یافتن پست: #سرد

...
0.861456001374306317_parsnaz_ir.jpg ...
**بردی ازیادمرادرشبی بارانی**
من توراباریدم
درشبی بارانی
درنگاهت دیدم
یک شب طوفانی
ازلبانت چیدم
بوسه ای آتش گون
من تورابخشیدم
دانم این میدانی.
من دمی ترسیدم
ازنگاه سردت
حال توپرسیدم؛
گفتی:چه پرسانی
من بتوخندیدم
خنده ای مستانه
شبهه وتردیدم
یک سکوت آنی
گفتمت:چون بیدم
یک درخت مجنون
کردی بازتهدیدم
گفتی:عشق فانی!
گفتم :ای امیدم
مبرعشقم ازیاد
بردی ازیادمرا
درشبی بارانی..
شعراز:نیماراد
{-35-}
zoolal
zoolal
خدایا
در انجماد نگاه های سرد این مردم ، دلم برای جهنمت تنگ شده است
دیدگاه · 1393/04/6 - 16:45 ·
2
صوفياجون
صوفياجون


{-41-}{-41-}{-41-}{-35-}{-35-}
رفتي و بي تو دلم پر درده
پاييز قلبم ساكت و سرده
دل كه ميگفتم محرم بامن
كاشكي ميديدي بي تو چه كرده
اي كه به شبهام صبح سفيدي بي تو كويري بي شامم من
اي كه به رنجام رنگ اميدي بي تو اسيري در دامم من
با تو به هر غم سنگ صبورم
بي تو شكسته تاج غرورم
با تو يه چشمه چشمه اي روشن
بي تو يه جادم كه سوت و كورم
اي كه به شبهام صبح سفيدي بي تو كويري بي شامم من
اي كه به رنجام رنگ اميدي بي تو اسيري در دامم من
چشمه اشكم بي تو سرلبه {-41-}{-41-}
صوفياجون
2my2be8.jpg صوفياجون

{-35-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}
نمی گم از غم و از شبهای غمگین
نمی گم از لحظه های سرد و سنگین

نمی گم مرثیه های غربت و غم
برای گذشته های تلخ و شیرین

می گم از وسوسه ی عشق
برای قلب دو دلدار

می گم از شکوه خوب
لحظه ی قشنگ دیدار

نمی گم از مرگ گل ها توی گلدون نمیگم
نمی گم از عطش خاک واسه بارون

نمیگم از انتظار گل پونه
برای رفتن سرمامی زمستون

می گم از وسوسه ی عشق
برای قلب دو دلدار

می گم از شکوه خوب
لحظه ی قشنگ دیدار

نمی گم از دوری قلب دو عاشق
نمیگم از گریه و صدای هق هق

نمیگم از تپش قلب بیابون
برای دیدن گلبرگ شقایق

می گم از وسوسه ی عشق
برای قلب دو دلدار

می گم از شکوه خوب
لحظه ی قشنگ دیدار
صوفياجون
صوفياجون



اندوه پرست


کاش چون پاییز بودم ... کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
برگهای آرزوهایم یکایک زرد میشد
آفتاب دیدگانم سرد میشد
آسمان سینه ام پر درد می
شد
ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ میزد
اشکهایم همچو باران
دامنم را رنگ می زد
وه ... چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
شاعری در چشم من می خواند ...شعری آسمانی
در کنار قلب عاشق شعله میزد
در شرار آتش دردی نهانی
نغمه من ...
همچو
آوای نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته
پیش رویم
چهره تلخ زمستانی جوانی
پشت سر
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام
منزلگه اندوه و درد و بدگمانی
کاش چون پاییز بودم ... کاش چون پایز بودم
... ادامه
صوفياجون
images.jpg صوفياجون

ناآشنا


باز هم قلبی به پایم افتاد

باز هم چشمی به رویم خیره شد

باز هم در گیر و دار یک نبرد

عشق من بر قلب سردی چیره شد


باز هم از چشمه ی لبهای من

تشنه ای سیراب شد ، سیراب شد

باز هم در بستر آغوش من

رهروی در خواب شد ، در خواب شد


بر دو چشمش دیده می دوزم به ناز

خود نمی دانم چه می جویم در او

عاشقی دیوانه می خواهم که زود

بگذرد از جاه و مال و آبرو


او شراب بوسه می خواهد ز من

من چه گویم قلب پر امید را

او به فکر لذت و غافل که من

طالبم آن لذت جاوید را


من صفای عشق می خواهم از او

تا فدا سازم وجود خویش را

او تنی می خواهد از من آتشین

تا بسوزاند در او تشویش را


او به من می گوید ای آغوش گرم

مست نازم کن ، که من دیوانه ام

من به او می گویم ای ناآشنا

بگذر از من ، من ترا بیگانه ام . . .وبی
... ادامه
bamdad
bamdad
حرفی نیست. . .

خودم سکوت را معنی میکنم. . .

کاش میفهمیدی. . .

گاهی. . .

همین نگاه سردت. . .

