یافتن پست: #دیوار

متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
بعضیا مثله این دیوار های تازه رنگ شده می مونن

پشتت هستن ولی نمی شه بهشون تکیه کرد

اگرم تکیه کنی سر تا پای خودتو به گند کشیدی
صوفياجون
صوفياجون
شب همگی خووش منم برم لالا {-176-} فقط خیلی گرمه {-3-}{-3-}{-3-}{-22-}{-22-}
bamdad
bamdad
رضا
دور نمی بینم اون روزی رو که میخوای مای کامپیوترو باز کنی

و تا کلیک کنی روش یه صفحه تبلیغم باز کنه !
Morteza
10534766_1482596448646206_4939414722424688354_n.jpg Morteza
در کناری از خانه‌ی ما

اتاقی است سرد و آبی

تخت و گیتار کهنه‌ی من

عکس یک زن به دیواری

زنی زیباروی و خندان

یار من بود او دورانی

حالا من ماندم و من

گیتاری و سیگار و تنهایی

عشق من رفت به تن خاک

طعم شب نیست جز بیداری

ای عکس خندان بشنو از من

خواهم‌ات دید روزگاری

دیگرم نیست نای ماندن

پایان آواز، آغاز رفتن

چاقویی پنهان ته گنجه

دستهای سردم ... رگهای سبزم
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/11 - 12:11 ·
7
zahra
zahra
آهای آقا پســـــــــری که وقتی نمیتونی دختـــــری رو بدستش بیاری
بهش میگی آبجـــــیم شو...
آره داداش با توام این رسمش نیست اون دختر با هزار امید آبجـیت میشه
آبجــیت میشه تا حرفایی رو که به داداش واقعیش نمیتونه بزنه به تو بزنه
آبجـــــیت میشه تا درد و دلای خودشو به تــــو بگه
آبجــیت میشه تا وقتی نمیتونه با کسی حرف بزنه وقتی بغض تو گلوشه
و نمیتونه داد بزنه بیاد و تو آرومــــش کنی
اگه قبول میکنی که داداشــش باشی باید مثه آبجــــی خودت مراقبش باشی
نـــــزاری آزاری از کسی ببینه
اینا نصیحــت نیسحرفایه دلمــه تو این چن وقتــه که اومدم نــــــت
اینقدر ازیـــن چیزا دیدم که دیگه...
داداشــای گــــلم نکنین این کارارو هیچ فک میکنی اون دختـــــری که
آبجـــــــــــیت شده چقد روحش لطیفه؟
هیچ میدونی وقتی بهش بعد یه مدت پیشنهاد رفاقت میدی اون چه حالی میشه؟
هیچ میدونی اگه نتونه جواب رد بده چون داداششی واسش عزیزی
چه حالی پیدا میکنه همه اینارو میدونی و بعد اسم خودتو میزاری مـــرد
... ادامه
سید محمد محمدی
0_984289001330810618_www_irannaz_com.jpg سید محمد محمدی
برای 30 ثانیه به نقاط رنگی رو بینی نگاه کنید و بعد روی یه جای دیگه مثل دیوار پلک بزنید
دیدگاه · 1393/05/4 - 06:22 ·
4
Majid
taranom-Small-1.jpg Majid
تو پســَـــر:
اگر به جُز خُشگِلی و هیکل و رابطه چیزی نمیبینی ،نمیخواهی،
مُشکل از ذات تو نیســت!
از فرهنگ خرابی است که برای خودَت جا انداخته ای دُختر یعنی لذت،
حال کردن،خوشگذرانی...
اما سعی کن بفهمی: دختر یعنی : حُرمت،عِشق،عَلاقه،مُحبت،احساس،آرامِش،"زَن"،"مــادَر"...
و اگر دستت به عشق برسد همه را به قصد لِذت هَدف نمیگیری!

و تو دختر:
اگر برای خُودت جا انداخته ای پسر یعنی قَد ،تَه ریش ،هِیکل ،قیافِه،پول ، ماشین،شُهرت!
تقصیر از تو نیست ،
از عقده نداشتن چیزهایی است که سالها گوشه دِلت مانده و روزگارَت را سَخت گذرانده!
اما درک کن ؛ پسَر یعنی تِکیه گاه،سایه سَر، پَناه، امنیت،"مَرد"،"پــدَر"... و رابطه دو نفره یعنی اعتماد ، وفا، دَرک....

