گرفتار سرنوشت برگ های پاییزم...
بی رحمانه...
مغرورانه...
و در اوج نامردی با گام هایی مردانه از من عبور کردی...
و چه زیبا لبخند زدی...
شاید خش خش خرد شدن یک دختر برایت جذاب بود...
اما...
دیگر صدا در گلو بغض وار حبس شد...
نت های خش خش در گلو خشکید...
وگرنه بدان...
برای لبخندت هم که شده...
باز می افتادم....
باز خرد می شدم...
باز دیوانه میشدم...
... ادامه
سلاااام ندا جونم خووش امدی
1392/06/30 - 14:03سلام لیلای گلم.فدات شم بهترم.دشمنت شرمنده عزیزم.اشکالی نداره
1392/06/30 - 14:09سلام شهرزادم ممنونم خانومی
1392/06/30 - 14:10سلام عزیزم خووووش اوووومدی صفا آوردی
1392/06/30 - 14:12سلام . خوش اومدی
1392/06/30 - 14:16سلامن عليكم ندا خانوم
1392/06/30 - 14:20سلام صوفی جونم.فدات بشم
1392/06/30 - 14:46رضا جان سلام.
1392/06/30 - 14:46سلام به روی ماهت یلدا جونم
1392/06/30 - 14:47ســلام نـدا جان خوش اومدی
1392/06/30 - 14:47