روی زمستان را هم کم میکند. . .
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/29 - 20:41 ·
5
...
63865_626.jpg ...
ابومحمدالعراقی جلادسوریه وعراق وسردسته گروهک وهابی داعش درسامراءدستگیروچندروزبعدکشته شد..
{-4-}
دیدگاه · 1393/03/27 - 03:08 ·
4
رضا
رضا
بعد از 3 روز مشکل دوباره برگشت .
صوفياجون
صوفياجون
بچه ها خواهشن واسه شفای Noosha
عزیزم که الان تو تو کماست دعا کنین هر چه زودتر بهوش بیاد وقتی شنیدم خیلی ناراحت شدم {-47-}{-17-}{-17-}{-17-}{-47-}
خداجون به داداش ندا رحم کن بهش زندگی بده خواهشا {-17-}{-17-}{-17-} همه مریضا رو شفا بده {-109-}{-109-}
...
...
نمیدونمم دیگه ازدهن افتاده وسردشده...فازای دپرس ...پستای تکراری...کاربرایonولیoff
نه جذابیتی!
نه خلاقیتی...
پرستیژکاربرای قدیمی توی 1خط درمیون اومدنه وجدیدی هام که تکلیفشون مشخصه...
فکرکنم بهونه خوبیه واسه رفتن...
ازییلاق به قشلاق..
........
......
دیگه چی بگم؟
نمیدونم
نمیدونم
........
......
... ادامه
...
54.jpg ...
کاش توروم یکم حس خجالت داشتی و
ازاولش باهام صداقت داشتی!
چی شدتاحرف ازصداقت شد
یهوصدات قطع شد!!
توبامن گرم بودی
دستات چراسردشد؟
{-6-}
دیدگاه · 1393/03/20 - 12:38 ·
5
zoolal
5.jpg zoolal
آتشی بود و فسرد
رشته ای بود و گسست
دل چو از بند تو رست
جام جادوئی اندوه شکست
دیدگاه · 1393/03/19 - 22:04 ·
7
...
...
خوب بنگر!

روزتشییع من است؛

دست بدست

بردستهای مردمان

آنچه میگردد

دمادم توأمان

مرکب سردبرهوت من است..

آری!


تابوت من است!


این سیه جامه به تنهای حزان

مردوزن

خردوکلان

آشناورهگذر

وارثان عابرمرثیه خوان

رفتنم رابدرقه گرمیشوند..

بیصدا
مویه کنان..


مرکبم

بی آنکه خواهم میرود

بی تورفتم
عاقبت..

به قیامت
وعده دیدارمان

به قیامت
تاابد!

حال که بی توبمردم عاقبت
گاه مرگم نیزبامن نیستی!!

رفتنم رابدرقه گرنیستی..

بی من
اینک

عشق نافرجام من
گوکنارکیستی؟!

خوب بنگر

عشق نافرجام من!

آری!

اینست روح ناآرام من

که تورامیکاود
هرجا

هرزمان
بین خیل عابران!


بی تورفتن
گویی تقدیرمن است..

سرنوشت تلخ و
چون
فرجام من

عشق نافرجام من
عشق نافرجام من

شعرازنیماراد
دراتاقم
{-35-}
دیدگاه · 1393/03/18 - 13:37 ·
5
zoolal
zoolal
باهیچ نگاهی قلبم نمی لرزه
با هیچ صدایی برنمی گردم
تغییر کرده طرز برخوردم این روزها
دیگه با همه سردم...
.
.
.
..
.
سخت گذشت بر من
تا فهمیدم ....
هیچ کس با هیچ کس فرقی ندارد.
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/17 - 23:04 ·
6
bamdad
bamdad
دوام نمی آورم سردی پاییز امسال را . . .

باید کوچ کنم به قشلاق آغوشت...
دیدگاه · 1393/03/16 - 19:06 ·
6
zoolal
zoolal
خانه های قدیمی را دوست دارم
چایی همیشه دم است
روی سماور
توی قوری
در خانه همیشه باز است
مهمانی ها دلیل و برهان نمی خواهد...
غذاها ساده و خانگی است
بویش نیازی به هود ندارد
عطرش تا هفت خانه می رود
کسی نان خشکه ندارد
نان برکت سفره است
مهمان ناخوانده آب خورشت را زیاد می کند
دلخوری ها مشاوره نمی خواهد
دوستی ها حساب و کتاب ندارد
سلام ها اینقدر معنا ندارد
سلام گرگی وجود ندارد
افسردگی بیماری نایابی است ...
خانه های قدیمی را دوست دارم
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/16 - 12:23 ·
4
bamdad
bamdad
خار خندید و به گل گفت سلام
و جوابی نشنید
خار رنجید ولی هیچ نگفت
ساعتی چند گذشت
گل چه زیبا شده بود
دست بی رحمی نزدیک آمد.... گل سراسیمه ز وحشت افسرد
لیک آن خار در آن دست خلید.... و گل از مرگ رهید
صبح فردا که رسید
خار با شبنمی از خواب پرید
گل صميمانه به او گفت سلام...
گل اگر خار نداشت
دل اگر بی غم بود
اگر از بهر كبوتر قفسی تنگ نبود،
زندگی
عشق
اسارت
قهر و آشتی
همه بی معنا بود..........

