یافتن پست: #روند

zoolal
zoolal
بـا تـ ــو نیستــم ، بــه خودتــ ـــ نگیــ ــر ، اصلا تـ ــو یکــی نخـــوان ...
دارم بــا خودم زمــزمـه مـی کنـ ــم ، بــا خودم حرفـ ـــ می زنـــم ...
دلگیـ ــرم از آدم هـایـی کـه می آیند و می روند
و پشتـ ــــ سرشـ ـان را هــم نگـ ـاه نمی کنند ...
نمی بینند کــه پشتـ ـــ سرشـ ـان بـه جـای کـاسـ ـه ی آبــ ــــ ،
اشکـ ـــ ریختـ ـه می شـــود ...
بـه جـای خداحـافظـی ، بغـ ـض می کنند ...!
از تــو دلگیـ ــر نیستـم ،
رفتـن حق آدم هـاستــ ـــ !!
بــا خودم حرفــ ـــــ می زنــم ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/29 - 16:31 ·
2
bamdad
bamdad
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺒﺨﺸﯿﺪ ﮐسی ﺭﺍ ،


ﮐﻪ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﻭ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ ،


ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ !


ﮔﺎﻫﯽ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺻﺒﺮ ﮐﺮﺩ ...


ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ،


ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺎﻧﺪﯼ ،ﺭﻓﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯼ !


ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮ ﺳﺮﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ،


ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻫﯽ ،


ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻨﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ ...


ﺗﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻢ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻧﺪﺍﻧﻨﺪ !


ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼﮐﺴﯽ ،


ﮐﻪ ﻓﺮﻕ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ !


ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ... ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺬﮐﺮ ﺷﺪ !


ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ...


ﯾﮑﺠﺎ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ...


ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ

{-164-}
دیدگاه · 1393/02/27 - 21:44 ·
4
محمدطاها
محمدطاها
در گورستان، فقط در ساعات معینی که ارواح به میهمانی می روند، سکوت برقرار است.
دیدگاه · 1393/02/26 - 13:04 ·
9
hastii
hastii
به سانِ رود ...

که در نشیبِ درّه..سر به سنگ میزند..

رونده باش..

امیدِ هیچ معجزه ای ز مُرده نیست..

زنـــــده بــــاش ....
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/22 - 17:54 ·
8
...
...
دل دیوونه ام ازتو
تنهانشونم ازتو
یه عکس یادگاری
که خودت هم نداری
شده رفیق شبهام
وقتی که خیلی تنهام
میگیرمش روبروم
واسم میشی آرزوم..
داره بارون میباره
اماچه فایده داره
وقتی توروندارم
که بشینی کنارم
چشاموبازمیبندم
به گریه هام میخندم
توروصدامیزنم
شایدبیای دیدنم
یه عکس یادگاری
شده رفیق شبهام
میگیرمش روبروم
وقتی که خیلی تنهام
چشاموبازمیبندم
به گریه هام میخند
رفیق خستگیهام
بازبتودل میبندم
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/22 - 01:19 ·
9
bamdad
bamdad
رنجشی نیست
آدم‌ها همینند
خوبند ولی‌ فراموش کار
می‌آیند
می‌ مانند
می روند
مثل مسافران کاروان سرا
مثل ازدحام بی‌ انتهایِ یک خیابان
...
کسی‌ برایِ بودن
نیامده ... نمی‌‌آید
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/19 - 13:40 ·
6
bamdad
bamdad
هستند کسانی که از شدت دلتنگی
به کما رفته اند...
حرف نمیزنند...راه می روند...
نفس میکشند...ولی چیزی حس نمیکنند!
فقط فکر میکنند وفکر میکنند و
فکر میکنند...!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/19 - 13:17 ·
6
bamdad
bamdad
کفش هایم کو؟



صبح خواهد شد

و به این کاسه ی آب

آسمــــان هجرت خواهد کرد

بـاید امشب بروم ... ... ... ...



هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود ... ... ...



باید امشب چمدان را

که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جا دارد ...بردارم

وبه سمتی بروم

که درختان حماسی پیداست ...

{-35-}
zoolal
zoolal
آدم ها برای هم سنگ تمام می گذارند
اما نه وقتی که در کنارشان هستی نه
آنجا که در میان خاک خوابید
سنگ را تمام می گذارند و می روند
دیدگاه · 1393/02/17 - 23:56 ·
4
Mohammad
11126-39891.jpg Mohammad
Majid
Majid
هر ردپای آهویی را که دیدی دنبال نکن

این روزها زیادند گرگ هایی که با کفش آهو راه میروند !
دیدگاه · 1393/02/15 - 09:15 ·
3
Majid
Majid
بچه های فقیر فقط در زنگ انشا

تعطیلات را به کنار دریا می روند !
دیدگاه · 1393/02/15 - 09:15 ·
3
Majid
Majid
آنان که کهن شدند و آنان که نوند