و ای کاش خَراب شود این دیوارهای بی اعتِمادی.
تــَـمام..
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/4 - 03:25 ·
10
Majid
1.jpg Majid
خدایـــــــــــــــــــــــــــا !

نمیخوام سرت منت بذارم؛

اما به خاطر رضایتت خیلی کارایی رو نکردم که خیلیا فک میکنن
نمیتونستم انجامشون بدم!!!

بازم راضیم به رضایتت...
... ادامه
Majid
Majid
دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟
تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان عشق کن‌
ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟
مردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود
راستی تو این همه دیوانه می‌خواهی چه کار؟
مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!
در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟
خرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین
شرح این زیبایی از بیگانه می‌خواهی چه کار؟
شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن‌
گریه کن پس شانه‌ی مردانه می‌خواهی چه کار؟
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/31 - 02:46 ·
2
soheil
soheil
چه خوش گفت مولانا ..
شرح حال امروز ما ..

ای قـوم بــه حج رفتـه کجایید کجایید
معشــوق همیــن جـاست بیایید بیایید

معشــوق تــو همسـایه و دیــوار به دیوار
در بادیه ســـرگشته شمـــا در چــه هوایید

گــر صـــورت بی‌صـــورت معشـــوق ببینیــد
هــم خـــواجه و هــم خانه و هم کعبه شمایید

ده بـــــار از آن راه بـــدان خـــانه بـــرفتیــــد
یــک بـــار از ایـــن خانــه بــر این بام برآیید

آن خانــــه لطیفست نشان‌هـــاش بگفتیــد
از خــواجــــه آن خــــانـــــه نشانـــی بنماییـــد

یک دستـــه گــل کــو اگـــر آن بـــــاغ بدیدیت
یک گـــوهر جــــان کـــو اگـــر از بحر خدایید

با ایــــن همـه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید
مولانا

چراغى كه به خانه رواست به مسجد حرام است ..
از زيادى مال خود به هموطنان خود انفاق كنيد نيكو تر است ..
قبله اى ما در كنار ما واطراف ما است نه در بت كده اى دشت هاى حجاز ..
چشم بصيرت ميخواهد كمى چشمانمان را باز تر كنيم ..
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/28 - 11:10 ·
4
bamdad
bamdad
یقه بالا می دهیم!!

دست ها در جیب!!

سیگار به ته رسیده میان لب!!

به دیوار تکیه می دهیم!!!

نه اینکه کارآگاه باشیم یا عضو مافیا...

نه!!!

بدبختیم...


