همای اوج سعادت به دام ما افتد/اگر تو را گذری بر مقام ما افتد
حباب وار براندازم از نشاط کلاه/اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد
شبی که ماه مراد از افق شود طالع/بود که پرتو نوری به بام ما افتد
به بارگاه تو چون باد را نباشد بار/کی اتفاق مجال سلام ما افتد
چو جان فدای لبش شد خیال میبستم/که قطرهای ز زلالش به کام ما افتد
خیال زلف تو گفتا که جان وسیله مساز/کز این شکار فراوان به دام ما افتد
به ناامیدی از این در مرو بزن فالی/بود که قرعه دولت به نام ما افتد
ز خاک کوی تو هر گه که دم زند حافظ/نسیم گلشن جان در مشام ما افتد
#حافظ
غزل شماره ۱۱۴
سلام
1393/04/21 - 13:04نکن محمد با دل بچه ها بازی نکن....
ســـلام ابجی
1393/04/21 - 14:02گناه کار هستیم ولی خب امام رضا رو هم دوست داریم
و محتاجش هستتیم....
1393/04/21 - 18:38