یافتن پست: #سرود

شهريار
شهريار
چه دردي است در ميان جمع بودن
ولي درگوشه اي تنها نشستن
براي ديگران چون کوه بودن
ولي در چشم خود آرام شکستن
براي هر لبي شعري سرودن
ولي لبهاي خود همواره بستن
چه دردي است در ميان جمع بودن
ولي درگوشه اي تنها نشستن

به رسم دوستي دستي فشردن
ولي با هر سخن قلبي شکستن
به نزد عاشقان چون سنگ خاموش
ولي در بطن خود غوغا نشستن
به غربت دوستان بر خاک سپردن
ولي در دل اميد به خانه بستن
به من هر دم نواي دل زند بانگ
چه خوش باشد از اين غمخانه رستن

چه دردي است در ميان جمع بودن
ولي درگوشه اي تنها نشستن
براي ديگران چون کوه بودن
ولي در چشم خود آرام شکستن
به رسم دوستي دستي فشردن
ولي با هر سخن قلبي شکستن
به نزد عاشقان چون سنگ خاموش
ولي در بطن خود غوغا نشستن

به غربت دوستان بر خاک سپردن
ولي در دل اميد به خانه بستن
به من هر دم نواي دل زند بانگ
چه خوش باشد از اين غمخانه رستن
چه دردي است در ميان جمع بودن
ولي درگوشه اي تنها نشستن
براي ديگران چون کوه بودن
ولي در چشم خود آرام شکستن

چه دردي است در ميان جمع بودن
ولي درگوشه اي تنها نشستن
رضا
رضا
در سال 1324 روح الله خالقی آهنگساز و رهبر ارکستر انجمن موسیقی ملی ایران در ساختمان شهرداری رشت برنامه اجرا کرد . در پایان خالقی در برابر مردم اعلام کرد اکنون سرود ای ایران ای مرز پر گهر برای شما اجرا خواهد شد .از تهیه و تمرین این اهنگ چند ماهی میگذرد به دلایلی اجازه اجرا و پخش آن در تهران به دست نیامده .
اینک خوشوقتیم که برای اولین بار اینجا و در شهر رشت برای شما مردم وطن خواه اجرا می کنیم . و شعر ماندگار حسین گل گلاب با هم صدایی بنان و عاشورپور و روحبخش در این اجرا طنین انداز شد . همشهری ویژه گیلان تاریخ 9 دی 1391 صفحه 4 . البته خلاصه نوشتم .
... ادامه
salar
salar
در رفاقت رسم ما جان دادن است / هر قدم را صد قدم پس دادن است

هرکه بر ما تب کند جان میدهیم / ناز او را هرچه باشد میخریم . . .
نگار
نگار
دختركان زلزله‌زده آذربایجانی با وجود سرما و ویرانی روستاهایشان،

سرود زندگی را همچنان فریاد می‌زنند ...
دیدگاه · 1391/10/8 - 01:12 ·
7
saeid
shamlo1.jpg saeid
دهانت را میبویند
مبادا گفته باشی دوستت دارم


دلت را میپویند
مبادا شعله ای در آن نهان باشد

روزگار غریبیست نازنین

وعشق را کنار تیرک راهبند تازیانه میزنند

عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

روزگار غریبیست نازنین

ودراین بن بست کج و پیچ سرما
آتش را به سرخ بار سرود و شعرفروزان میدارند
به اندیشیدن خطر مکن
روزگار غریبیست

آنکه بر در میزند شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد

دهانت را میبویند
مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را میپویند
مبادا شعله ای در آن نهان باشد

روزگار غریبی ست نازنین

نور را درپستوی خانه نهان باید کرد
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد

بام بام
بام بام بام
بام بام بام بام بام بام

آنک قصابانند برگذرگاهها مستقر
با کنده و ساتوری خون آلود
وتبسم را بر لبها جراحی میکنند
و ترانه را بر دهان

کباب قناری بر آتش سوسن و یاس
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

ابلیس مغرور مست
شور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد

خدای را درپستوی خانه نهان باید کرد
روزگار غریبی ست نازنین

احمد شاملو
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/6 - 17:08 ·
5
رضا
رضا
هر وقت تو کارم مشکلی پیدا میشه حتی وقتی هم که میخوابم تو خواب هم دنبال راه حلش هستم :) بارها شده تو خواب به راه حل رسیدم . مغز فضولی دارم .
hamid
hamid
چه عاشقانه است این روزهای ابری

چه عاشقانه است قدم زدن زیر باران غم تنهایی

چه عاشقانه است شکفتن گلهای اقاقیا

چه عاشقانه است قدم زدن در سر زمین عشق

و من

چه عاشقانه زیستن را دوست دارم

عاشقانه لا لایی گفتن را دوست دارم

عاشقانه سرودن را دوست دارم

عاشقانه نوشتن را دوست دارم

عاشقانه اشک ریختن را...