:)
zoolal
zoolal
لحظه هایی هستند
که هستیم
چه تنها ، چه در جمع
اما خودمان نیستیم
انگار روحمان می رود
همانجا که می خواهد
بی صدا
بی هیاهو
همان لحظه هایی که
راننده ی آژانس میگوید رسیدین
فروشنده می گوید باقی پول را نمی خواهی؟
راننده تاکسی میگوید صدای بوق را نمی شنوی
و مادر صدا میکند حواست کجاست ؟
ساعتهایی که
شنیدیم و نفهمیدیم
خوندیم و نفهمیدیم
دیدیم و نفهمیدیم
و تلویزیون خودش خاموش شد
آهنگ بار دهم تکرار شد
هوا روشن شد
تاریک شد
چایی سرد شد
غذا یخ کرد
در یخچال باز ماند
و در خانه را قفل نکردیم
و نفهمیدیم کی رسیدیم خانه
و کی گریه هایمان بند آمد
و
کی عوض شدیم
کی دیگر نترسیدیم
از ته دل نخندیدیم
و دل نبستیم
و چطور یکباره انقدر بزرگ شدیم
و موهای سرمان سفید
و از آرزوهایمان کی گذشتیم
و کی دیگر اورا برای همیشه فراموش کردیم
" یک لحظه سکوت برای لحظه هایی که خودمان نیستیم "
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/15 - 09:32 ·
2
حمید
10101010101.jpg حمید
هرگز به آدم ها نخند !!

به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید ارباب ، نخند !
به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری ، نخند !
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چند ثانیه ی کوتاه معطلت کند ، نخند !
به دبیری که دست و عینکش گچی ست و یقه ی پیراهنش جمع شده ، نخند !
به دستان پدرت...
به جارو کردن مادرت...
به راننده ی چاق اتوبوس...
به رفتگری که در گرمای تیر ماه کلاه پشمی به سردارد...
به راننده ی آژانسی که چرت می زند...
به پلیسی که سر چهار راه با کلاه صورتش را باد می زند...
به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته و در کوچه ها جار می زند...
به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد...
به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی...
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان...
به زنی که با کیفی بر دوش به دستی نان دارد و به دستی چند کیسه میوه و سبزی...
به هول شدن همکلاسی ات پای تخته...
به مردی که در بانک از تو می خواهد برایش برگه ای را پر کنی...
به اشتباه لفظی بازیگر نمایشی...
نخند
نخند که دنیا ارزشش را ندارد ...
که هرگز نمی دانی چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند:
آدم هایی که هر کدام برای خود و خانواده ای، همه چیز و همه کسند.
آدم هایی که برای زندگی تقلا می کنند...
بار می برند...
بی خوابی می کشند...
کهنه می پوشند...
جار می زنند...
سرما و گرما را تحمل می کنند...
و گاهی خجالت هم می کشند

به حجت هایی که تمام زندگی شان یک موتور است تا کوهی از بار را برای یک لقمه نان در کوچه پس کوچه های تنگ این شهر جا به جا کنند... نخند

به حجت هایی نخند که پشت شهرداری می ایستند تا هر کس و ناکسی را پشت موتورشان سوار کنند فقط به خاطره احتیاج !

به دستان حجت نخند

خیلی ساده ... نخند دوست من!!!
هرگز به آدم ها نخند
خدا به این جسارت تو نمی خندد؛ اخم میکند.
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/15 - 08:24 ·
6
zoolal
s.jpg zoolal
کی میتونه جای اسمت
توی شعر من بشینه
توی این مرثیه امشب
جای اسمت نقطه چینه
طرح ساده ی نگاهت
دفتر خاطراه هات
مثه سایه روی خاک افتاده
بی تو از گریه پرم
لحظه هام رو میشمارم
آسمون بی تو پر از فریاده
آسمون بغزتو بشکن
اون دیگه برنمی گرده
نفس های گرمش امشب
هم نفس با خاک سرده
قاب عکست روبه رومه
دارم از نفس میوفتم
باورم نمیشه
اما من برات مرثیه گفتم
... ادامه
zoolal
zoolal
نبود … پیدا شد … آشنا شد … دوست شد … مهر شد …
گرم شد عشق شد … یار شد … تار شد … بد شد …
رد شد … سرد شد غم شد … بغض شد … اشک شد …
آه شد … دور شد … گم شد تمام شد
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/12 - 09:43 ·
5
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
@bamy داداش نمیدونم از خدا خواستم کمکم کنه
مثل هر بلائی آنی همه چی سرم میاد
نمیدونم اونایی که میبینم درسته یانه
ولی داداش
خسارت خیلی بزرگه قلبم داره از دست میره
ولی نمیدونم از قد بلندمه از آبهای سردمه مثل کوه که منو من میسازه
من زنده شدم تموم شدم مثل یه آدم برفی ولی به خاطر تو که زلالترین و نابترینی و ا زکنارمم میگذری برایت آب میشوم
داداشم اینه تو عشق از همه چی جذابتر
... ادامه
صفحات: 10 11 12 13 14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