{-109-}
دیدگاه · 1393/04/16 - 23:00 ·
6
رضا
14-7-6-224348midata-eye-bis-140x105.jpg رضا
صوفياجون
صوفياجون
سلووووووو من اوووومدم یوووهووووو{-29-}{-35-}{-35-}
setareh 22
rmkWoMQsKT.jpg setareh 22
ﺩﻟﻢ ...... . .. . . ﺑﭽـــــــﮕﯿﻤﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ! ﭘﺎﻫﺎﯼ ﺷﻨــﯽ ﺩﺳﺘﺎﯼ ﮐﺎﮐﺎﺋﻮﯾﯽ! ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻼﻝ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ ﮐـــﻞ ﺻﻮﺭﺗﻢ ﺯﻏﺎﻟﯽ ﺷﻪ ! ﭼﺎﯾﯽ ﺭﻭ ﺑﺎ 10 ﺗﺎ ﻗﻨﺪ ﺑﺨﻮﺭﻡ ! ﺑﺴﺘﻨﯽ ﻭ ﭘﻔﮏ ﻭ ﻟﻮﺍﺷﮑﻮ ﺑﺎﻫﻢ ﺑﺨﻮﺭﻡ ! ﺳﺮﭼﯿﺰﺍﯼﻣﺴﺨﺮﻩ ﺍﻧﻘﺪ ﺑــــﺨﻨﺪﻡ ﺑﯿﺎﻓﺘﻢ ﮐﻒ ﺍﺗﺎﻕ ! ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﻣﺚ ﺑﭽﮕﯿﺎ ﺑﻮﯼ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺣﺎﻟﻤﻮ ﺑﺪ ﮐﻨﻪ ... ﺁﺩﺍﻣﺲ ﺑﭽﺴﺒﻮﻧﻢ ﺯﯾﺮ ﻣﯿﺰ ﮐﻼﺳﺎ ! ﻋﯿﺪﯾﺎﻣﻮ ﺑﺮﯾﺰﻡ ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﻗﻠﮏ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺑﺎﺯﻡ ﺭﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﮐﻨﻢ ... ﻣﻮﺭﭼﻪ ﻫﺎﺭﻭ ﺑﮑﺸﻢ ! ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻣــﺎﺩﺭﻡ ﺍﺷﮑﻤﻮ ﭘﺎﮎ ﮐﻨﻪ ﻧﻪ ﭘﯿﺮﻫﻦ ﺗﻨﻢ! ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺷﺒﺎ ﺗﻮﺧﻮﺍﺏ ﻏﻠﺖ ﺑﺰﻧﻢ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻢ ! 1000 ﺗﻮﻣﻦ ﺗﻮ ﺟﯿﺒﻢ ﺑﺎﺷﻪ ﺍﻣﺎ ﺩﻟﻢ ﺧــــﻮﺵ ﺑﺎﺷﻪ ! ﺍﺯ ﺷﺎﺧﻪ ﺩﺭﺧﺘﺎ ﺑﺎﻻ ﺑﺮﻡ ﻏﺮﻭﺑﺎﯼ بعضي روزا فقط منتظر "آنشرلي"باشم ! ﻭﻟﻢ ﮐﻨﯽ ﺗﺎ ﺻﺐ ﺗﻮ ﺷﻬﺮﺑﺎﺯﯼ ﺑﻤﻮﻧﻢ ! ﻣﺎﺩﺭﻡ ﮐﻪ نماز ﻣﯿﺨﻮﻧﻪ ﺑﺮﻡ ﺟﻠﻮﺵ ﺍﻧــــــﻘﺪ ﺍﺩﺍ ﺩﺭﺑﯿﺎﺭﻡ ﺗﺎ ﺑﺨﻨﺪﻩ ﻧﻤﺎﺯﺷﻮ ﺑﺸﮑﻨﻪ ﻭ ﺑﻌﺪﺵ ﻓـــــﺮﺍﺭ ﮐﻨﻢ ... . . . ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﻢ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻢ!
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/10 - 12:35 ·
5
setareh 22
setareh 22
فرق زمین خوردن دختر و پسر:
دوفففففففسک (زمین خوردن یه دختر به دلیل نقص فنی در قسمت پاشنه کفش)
رفیق دختر: آخ جیگرم خوبی؟ فدات شم! الهی بمیرم! چی شدی تو یهو؟ وااااااااااای…
یک رهگذر: دخترم خوبی؟ فشارت افتاده؟ میخوای برسونمت دکتری جایی؟
یک
پسر جوان رهگذر: ای وای خانوم حالتون خوبه؟ دستتونو بدین به من
من ماشینم همینجا پارکه یه لحظه وایسین،با این وضع که دیگه نمیتونین پیاده برین!!

حالا واسه پسرا ...