دفتر عاشقانه ی من پر از کلمات زیبا در نثار

بهترین و عاشقانه ترین کسانم...

و من

عاشقانه می گریم...

عاشقانه می خندم...

عاشقانه می نویسم...

و در سکوت تنهایی عاشقانه می میرم...
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/3 - 20:00 ·
4
hamid
hamid
چه سخته عاشقش باشی نباشه
به یاد اون باشی ولی نباشه
چه سخته انتظارش كشیدن
چه تلخه مزه ی غمُ چشیدن
چه سخته لحظه های بی قراری
به یاد خاطراتش غم بباری
چه سخته آرزوهاتو ربودن
تو تنهایی از عشق و غم سرودن
چه سخته دلخوشیت بشه نگاهی
چه سخته تا همیشه چشم به راهی
چه سخته بی نفس نفس كشیدن
نباشه طرح چشماشو كشیدن
چه سخته لحظه ی سرد جدایی
یه دنیا حرف و درد و بی صدایی ...
... ادامه
ramtin
ramtin
کنج اتاقم
با سکوتم
تنها نشستم و
پلک هام رو بستم
فرقی نداره روزگار واسم
از دسته آدم هاش خسته ی خستم
هر کی یه جو دست رو دلم میذاره
هر کی یه جور میره تنهام میذاره
دلا سنگ شده
خوبی ها کم شده
هر کی یه جور گریم رو در میاره
پشت خنده هام غم فراوونه و
تو چشام همیشه نم نم بارونه
گریه هام رو کسی دوست نداره
واسه همینه که لبام همیشه خندونه
غم تو دلم دیگه نمیخوام بمونه
دل میخوام عاشقونه واسم بخونه
توی تاریکیه آسمون قلبم
ستاره چشمک بزنه و بمونه
خستم از آدمک های دور و برم
وقتی تو تنهاییام جام میذارن
وقته احتیاجه به دستاشون
میرن و منو تنهام میذارن
دیگه بسه آسمون رو گریون دیدن
دیگه بسمه هرچی نامردی دیدم
بسمه هرچی دلم رو شکوندن
هیچی نگفتم فقط خندیدم
شب بود و غم بودو دل بودو
نبودی
شعر های عاشقونه سرودم
تن نمیدم به عشق که دروغه
مجنونه زمونه قلبش شلوغه
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/26 - 16:15 ·
8
شهرزاد
شهرزاد
گر چه گاهی در لجاجت انعطافی خفته است
هر کجا عشقی ست در آن اختلافی خفته است

جز خـدا از حـال آدم ها کسـی آگاه نیست
در نگاه هرزه ها گاهی عفافی خفته است

غالـبا برجـستگـی هــای تن ِ تنـدیس هـا
سالها در سینه های سنگ صافی خفته است

مـی وزند از آسمـانها ابـرهـای نیمه شب
مـاه من آرام در زیـر لحـافی خـفـته است

بـر لبم لبخـند اندوه است در هنگام خواب
مثل سربازی که با فکر معافی خفته است

وقت دلتـنگی تو را می خواهـم اما نیستی
مثل سیمرغی که پشت کوه قافی خفته است

گر چه دانم نامه های بی جوابم سالهاست
چون دعایی کهنه در لای شکافی خفته است -

در سـکوتم سـالـها در انتظارت بوده ام
مثل شمشیری که عمری در غلافی خفته است

خواب در چشمم نمی آید ؛ کدامین جنگجو -
در تمام عمر یک شب، قدر کافی خفته است ؟!؟

ظاهر شمشیرها شکل صلیبی منحنی ست
هر کجا جنگی ست در آن انحرافی خفته است

زخم کشـتی شیوه ی دزدان دریایی نبود
در سکوت لال دریا اعترافی خفته است

گوشه گیران حرف اول را در آخر می زنند
گاه اگر مقصود شاعر در قوافی خفته است

ترسم از روز مبادای سرودن از تو بود
در غزلهایم اگر بیتی اضافی خفته است

اصغرعظیمی مهر
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/22 - 22:33 ·
8
nazanin
1y81slb7kr8x8x57tro.jpg nazanin
خداحافظ!خداحافظ! سلام ای خوب دیروزم
بدون من تا ته دنیا به آتیش تو می سوزم