هریک به مراد خویش لختی بدوند

این کهنه جهان به کس نماند جاوید

رفتند و رویم و دیگر آیند و روند

حکیم عمر خیام
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 09:14 ·
4
Majid
akserver.ir_13924937851.jpg Majid
ﭘﺴﺮﻩ:ﺑﺮﻭ ﺩﻳﮕﻪ ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻣﺖ ﺩﻳﮕﻪ ﺗﻤﻮﻣﻪ


ﺩﺧﺘﺮ:ﻋﺸﻘﻢ ﻣﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﺑﺨﺪﺍ ﻣﻴﻤﻴﺮﻡ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﻴﻔﻬﻤﻲ


ﭘﺴﺮ :ﺩﻳﮕﻪ ﺍﺯﺕ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ ﻋﺸﻘﺖ ﺑﺮﺍﻡ ﺗﮑﺮﺍﺭﻱ ﺷﺪﻩ.


ﻭﺗﻠﻔﻦ ﻗﻄﻊ ﺷﺪﺩﺧﺘﺮﺧﻴﻠﻲ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﻭﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﻴﺮﻩ ﺗﻮﺍﺗﺎﻗﺶ


ﭼﺸﻤﺶ ﻣﻴﻮﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﻧﻴﺘﻮﺭ ﮐﺎﻣﭙﻴﻮﺗﺮﻋﮑﺲ ﻋﺸﻘﺸﻮﻣﻴﺒﻴﻨﻪ


ﺍﺷﮏ ﺗﻮﭼﺸﺎﺵ ﺣﻠﻘﻪ ﻣﻴﺰﻧﻪ ﺁﻫﻨﮓ ﻣﻮﺭﺩﻋﻼﻗﻪ ﻱ


ﻋﺸﻘﺸﻮﻣﻴﺬﺍﺭﻩ ﻭﮔﻮﺵ ﻣﻴﺪﻩ ﺩﻳﮕﻪ ﺍﺷﮑﺎﺵ ﺗﺎﺏ ﻧﻤﻴﺎﺭﻥ


ﻭﻣﻴﺮﻳﺰﻥ ﺩﺧﺘﺮﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﻴﮑﺮﺩﻳﻪ ﺗﻴﮑﻪ ﺍﻱ ﺍﺯﻭﺟﻮﺩﺷﻮ ﺍﺯﺩﺳﺖ


ﺩﺍﺩﻩ .ﺍﻭﻥ ﺷﺐ ﺩﺧﺘﺮﺧﻮﺍﺑﺶ ﻧﺒﺮﺩ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﭘﻴﺎﻡ ﺩﺍﺩ :ﺍﻻﻥ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ


ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺎﻣﻮﻣﻴﺨﻮﻧﻲ ﺟﺴﻤﻢ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﻏﺮﻳﺒﻪ ﺷﺪﻩ ﻭﻟﻲ ﺩﻟﻢ


ﻫﻤﻤﻤﻤﻴﺸﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺪﺑﻴﺪﺍﺭﻱ ﺟﺴﻢ ﻫﺎ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ


ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻴﺸﻪ . ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻱ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﻣﻴﺮﻩ ﺳﺎﻋﺖ


ﺩﻗﻴﻘﺎ 3:34ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭﺳﮑﻮﺕ ﻭﺗﺎﺭﻳﮑﻲ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭﺍﺯﺑﺎﻻﻱ


ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﭘﺮﺕ ﮐﺮﺩ ﺩﺧﺘﺮﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺗﻮﺗﻨﻬﺎﻳﻲ


ﻣﺮﺩ. ﺻﺒﺢ ﻣﺎﺩﺭﺩﺧﺘﺮ ﻃﺒﻖ ﻋﺎﺩﺕ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﺧﺘﺮﺵ


ﺭﻓﺖ ﺗﺎﺑﻴﺪﺍﺭﺵ ﮐﻨﻪ ﺍﻣﺎﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭﻧﺪﻳﺪ .ﺗﻠﻔﻦ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺧﺘﺮﮐﻪ


ﻣﺪﺍﻡ ﻭﭘﻴﺎﭘﻲ ﺯﻧﮓ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩﺗﻮﺟﻬﺶ ﺭﻭﺟﻠﺐ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ


ﮔﻮﺷﻲ ﺭﻓﺖ ﭘﺴﺮﻯ ﻣﺪﺍﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﻤﺎﺱ ﻣﻴﮕﺮﻓﺖ. ﭼﺸﻢ


ﻣﺎﺩﺭﺩﺧﺘﺮﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﻲ ﺍﻓﺘﺎﺩﮐﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ


ﺑﻮﺩ: ﻋﺰﻳﺰﻡ،ﻋﺸﻘﻢ،ﺑﺨﺪﺍ ﺷﻮﺧﻲ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ


ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﻴﮑﻨﻢ ﻋﺸﻘﻢ ﻓﻘﻂ ﻳﻪ ﻓﺮﺻﺖ


ﺗﻮﺭﻭﺧﺪﺍ ....ﺍﻭﻥ ﭘﻴﺎﻡ ﺩﻗﻴﻘﺎﺳﺎﻋﺖ 3:35 ﺍﺭﺳﺎﻝ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ...