زااااارت (صدای زمین خوردن)
رفیق پسر: اوه اوه شاسکول چت شد؟ خاک بر سرت آبرومونو بردی الاغ، پاشو گمشو! (شپلقققققق "صدای پس گردنی";<img src=" title=";;)" />
یک رهگذر: چیزی مصرف کردی؟یکم کمتر میزدی خب!!
یک خانوم جوان رهگذر: ایییییش پسر دست و پا چلفتیِ خنگ...
صوفياجون
هیپنوتیزم-1.gif صوفياجون
بدون پلک زدن به وسط تصویر به مدت 20 ثانیه نگاه کنید، و سپس به یک دیوار روشن نگاه کنید.{-8-}{-7-}
Mohammad
10413886_1445045552416380_1939333930_n.jpg Mohammad
از رفتن و برگشتن بسیـــار بپرس
از طاقت لحظه های دشوار بپرس
سختـــی حــــلال نان در آوردن
را از مورچــــه های روی دیوار بپرس
دیدگاه · 1393/04/4 - 11:46 ·
7
صوفياجون
صوفياجون
چند روزه بدجور خوردم
دیشب مامانم میگه پسرم فردا نرو سر کار، عزیزم استراحت کن!
منم نرفتم.
هیچی دیگه از صب ساعت ۶ دارم کابینتا رو دستمال میکشم
بعدش باید دیوارای آشپزخونه رو تمیز کنم
الانم داره فرشای پذیرائی رو جمع میکنه که بشورم{-7-}{-7-}{-18-}
bamdad
bamdad
گاهی فقط گاهی
با یک نگاه...
با یک نفس شاید
مواظبم بودی
پس بگذار و بگذر
نگران من نباش
خواستی بیا و مرا ببین
من هنوز تکیه به دیوار دلواپسی ایستاده ام
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/2 - 22:28 ·
6
sam
sam
تشکر ﺁﻗﺎﯼ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪﯼ ﺑﺎﺯﻡ
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﯿﻢ
ﻋﻘﺎﺏ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺗﻮ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ !!
ﻣﻤﻨﻮﻥ ﺁﻗﺎﯼ ﭘﻮﻻﺩﯼ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﯾﻪ ﭘﺎ ﺩﻭ ﭘﺎ
ﺯﺩﯼ ﻗﻨﺪ ﺗﻮ
ﺩﻟﻤﻮﻥ ﺁﺏ ﺷﺪ !!
ﻣﺮﺳﯽ ﺳﯿﺪ ﺟﻼﻝ ﮐﻪ ﻣﺜﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺟﻠﻮ ﭼﻬﺎﺭ
ﺷﮕﻔﺖ ﺍﻧﮕﯿﺰ
ﻭﺍﯾﺴﺎﺩﯼ !!
ﻣﺮﺳﯽ ﺁﻗﺎﯼ ﺷﺠﺎﻋﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭﯾﺒﻞ
ﻣﯿﺰﺩﯼ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﺣﺎﻝ
ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ !!
ﻣﻤﻨﻮﻥ ﺁﻧﺪﻭ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﮑﻼﯼ ﻗﺸﻨﮕﺖ ﻣﺜﻪ ﺷﯿﺮ
ﺗﻮ ﺩﻝ
ﺣﺮﯾﻒ ﻣﯿﺮﻓﺘﯽ !!
ﻣﻤﻨﻮﻥ ﺁﻗﺎﯼ ﻗﻮﭼﺎﻥ ﻧﮋﺍﺩ ﮐﻪ ﻣﺜﻪ ﯾﻪ
ﯾﻮﺯﭘﻠﻨﮓ ﺗﻮ ﺯﻣﯿﻦ
ﺩﻭﯾﺪﯼ !!
ﻣﺮﺳﯽ ﺁﻗﺎ ﺍﺷﮑﺎﻥ ﮐﻪ ﺗﻌﺼﺒﻮ ﺍﺯ ﺭﮒ ﮔﺮﺩﻧﺖ
ﮐﻪ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺣﺴﺶ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ !!!
ﻣﺮﺳﯽ ﮐﯿﺮﻭﺵ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ
ﺗﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ
ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﯾﺎﺩ ﮐﻨﯿﻢ !!
ﺑﻪ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭﺗﻮﻥ ﻣﯽ ﺍﯾﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﮐﻒ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ .....
ﺯﻧﺪﻩ ﺑﺎﺩ
ﺍﯾﺮﺍﻥ
... ادامه
soheil
soheil
کشتگاهم خشک ماند و یکسره تدبیرها

گشت بی سود و ثمر.

تنگنای خانه ام را یافت دشمن با نگاه حیله اندوزش

وای بر من می کند آماده بهر سینه ی من تیرهایی

که به زهر کینه آلوده ست

پس به جاده های خونین کله های مردگان را

به غبار قبرهای کهنه اندوده

از پس دیوار من بر خاک می چیند .

وز پی آزار دل آزردگان

در میان کله های چیده بنشیند .

سرگذشت زجر را خواند .

وای بر من!

در شبی تاریک از این سان

بر سر این کله ها جنبان

چه کسی آیا ندانسته گذارد پا؟

از تکان کله ها آیا سکوت این شب سنگین

- کاندر آن هر لحظه مطرودی فسون تازه می بافد-

کی که بشکافد؟

یک ستاره از فساد خاک وارسته

روشنایی کی دهد آیا

این شب تاریک دل را ؟



عابرین! ای عابرین!

بگذرید از راه من بی هیچ گونه فکر

دشمن می رسد می کوبدم بر در

خواهدم پرسید نام و هر نشان دیگر

وای بر من!

به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را؟

تا کشم از سینه ی پر درد خود بیرون

تیرهای زهر را دلخون

وای بر من!