خداحافظ!خداحافظ! همیشه همدم و همراه
دلیل بغض بی وقفه ، دلیل هق هق گهگاه

خداحافظ!خداحافظ! عزیز خسته از تکرار
نگو تقدیر ما این بود ،‌ محاله بعد از این دیدار

خداحافظ!خداحافظ! سیه پوش سراپا نور
شروع ناب هر شعری ، تو ای نزدیک دورادور

خداحافظ غزلساز طناب و شاخه و رؤیا
صدای ناب روییدن ، غریق عاشق دریا

خداحافظ!خداحافظ! گل اردیبهشت من
پر از نام زلال توست ،‌ کتاب سرنوشت من

خداحافظ!خداحافظ! دلیل تازه بودن ها
خداحافظ!خداحافظ! تمنای سرودن ها

خداحافظ!خداحافظ! سفر خوش ! راه رؤیا باز
پس از تو قحطی لبخند ، پس از تو حسرت پرواز
... ادامه
دادگر
دادگر
در این بن بست...
دهانت را می بویند
مبادا که گفته باشی "دوستت دارم"
دلت را می بویند
روزگار غریبی ست،نازنین!
و عشق را
کنار تیرک راهبند
تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
در این بن بست کج و پیچ و سرما
آتش را
به سوختبار سرود و شعر
فروزان می دارند.
به اندشیدن خطر مکن.
روزگار غریبی ست،نازنین!
آن که بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است.
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابانند
بر گذرگاه ها
مستقر.
با کنده و ساطوری خون آلود
روزگار غریبی ست،نازنین!
و تبسم را بر لب جراحی می کنند
و ترانه را
بر دهان.
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
کباب قناری
بر آتش سوسن ویاس
روزگار غریبی ست نازنین!
ابلیس پیروز مست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد.
... ادامه
دیدگاه · 1391/08/24 - 11:45 ·
5
Noosha
Noosha
کنار یاد تو ، گل شرمسار می ریزد
به یاد روی تو ، پروانه وار می ریزد

شکسته در خودم ، آرامشم ، دعایی کن
که اشکهای دلم بی قرار می ریزد

نوازشم بنواز و سرود وار ببار
سروده های دل از سیم تار می ریزد

تویی که ساحل امید روبرو داری
تویی که عطر تو در لاله زار می ریزد

تویی که ساحل آرام این بیابانی
که چشم بعد تو چون آبشار می ریزد

تو ای گذشته طوفان ، اگر مرا ببری
گلاب و مشک و ... ، خلاصه ، بهار می ریزد

"مجید مهران"{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}
دیدگاه · 1391/08/23 - 00:30 ·
7
saeid
169384_631.jpg saeid
ودرطول ساليان با استفاده ازتجارب بين المللي وكشوري هرساله نسبت به بهبود روشهاي آموزشي تلاش نموده است وامروز شاهد آن هستيم كه آخرين متدهاي آموزشي اعم از مربيگري – داوري – مبارزه دركشور مبتني بر اصول انسان سازي متعادل براساس احكام اسلامي آموزش داده ميشود وفدراسيون بعنوان منبع رسمي وقانوني دركشور وهيئتها ي استانها بعنوان نمايندگان فدراسيون كليه امور اين رشته ورزش را تحت پوشش قرار داده اند ووجود همين قوانين ومقررات ورعايت ونظارت برروند حركتي واجرايي آن توسط مسئولان مربوطه حاصلش اخذ تجارب واصلاح وبهبود روشها ميباشد كه نتيجه آن پيروزي قهرمانان ارزشمند تيم هاي ملي درميادين مسابقات مختلف اعم از قهرماني كشوروليگ كشوري وليگ استان – دركليه رده هاي سني وبه اهتزاز درآوردن پرچم وترنم سرود كشورمان دركليه ميادين مسابقات بين المللي ميباشيم واين پيشرفت چنان مورد توجه كشورهاي ديگر قرار گرفته است كه اساتيدي ازكشوربراي آموزش با درخواست رسمي فدراسيونهاي كشورهاي مختلف به آن كشورها اعزام گريده اند وازقهرمانان تيمهاي ملي كشورهم براي كسب تجربه دعوت بعمل ميآورند.
... ادامه
شهرزاد
482014_406404346089984_314481843_n.jpg شهرزاد
از سنگ باید که از درد عشق
ننالد ،خدایا دلم سنگ نیست
مرا عشق او چنگ اندوه ساخت
که جز غم در این چنگ آهنگ نیست
به لب جز سرود امیدم نبود