ﻣﺎﺩﺭﺩﺧﺘﺮﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻱ ﺍﺗﺎﻕ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﮐﺎﻣﻼﺑﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ


ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭﭼﻴﺰﻱ ﮐﻪ ﻣﻴﺪﻳﺪ ﺑﺎﻭﺭﻧﻤﻴﮑﺮﺩ ... ﻛﻠﻴﭙﺲ


ﺩﺧﺘﺮﺑﻪ ﺑﻨﺪﻟﺒﺎﺳﻰ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﮔﻴﺮﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ....ﺁﺭﻩ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮ


ﻫﻨﻮﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ :|خندهچشمکقلبماچ
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:12 ·
1
bamdad
bamdad
آدم‌ها با دلایلِ خاصِ خودشان به زندگی‌ ما وارد میشوند
و با دلایلِ خاصِ خودشان از زندگی‌ِ ما می‌‌روند
نه از آمدن‌ها زیاد خوشحال باش ،
نه از رفتن‌ها زیاد غمگین
تا هستند دوستشان داشته باش
به هر دلیلی‌ که آمده اند
به هر دلیلی‌ که هستند
بودنشان را دوست داشته باش ...
بی‌ هیچ دلیلی‌
شادمانی‌های بی‌ سبب،
همین دوست داشتن‌هایِ بی‌ چون و چراست !
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/14 - 23:11 ·
8
zoolal
zoolal
میــدانم یکی از آن روزهای مبهم و خیلــی دور

وقتی جـلوی تلویزیون روی کاناپه لم داده ای...

و بــچــه هــایـت از ســر و کولــت می روند بــالا

درست در همان لحظه ای که قرار است احســــاس کنی

خوشبختی یک آن...یــــــــاد من به سینه ات چــنــــگ می زند...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/12 - 08:14 ·
5
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
در این دنیای امروزی به هرکسى “وابسته” مىشى باید به این هم عادت کنى که یک دفعه “وا” مى دهند و پرونده عشق “بسته” مى شود …
چ زندگیهـ کُخیــــــرُ ایـن روزـآ گُذروندم! ... تــــــآبـآشهـ کـوثـر اَ این غلطـآ نکنه! : | دَیـوث
zahra
zahra
دیدگاه · 1393/02/9 - 17:43 ·
4
zoolal
zoolal
سلام بر همه مخصوصا خان داداش گلم ببخشید
zoolal
58568035764167674231.jpg zoolal
مرگ من روزي فراخواهد رسيد

در بهاري روشن از امواج نور

در زمستاني غبار الود و دور

يا خزاني خالي از فرياد و شور



ديدگانم همچو دالانهاي تار

گونه هايم همچو مرمرهاي سرد

ناگهان خوابي مرا خواهد ربود

من تهي خواهم شد از فرياددرد



خاك مي خواند مرا هر دم به خويش

مي رسند از ره كه در خاكم نهند

آآآآآاه شايد عاشقانم نيمه شب

گل به روي گور غمناكم نهند
... ادامه
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
سلامممممممممممممممممممم خوبین عایا ؟؟/
zahra
zahra
این روزها در من خدایی می کند...

چیزی شبیه تو...

تو که هستی انگار آرامترم...

در زندگی چیزی هست که می خواهمش...

چیزی هست که مرا به این زمین پیوند می دهد... وقتی نیستی انگار در این دنیا جایی ندارم...

روز و شب هایم به کندی می آیند و میروند...

لحظه ها انگار جان می کنند که تمام شوند... و مرا به روزهای آمدنت برسانند...

روزها هی عقب می روند تا...

تا شعله ور تر کنند آتش انتظارم را... این روزها چقدر دلم عجیب...

دلم هوای مهربانیت را کرده...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/4 - 10:52 ·
3
zahra
zahra
آنان که کهن شدند و آنان که نوند

هریک به مراد خویش لختی بدوند

این کهنه جهان به کس نماند جاوید

رفتند و رویم و دیگر آیند و روند

حکیم عمر خیام
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/1 - 10:38 در دوستها ·
7
محمدطاها
محمدطاها
حضرت محمد(ص) : دو گروره از دوزخيان را ديدم که در اين زمان هنوز نيامده اند زناني که پوشيده ولي برهنه اند... زنانی که سرهايشان را مانند کوهان شتر برجسته مي کنند اينان به بهشت نمي روند و بوي بهشت را که از فاصله اي بسيار زياد به مشام مي رسد، استشمام نمي کنند.
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/30 - 01:01 ·
4
صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