دوستان.
خوبی که ندیدین ازم...
همش بدی بود..
گاهی با شوخیام سرب سرتون میذاشتم و بعضیاتون خیال می کردین دعوا دارم...
بابت همشون معذرت میخوام...
به دلایلی دیگه نباید بیام اینجا...
از همتون حلالیت می طلبم... و واسه تک تکتون آرزوی سلامت و موفقیت روز افزون می کنم...
خدا نگهدارتون...
سلام علیکم
چرا اینهمه به خودت زحمت دادی آخه؟!!!
خب میگفتی من حاضریت رو بزنم دیگه
اینقده هم به خودت فشار نمیاوردی
چرا آخه اینکارارو با خودت میکنی؟!!!!
ما که نعارف نداریم که ، داریم عایا؟!
ما آدم معمولیا وقتی دلمون میگیره
میریم لب پنجره
با یه لیوان چایی خیره میشیم به دور دستا،
احساس آرامش می کنیم...
سلامتی ما معمولیا
که نه " آرزوی " کسی هستیم
و نه " آویزون " کسی
#مراسم#دندان#فشان#در#گیلان
از سنتهای ملی ایرانی است که در استان گیلان و مناطق مختلف آن نیز اجرا می شود . دندان در آوردن در همه کودکان در زمان یکسانی رخ نمی دهد؛ در نتیجه، زمان مراسم مصادف است با درآوردن اولین دندان.
مردم گیلان معتقدند که اجرا و برگزاری این مراسم باعث می شود تا دندانهای بچه راحت و سبک رشدکند... در این مهمانی دانه هایی مانند برنج، گندم، نخود، لوبیا، عدس بو داده شده و به شادباش، والدین و دیگر بستگان به نوبت هرکدام مشتی بر سرکودک می پاشند و عکس یادگاری می گیرند و در پایان، حاضرین که دندانهای آنها خوب رشد کرده، از دانه های خوراکی نوش جان می کنند.
یک رسم جالب در گیلان که آن را از نقاط دیگر متمایز می کند و از عناصر دیگر این مراسم، سفره ای است که در پیرامون کودک پهن کرده و در آن اشیاهای مختلف که هر کدام نماد یک شغل خاص در جامعه است را با مهارت خاص می چینند از جمله اشیای موجود در سفره ی زندگیِ شغلیِ کودک : قیچی، سوزن، خودکار، دفتر، آینه و غیره است؛ که در پایان مراسم، کودک هدایت و ترغیب می شود که یکی از اشیاء چیده شده در سفره را بردارد و با این عملِ کودک، شغل او در آینده رقم زده شده و والدین کودک با چنین مراسم نمادینی، به نگرانیشان در مورد آینده ی شغلی فرزند خود، جامه ی عمل می پوشانند. در مراسم نیز مدعوین برای نوزاد هدیه ای ضمن آرزوی سلامتی و رشد راحت دندان بچه به عنوان چشم روشنی و شرکت در شادی در بسته بندی های رنگارنگ می آوردند و دعوت کننده از مدعوین به صرف شربت، شیرینی، برنج و دانه های سرخ شده پذیرایی می نماید و در پایانِ مراسم، بسته های کوچک از برنج و غیره تهیه می کند و به عنوان شیرینی دندان در آوردن کودکش بین اقوام، آشنایان و همسایگان تقسیم می کند. #محمدعمادم الان 3تا دندون داره 8 عیدم رفتیم واسش دندونی گرفتیم طلا برداشت ما هم گفتیم این #زرگر میشه
جنیفر لیوینگستون، مجری چاق تلویزیون در برنامه تلویزیونی اش، متن ایمیل ارسالی از یک بیننده را خواند. در آن ایمیل، آن فرد به چاق بودن جنیفر انتقاد کرده و گفته بود این خیلی شرم آور است که طی چند سالی که مجری تلویزیون بوده هنوز خود را لاغر نکرده و این چاقی وی برای جامعه و سلامت خودش مخرب و زیان آور است
به گزارش پارسینه، این مجری تلویزیونی سپس به نکته ای حیاتی اشاره کرد. به این عادت توهین کردن (bullying) که بسیار سرایت کننده و رو به گسترش است. وی گفت به عنوان مادر سه فرزند، نگران افزایش این حالت در بین بچه ها و در محیط مدرسه است. بچه هایی که براحتی این رفتار رو از والدینشان یاد میگیرند.
در نهایت جنیفر لیوینگستون این جمله عمیق را گفت:
او گفت فرزندانمان را به جای منتقد بودن، مهربان تربیت کنیم.
We need to teach our kids how to be kind, not critical
او همچنین گفت که اینترنت شبیه یک اسلحه شده و مدارس [جامعه] شبیه میدان جنگ.
وی خطاب به شخص ارسال کننده ایمیل گفت:
«تو من را نمیشناسی و جزو دوستان و اقوام من نیستی... و هیچ چیزی راجع به من نمیدانی بجز آنچه از بیرون میبینی. اما من خیلی بیشتر از یک عدد روی ترازو هستم.»
یاد من باشد فردا دم صبح
جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا، آب ، زمین
مهربان باشم، با مردم شهر
و فراموش کنم، هر چه گذشت
خانه ی دل، بتکانم ازغم
و به دستمالی از جنس گذشت ،
بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم
یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش، نگردد فردا
زندگی شیرین است، زندگی باید کرد
گرچه دیر است ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید
به سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم، در دل
لحظه را در یابم
من شماره دو ام؟؟؟؟؟؟
1393/02/3 - 22:07همشهریها...
1393/02/3 - 22:073همشهری...
راستی خسته نباشی...
1393/02/3 - 22:08سلام صوفیا جونی....خوبی گلم؟
1393/02/3 - 22:43دلم کلی برات تنگ شده بود خانومی
اینم چهارمی
1393/02/3 - 22:45البته اینیکی همولایتیه...
سلووووو عزیزم منم دلم تنگ شده بود برات خوبی؟ پات خوبه هنو تو گچه
1393/02/3 - 22:55صوفیا رفته تو تایپ پیداش نیست
1393/02/3 - 22:59تایپم تموم شدش یه سه صفحه بود که بابام گفت شنبه میخوادشون فردا شب میتایپم
1393/02/3 - 23:02خسته نباشی...خدا رو شکر 2 شب وقت داری
1393/02/3 - 23:06آره
1393/02/3 - 23:06