مرا بانگ این چنگ خاموش کرد
چنان دل به آهنگ او خو گرفت
که آهنگ خود را فراموش کرد

نمی دانم این چنگی سرنوشت
چه می خواهد از جان افسرده ام
کجا می کشانندم این نغمه ها
که یکدم نخواهند آسوده ام

"فریدون مشیری"
... ادامه
دیدگاه · 1391/08/19 - 20:32 ·
5
Noosha
c7ca44372511b327913711934b55c976-300.jpg Noosha
چی گوش میدی؟
شكوفه
شكوفه
قتي خسته از سرودن

باران چشمانت

سربرشانه من مينهي

بي پرواميشوم

بي بال ميپرم

صداي شكستنم

به يمن صداي قدمهايت

شنيده نمي شود

بي اختيار

ترانه بارانت را ادامه ميدهم

خوش به حال چشمانم ميشود

وقتي با لالاي نفسهايت

به كام خواب ميرود

به اوج ميرسم

وقتي دستهايت

گرم ميكند سر انگشتان يخ زده ام

وقتي تو در كنار م مي ماني

آرام ميشود وجودم

سرشارميشوم از زندگي

حضورت حرمت دارد

شكوفه
... ادامه
دیدگاه · 1391/07/18 - 09:20 ·
2
شهرزاد
538894_369189379816867_1578223587_n.jpg شهرزاد
از چهره ی طبیعت افسونکار

بر بسته ام دو چشم پر از غم را

تا ننگرد نگاه تب آلودم

این جلوه های حسرت و ماتم را

پاییز ، ای مسافر خاک آلوده

در دامنت چه چیز نهان داری

جز برگ های مرده و خشکیده

دیگر چه ثروتی به جهان داری

جز غم چه می دهد به دل شاعر

سنگین غروب تیره و خاموشت ؟

جز سردی و ملال چه می بخشد

بر جان دردمند من آغوشت ؟

در دامن سکوت غم افزایت

اندوه خفته می دهد آزارم

آن آرزوی گمشده می رقصد

در پرده های مبهم پندارم

پاییز ، ای سرود خیال انگیز

پاییز ، ای ترانه محنت بار

پاییز ، ای تبسم افسرده

بر چهره طبیعت افسونکار

دیدگاه · 1391/07/2 - 00:56 ·
6
شهرزاد
pixnama_com_e11d8c8744889c6a0d84b8eac68577ab_36.jpg شهرزاد
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر؛ با آن پوستین سردِ نمناکش.
باغ بی برگی،
روز و شب تنهاست،
با سکوت پاکِ غمناکش.
سازِ او ، سرودش باد.
جامه اش شولای عریانی‌ست.
ورجز،اینش جامه ای باید .
بافته بس شعله ی زرتار پودش باد .
گو بروید ، هرچه در هر جا که خواهد ، یا نمی خواهد .
باغبان و رهگذران نیست .
باغ نومیدان
چشم در راه بهاری نیست
گر زچشمش پرتو گرمی نمی تابد ،
ور برویش برگ لبخندی نمی روید ؛
باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست ؟
داستان از میوه های سربه گردونسای اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید .
باغ بی برگی
خنده اش خونیست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش میچمد در آن .
پادشاه فصلها ، .

ثالث
شهرزاد
424733_414106841980475_1742265129_n.jpg شهرزاد
آواز عاشقانه ی مادر در گلو شکست
حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست

دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست

سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست

ای داد، کس به داغ دل باغ، دل نداد
ای وای، های های عزا در گلو شکست

آن روزها ی خوب که دیدیم، خواب بود
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست

«بادا» مباد گشت و «مبادا»‌به باد رفت
«آیا» ز یاد رفت و «چرا» در گلو شکست

فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست

تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا...در گلو شکست

امین پور
دیدگاه · 1391/06/20 - 00:56 ·
5
Mostafa
Mostafa
لب های تو می سازم کلامی / سرود آشنایی یا سلامی
ندارم جز غم عشق تو در سر / ولی افسوس ها از من جدایی
دیدگاه · 1391/06/15 - 01:50 ·
4
صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