی حالمو
... ادامه
آندم که نفسهایم
1392/07/11 - 13:17 توسط Mobileبه شماره افتاده بودند
ودستهای سردم
گرمی دستانت رامیطلبیدند
وآغوش گرمت
را
تنگ درآغوش خویش میفشردم
واشک برگونه هایم
جاری بود
رفتنت را
باورنداشتم
تومیرفتی ومن
آرام آرام
رفتنت را
مینگریستم
تودورمیشدی
ومن
بی اختیارمیگریستم
رفتنت بهانه ای بودبرای نگریستن
ودورشدنت بهانه ای برای گریستن...
شعرازنیماراد
تقدیم به مهنازبااحساس
خیلی قشنگ بود... ممنون از احساس و شعر قشنگت...![{-153-} {-153-}](https://nemidoonam.com/i/icons/d26.gif)
1392/07/11 - 13:43