نیما یوشیج
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/1 - 21:41 ·
4
صوفياجون
صوفياجون
{-99-} سلووووووو ıllı YAŁĐA ıllı اجی خوووش اوووومدی مردم بابا از تنهایی از صبح اینجام {-9-}{-60-}{-35-}{-35-}
صوفياجون
rbqsx9yqz1nuerm1mq5.jpg صوفياجون
روز 6 مرداد 1354 در بیمارستان مهر شهرستان ارومیه متولد شد . مادرش نسرین آقاخانی ، پدرش هوشنگ گلرویی و خواهری بزرگ تر از خود به نام یلدا داشت . وقتی که یک ساله بود ، خانواده به تهران نقل مکان کرد . دوران دبستان را در دبستان محمد باقر صدر و دوره‌ی راهنمایی را در مدرسه طالقانی گذراند . دوران دبیرستان را در مدرسه مطهری گذراند . سال دوم دبیرستان به خاطر درگیری با ناظم مدرسه دو سال از تحصیل محروم شد . از آن سال ها شعر و شاعری را آغاز کرد و در یک دبیرستان شبانه شروع به تحصیل کرد . در آن سال ها بدلیل دیوارنویسی به مدت چند هفته دستگیر شد و تا شش ماه اجازه خروج از تهران را نداشت . در سال 1375 نخستین مجموعه شعر خود را به نام بمان ! نماند منتشر کرد . نخستین ترانه های خود را با خوانندگی حمید طالب زاده ضبط کرد . سال 1378 دومین مجموعه شعر خود را با نام مگر تو با ما بودی را منتشر کرد . در این سال شعر بلند قصه باغ پسته را سرود . او در حال حاضر به فعالیت های خود در عرصه شاعری ، ترانه نویسی و مترجمی ادامه می دهد .
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون



دیوارِ کوچه‌ی‌ ما هم‌سن‌ و سالمونه‌ !

اون‌ سرگذشت‌ِ نسل‌ِ خاکسترُ می‌دونه‌ !

ما آرزوهامون‌ُ رو آجراش‌ نوشتیم‌ !

گفتیم‌ که‌ تو جهنم‌ دنبال‌ِ یه‌ بهشتیم‌ !

تو بچه‌گی‌ نوشتیم‌ : یا مرگ‌ یا مصدق‌ !

نفت‌ُ ترانه‌ کردیم‌ ، ما بچه‌های‌ عاشق‌ !

تو فصل‌ِ نوجوونی‌ داس‌ُ چکش‌ کشیدیم‌ !

اعدامِ زنبقا ر ُ با داس‌ِ حیله‌ دیدیم‌ !

فصل‌ِ جوونی‌ِ ما دیوارِ خسته‌ی‌ سَرد ،

پیراهن‌ِ قشنگ‌ِ شب‌نامه‌ رُ به‌ تن‌ کرد !

از آسمون‌ صدای‌ بال‌ِ کبوتر اومد !

تقویم‌ِ خون‌ ورق‌ خورد ! گفتن‌ قُرُق‌ سَر اومد !

امّا نشد رهایی‌ شعری‌ بشه‌ رو دیوار !

ما جنگُ دوره کردیم تو بُهت‌ِ دودُ رگبار !

وقتی‌ شقیقه‌هامون‌ جوگندمی‌ شد آخر ،

تو آسیاب‌ِ صبرِ اون‌ جنگ‌ِ نابرابر !

دیوارِ کوچه‌ زخمی‌ از خنجرِ بلا بود !

شعرای‌ یادگاریش‌ با اشک‌ِ مادرا بود !

اون‌ زخما رُ پوشوندن‌ با رنگ‌ُ ننگ‌ُ انکار !

گفتن‌ : نوشتن‌ از عشق‌ ممنوعه‌ روی‌ دیوار !

ما پا به‌ پای‌ دیوار ویرون‌ شدیم‌ ، تکیدیم‌ !

حرفای‌ قلبمون‌ُ رو آجراش‌ ندیدیم‌ !

حالا دیگه‌ رو دیوار چیزی‌ نمونده‌ باقی‌ ،

جز آگهی‌ِ مرگ‌ِ هم‌کوچه‌های‌ یاغی‌ !

هم کوچه های یاغی !

چیزی نمونده باقی !

چیزی نمونده باقی ...
... ادامه
رضا
رضا
میخونین ؟ مثلا روزنامه .
... ادامه
صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